📚پاسخ حضرت زهرا سلام الله علیها در جواب عذر خواهی ابوبکر و عمر!
در آن هنگام كه فاطمه سلام الله علیها در بستر شهادت قرار گرفت...
روزي ابوبكر و عمر با علي علیه السلام ملاقات كرده و گفتند:
از فاطمه سلام الله علیها خواهش كن تا به ما اجازه بدهد،به حضورش برسيم. ميداني كه بين ما و او، امور ناگواري رخ داده است، بلكه به حضورش برسيم و معذرت بخواهيم و از گناه ما بگذرد.
آنها تا در خانه آمدند،علي علیه السلام وارد خانه شد و به فاطمه سلام الله علیها فرمود:
فلان و فلان به در خانه آمدند و مي خواهند به شما سلام كنند، نظر شما چيست؟
فاطمه سلام الله علیها فرمود:
خانه ، خانه تو است و من همسر تو هستم،آنچه را مي خواهي انجام بده.
علي علیه السلام فرمود : روپوش خود را محكم ببند .
فاطمه سلام الله روپوش را محكم بست و روي خود را به طرف ديوار گردانيد.
آن ها تا كنار بستر زهرا آمدند و سلام كردند و گفتند: از ما راضي باش خدا از تو راضي باشد.
فاطمه سلام الله علیها فرمود :
براي چه به اينجا آمده ايد ؟
گفتند : ما به شما جسارت كرديم ، اميدواريم ما را ببخشي و دلت نسبت به ما صاف گردد.
فاطمه سلام الله فرمود:
سؤالي از شما دارم ، پاسخش را بدهيد،
اگر تصديق كرديد مي فهمم كه شما در عذرخواهي خود صداقت داريد.
گفتند : بپرس !
فرمود : شما را به خدا ، آيا شنيده ايد كه پيامبر فرمود : فاطمه پاره تن من است كسي كه او را برنجاند مرا رنجانده است؟
گفتند : آري شنيده ايم.
فاطمه سلام الله علیها در اين حال دستهايش را به طرف آسمان بلند كرد وفرمود :
خدايا! اين دو نفر مرا آزردند ، و من شكايتم در مورد آنها را به درگاه تو و رسول خدا مي آورم...
نه به خدا قسم هرگز از شما راضي نمي شوم تا با پدرم رسول خدا ملاقات نمايم ، تا به آنچه كه به ما كرديد،به او خبر دهم و او درباره ما قضاوت كند.
ابوبكر به گريه و ناله افتاد و مي گفت : واي بر من ، و بي تابي سختي كرد ،
ولي عمر به او گفت : اي خليفه رسول خدا! از گفته يك زن ، اين گونه بي تابي مي كني!
آنها از طلب رضايت از فاطمه سلام الله علیها نااميد شدند و رفتند...
📗کتاب سليم بن قيس ( ره ) ص 254
❥↬ @masafe_akhar2
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کارت بانكيم رو به فروشنده دادم و با خيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه، ولى در كمال تعجب، دستگاه پيام داد:
"موجودى كافى نميباشد! "
امكان نداشت، خودم میدونستم كه اقلا سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم.
با بیحوصلگى از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين بار پيام آمد:
"رمز نامعتبر است".
اين بار فروشنده با بیحوصلگى گفت:
آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد، پول نقد همراهتون هست؟
فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته...
در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله ى فروشنده در سرم صدا ميكرد؛
"پول نقد همراهتون هست"؟
خدايا...
ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم مثلا عبادت هايى كه كرديم ، دستگيرى ها و انفاق هايى كه انجام داديم و ... .
نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست و ما متعجبانه بگوييم:
مگر میشود؟ اين همه اعمالى كه فكر میكرديم نيك هستند و انجام داديم چه شد؟!
و جواب بدهند:
اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت... !
كنار «بخل»
كنار «حسد»
كنار « ريا»
كنار «بى اعتمادى به خدا»، كنار «دنيا دوستى» و ...
نكند از ما بپرسند:
نقد با خودت چه آوردهاى؟ و ما كيسههایمان تهى باشد و دستانمان خالى ...
خدايا!
از تمام چيزهايى كه باعث از بين رفتن اعمال نيكمان مي شود به تو پناه میبریم.
@masafe_akhar2
13991026_40527_64k.mp3
22.04M
💬 سخنرانی #حجت_الاسلام_عالی در بیت رهبری
به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
📅تاریخ: ۲۶ دی ماه ۱۳۹۹
🗂حجم : ۲۱ مگابایت
@Masafe_akhar2
📝
پیامبر اسلام (ص ) در آخرین روزهای عمر شریفش به مسجد آمد و پس از حمد و ثنای الهی ، فرمودند : ای مردم ! خدایم حکم کرده و قسم یاد نموده که از ظلم نگذرد ، مگر آن که عفو مظلوم و یا قصاص را در پی داشته باشد . من شما را سوگند می دهم که هر کس مورد ظلم من قرار گرفته ، بر خیزد و مرا قصاص کند ؛ زیرا قصاص در دنیا نزد من بهتر از قصاص در آخرت است .
شخصی به نام سوادة بن قیس از جا برخاست و گفت : پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا ! روزی شما از طائف بر می گشتید و من به استقبال شما آمده بودم . شما بر ناقه سوار بودید و چوب ممشوق در دست داشتید . پس چوب را بلند کردید تا به ناقه بزنید ، اما به شکم من اصابت کرد و من نمی دانم عمدی بود یا از روی خطا ! پیامبر(ص ) فرمود : پناه بر خدا ای سواده ، که عمدا زده باشم ، آنگاه فرمودند : ای بلال نزد دخترم فاطمه برو و چوب ممشوق را از او بگیر و بیاور .
بلال به خانه حضرت زهرا -س - رفت و گفت ، آن چوب را به من بده . آن حضرت فرمودند : امروز چه وقت آن چوب است ؟ پدرم با آن چوب می خواهد چه بکند ؟ بلال گفت : پدرت با مردم وداع کرده است ! حضرت زهرا صیحه ای کشید و گفت : واحزناه ای حبیب خدا و ای محبوب قلبها سپس چوب مخصوص را به بلال داد و بلال آن را به مسجد آورده و به محضر رسول خدا تقدیم کرد .
پیامبر فرمودند : سواده کجاست ؟ عرض کرد : اینجا هستم یا رسول الله . حضرت فرمودند : بیا قصاص بنما تا راضی شوی ! سواده گفت : یا رسول الله ! شکم خود را برهنه بنمایید . حضرت لباس خود را کنار زدند . سواده گفت : ای رسول خدا ! آیا اجازه می دهید لبانم را بر شکم مبارک شما بگذارم ؟ حضرت اجازه دادند . سواده شکم مبارک آن حضرت را بوسید و گفت : خدایا به شکم مطهر رسول خدا(ص ) تو را سوگند می دهم که مرا از عذاب قیامت حفظ بنمایی .
حضرت فرمود : ای سواره ! آیا عفو می کنی یا قصاص می نمایی ؟
سواده گفت : عفو می کنم ای رسول خدا ! سپس حضرت (ص ) فرمودند : خدایا ! سواده از رسول تو گذشت ، تو هم او را عفو بنما .
✍
@Masafe_akhar2
99-10-30(kashani).mp3
12.81M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_کاشانی
📚 با موضوع: عقاید و افکار خوارج و دلایل مخالفت آنها با امیرالمومنین علیهالسلام
📂 حجم: ۱۲ مگابایت
🗓 سه شنبه سی ام دی ماه ۱۳۹۹
@Masafe_akhar2
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
میخوام ببرمتون بهترین کانالی
که در فضای مجازی دیدم
فوق العاده عالیه👌
خودتون برید ببینید نیاز به تعریف نداره
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2011693108Cc1567b176d
محاله ایرونی باشی و جوین نشی🚫☝️
13991028_40539_64k.mp3
22.67M
💬 سخنرانی #حجت_الاسلام_رفیعی در بیت رهبری
به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
📅تاریخ: ۲۸ دی ماه ۱۳۹۹
🗂حجم : ۲۲ مگابایت
@Masafe_akhar2
9.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 انسان می تواند برگزیده خدا شود، چه زن باشد چه مرد
#شرح_قرآن ، صفحه ۵۵
#با_هم_آغاز_کنیم
#حجت_الاسلام_سرلک
@Masafe_akhar2
حضرت آية الله (آقاى حاج سيد اسماعيل هاشمى ) نقل مى كند:
در زمان (حاج شيخ عبدالكريم حائرى ) (رضوان الله تعالى عليه ) و داستان بى حجابى رضاخان قُلدر، دو تا پاسبان بودند كه خيلى اذيت مى كردند.
روزى زنى با روسرى از خانه بيرون مى آيد، يكى از اين پليسها او را تعقيب مى كند، آن زن هر چه او را قسم مى دهد و (حضرت اباالفضل (ع )) را شفيع قرار مى دهد در او اثر نمى بخشد).
بلكه آن بى حيا توهين هم مى كند كه اگر اباالفضل كارى از او ساخته مى شد نمى گذاشت دستهاى او ...
همان روز بحمام مى رود و دلش درد مى گيرد، معالجات اثر نمى كند و بدرك مى رسد. غسّال گفته بود: ديدم ، مثل اينكه سيلى به صورتش خورده شده باشد صورتش سياه شده بود.
پليس ديگر شقاوت بيشترى داشت ، گاهى وارد خانه ها مى شد و زنها را از خانه بيرون مى آورد و روسرى از آنها برمى داشت . (زنى او را به (حضرت اباالفضل (ع ) قسم مى دهد كه اذيت نكن ، در جواب مى گويد: اگر (حضرت كارى از او ساخته مى شد...).
زن ناراحت مى شود و نفرين مى كند: (حضرت عباس جزايت را بدهد).
همان شب مامؤ ريت پيدا مى كند. كشيك بازار شود. وقتى مى خواسته از سوراخ درب اطاق نگهبانى نگاهى به بازار كند. (دستى به پشت گردن او مى خورد و از اطاق بازار پائين مى افتد و به درك مى رسد). روز بعد براى خوشحالى ، تمام بازار را چراغانى مى كنند كه (حضرت اباالفضل (ع ) او را به مكافات خود رساند.
📚کرامات حضرت عباس(ع)
@Masafe_akhar2
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
‼️ تکی به قیمت عمده بخرید ‼️
✔️ بورس#مانتوعربی #چادرعربی #روسری
✔️ کلی جزئی پخش به تمام نقاط کشور
✔️باهر بار خرید هدیه بگیرید
✔️ تنوع بالا در مانتو عربی درقم
📬 ارسال رایگان درقم
🇮🇷 تولید ملی🇮🇷برای دیدن انواع مانتو عربی و محصولات وبه ویژه قیمت به لینک زیر مراجعه کنید 👇👇مشتری خواهید شد 🌹
https://eitaa.com/joinchat/1163722845Cc4a11bd58c
✨﷽✨
🔴پــــندانـــــه
✍استادى از شاگردانش پرسید: «چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟»
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: «چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.»
👤استاد پرسید: «این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد، داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟»
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: «هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.»
👤سپس استاد پرسید: «هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟ آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهاشان بسیار کم است.»
👤استاد ادامه داد:
«هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.»
🌹امام رضا علیه السلام:
به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.
📚بحارالانوار، ج78، ص 34
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________________
@Masafe_akhar2