eitaa logo
کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
14هزار دنبال‌کننده
24.7هزار عکس
34.9هزار ویدیو
313 فایل
eitaa.com/joinchat/713097223C7b3c57cedf نشر ازاد 📛اخبارداغ‌محرمانه‌سیاسی‌ما‌اینجاست!👇👇👇 @Masafe_akhar تبلیغات↙️ @masaf_tabligh ☘مطالب زیبا و انسان ساز عرفا☘
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ما با جیب خالی و دستان خالی تر و زبانی پر دعا ؛ با چشمانی لبریز از برق امید؛ با لبهایی پر عطش ؛ با سینه هایی پر سوز؛ در این شبهای نیمه بلند و نیمه سرد؛ در این بازار پر فریب و کم بهره؛ با این همه کالای بونجول و بی خاصیت؛ در میان تمام دکان های هوی فروشی؛ نمایندگی "رحمت فروشی" و "غفران پاشی" را یافته ایم؛ با این پولهای ما ، کالای رضای خدا به ما نمی دهند ؛ مگر به ثمن تو ، ای ثامن الائمه! « يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي فَإِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاكُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ اللَّهُمَّ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ إِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً وَ حَسَبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل‏ » (۹) 1️⃣ بكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْث‏ (من‏ لايحضره‏ الفقيه /ج۲/ص۶۱۵ ؛ زیارت جامعه کبیره) 2️⃣ همان 3️⃣ و الْمَلَكُ عَلى‏ أَرْجائِها وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ (حاقه/۱۷) 4️⃣ إنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ | (وسائل‏ الشيعة/ج۳/ص۲۴۶) 5️⃣ قالَ إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَني‏ ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحينَ (قصص/۲۷) 6️⃣ عنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ إِلَى أَنْ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِيماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِيَّةً وَ لآِدَمَ ع إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِي صُلْبِهِ | (مستدرك‏ الوسائل/ج۴/ص۴۷۹) 7️⃣ عنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ كَانَ إِذَا خَلَا وَ نُصِبَتْ مَائِدَتُهُ جَلَسَ مَعَهُ عَلَى مَائِدَتِهِ مَمَالِيكُهُ وَ مَوَالِيهِ حَتَّى الْبَوَّابُ وَ السَّائِسُ (وسائل ‏الشيعة/ج۲۴/ص۲۶۵) 8️⃣ كانَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع إِذَا أَكَلَ أُتِيَ بِصَحْفَةٍ فَتُوضَعُ بِقُرْبِ مَائِدَتِهِ فَيَعْمِدُ إِلَى أَطْيَبِ الطَّعَامِ مِمَّا يُؤْتَى بِهِ فَيَأْخُذُ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَيْئاً فَيَضَعُ فِي تِلْكَ الصَّحْفَةِ ثُمَّ يَأْمُرُ بِهَا لِلْمَسَاكِينِ ثُمَّ يَتْلُو هَذِهِ الْآيَةَ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ثُمَّ يَقُولُ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ لَيْسَ كُلُّ إِنْسَانٍ يَقْدِرُ عَلَى عِتْقِ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى الْجَنَّةِ | (الكافي/ج۴/ص۵۲) 9️⃣ (من‏ لايحضره‏ الفقيه /ج۲/ص۶۱۵ ؛ زیارت جامعه کبیره) 📆 تاریخ نگارش متن : ۱۳۹۱/۰۷/۰۹ 🌺 فرا رسیدن سالروز ولادت امام رضا علیه السلام تهنیت باد @Masafe_akhar
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلم نوشت | اساسی‌ترین آرزوی ما 🔻در کنار مرقد پاک علی بن موسی الرضا (علیه آلافُ التَّحِیَّهِ وَ السلام) آنها را از خدا بخواهیم، شما زائران، شما خراسانیان، شما مادران و پدران، شما جوانان، همه با هم آنچه را که میگویم - که آرزوی همه‌ی ما است - از خدا بخواهید؛ پروردگارا اساسی‌ترین آرزوی ما این است که حکومت قرآن و حکومت اسلام در این کشور، روز به روز پابرجاتر و مستحکم‌تر شود. ☀️
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ‌امام زمان قلابی با اسب و شمشیر وسط اصفهان! 🎙 اولین گفتگو با مرد شیادی که در اصفهان قصد داشت خود را جای امام زمان جا بزند. 👤 او بعد از دستگیری گفت: 🔻 شعارهای تند بر علیه حکومت می‌دادم و با نیروهای پلیس هم درگیر شدم. 🔻 مخالف نظام هستیم و قصد براندازی داریم (اینجاست که باید بگیم خدایا شکرت که دشمنان ما را احمق آفریدی) 🔻 من ١۴ سابقهٔ کیفری دارم و اگر خدا قبول کند این پانزدهمین سابقهٔ من است! 📰 ؛ @Masafe_akhar
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
شهید چمران: من نمی‌گویم معصوم است. ولی ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد می‌کنند، خدا اجازه اشتباه به آن رهبر را نمی‌دهد و به نوعی به او معصومیت می‌بخشید. 🗓 31 خرداد، سالروز شهادت مصطفی چمران @Masafe_akhar
⭕️# حدیث_روز 🔸رسول اکرم (ص): 🔹پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنه‏کارى او را زیارت نکند جز این که خداوند گرفتارى او را برطرف سازد وگناهانش را ببخشاید. (عیون اخبار الرضا، ج‏۲، ص‏۲۵۷) @Masafe_akhar
کتاب صوتی " من ، محمدعلی رجایی" " زندگینامه داستانی شهید رجایی" نویسنده : نشر : شاهد تولید ایران صدا با صدای @Masafe_akhar 📗📗 کتاب «من، محمدعلی رجایی» براساس زندگی شهید محمدعلی رجایی و به قلم «داوود بختیاری دانشور» در نشر شاهد به چاپ رسیده است. این کتاب جلد يكم از سري ۱۱ جلدي كتاب هاي شهداي دولت است كه در مورد زندگي شهيدان نامدار انقلاب اسلامي منتشر شده و اغلب آنها به خاطر جذابيت و كوتاهي داستان ها، به چاپ سوم نيز رسيده است. "من محمدعلی رجایی " دربردارنده‌ی ۱۱ داستان کوتاه از فرازهایی از زندگی شهید رجایی است که عبارتند از : «چه زود یتیم شد!»، «مثل هیچ کس»، «پسرک دستفروش»، «چه زود گذشت!»، «دست‌های گچی»، «مدرسه‌ی کمال، دختر باکمال»، «خانه‌ای با یک درخت»، «پاییز در زندان»، «بهار در زندان»، «من، محمدعلی رجایی» و «سه و دوازده دقیقه ». @Masafe_akhar
1.mp3
4.79M
📗کتاب صوتی "زندگینامه داستانی شهید رجایی" قسمت 1⃣ @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام ای حضرت سلطان عشق یا علی موسی الرضا ای جان عشق السلام ای بهر عاشق سرنوشت السلام ای تربتت باغ بهشت اَلسّلامُ عَلَیک یا عَلی بن موُسی الرِضـــا ♥️💚♥️ 🎊 میلاد با سعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت (ع) مبارک @Masafe_akhar
روزمان را با قرآن آغاز کنیم 🌳☘سه راه حفظ پیروزی [سوره آلعمران (3): آيه 152] وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ (152) و قطعاً خداوند وعدهى خود را (مبنى بر پيروزى شما در جنگ احد) محقّق گرداند، زيرا كه دشمن را با خواست او مىكشتيد، تا آنكه سست شديد و در كار (جنگ و تقسيم غنائم) به نزاع پرداختيد و از (دستور پيامبر) نافرمانى كرديد ⭐️🌙امام خامنه ای در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۷۰/۰۵/۲۳ درسی که قرآن در باب جنگ اُحد به ما داد، درس بزرگی است و متعلق به همیشه است. خلاصه‌ی مطلب هم این است که خدای متعال به مسلمانان وعده میکند که ما شما را کمک خواهیم‌کرد، و این وعده در جنگ اُحد عملی میشود؛ «و لقد صدقکم الله وعده»وعده‌ ی کمک تحقق پیداکرد و شما پیروز شدید و دشمن مجبور به عقب‌نشینی شد؛ تا این‌که مشکل به وسیله‌ ی خود شما شروع گردید. طبق روایات، پیامبر فرموده بود: «لا تبرحوا هذا المکان فانا لا نزال غالبین ما ثبتّم فی مکانکم». تا وقتی ایستاده‌اید، شما پیروزید. وقتی که مشکل پیدا شد و میل به مال دنیا و غفلت از وظیفه و چشم‌وهم چشمی در تکالب بر حطام دنیوی، بر احساس وظیفه و وجدان درونی و دینی فایق آمد، قضیه بعکس شد: «حتّی اذا فشلتم»؛ اول سست شدید، «و تنازعتم فی الامر»؛به درگیری میان خودتان پرداختید، «و عصیتم» ؛ پُستتان را ترک کردید و آن‌جایی که به شما گفته بودند باشید و نگهبانی بدهید، محل را رها کردید؛ در نتیجه قضیه بعکس شد. «ذلک بانّ الله لم یک مغیّرا نعمة انعمها علی قوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم». این، یک قانون است؛ مثل قانون جاذبه، مثل قوانین دیگر طبیعی و تاریخی. خدا نعمت را برنمیگرداند؛ ما هستیم که با رفتار خودمان، با عقبگرد خودمان، با سوء تدبیر خودمان درباره‌ی امور خویش، نعمت را برمیگردانیم. لذا قرآن به ما یاد میدهد که از زیاده‌رویهایتان به آنچه در امر خودتان انجام داده‌اید، استغفار کنید؛ «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا». @Masafe_akhar
MiladImamReza1392[01].mp3
1.87M
💠 صلوات بر حضرت رضا (علیه السلام) 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🌸 ویژه ولادت حضرت رضا (علیه‌السلام) @Masafe_akhar
📚حکایت حکیم و جعبه طلا حکیمی جعبه‌اى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد. زن خانه وقتى بسته‌هاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت: شوهر من آهنگرى بود که از روى بى‌عقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود. وقتى هنوز مریض و بى‌حال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولى به جاى اینکه دوباره سر کار آهنگرى برود مى‌گفت که دیگر با این بدنش چنین کارى از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود. من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمى‌خورد برادرانم را صدا زدم و با کمک آن‌ها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لااقل خرج اضافى او را تحمل نکنیم. با رفتن او ، بقیه هم وقتى فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتند و امروز که شما این بسته‌هاى غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم. اى کاش همه انسان‌ها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند! حکیم تبسمى کرد و گفت: حقیقتش من این بسته‌ها را نفرستادم. یک فروشنده دوره‌گرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه!؟ همین! حکیم این را گفت و از زن خداحافظى کرد تا برود. در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستى یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@masafe_akhar 🌿🌺🌿🌺🌿
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
MiladImamReza1399[02].mp3
5.81M
💠 چی بهتر از اینکه دلم کُنج گوهرشاده؟ (سرود) 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🌸 ویژه ولادت حضرت رضا (علیه‌السلام) 👈 مشاهده متن : Meysammotiee.ir/post/2164 @Masafe_akhar
زیارت بهشت.mp3
6.88M
🔹 🔸زیارت بهشت 🌺 فرا رسیدن ولادت امام رضا علیه‌ السلام تهنیت باد @Masafe_akhar
🔴شب اول قبر آیت‌‌الله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام 🍀بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟! پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ 💠آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، شروع کرد به تعریف کردن: ✨...وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. 🌿درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. 🍁ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور وحشتناک! 💥به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود! 🔘بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. 🔥تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. 🔰ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. 🌑بدجوری احساس بی‌کسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. 🌺صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! 🔷سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. ☀️هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. ✨آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، 🌸 اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: 🌟آقای حائری! ترسیدی؟ 💠من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. 🔅راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید. 🌹وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: 🌺من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد... @Masafe_akhar 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 📘ناقل آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره)
هدایت شده از  مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
💠 معاشرت در سیره امام رضا علیه السلام 🌺 ولادت امام رضا علیه السلام تهنیت باد @Masafe_akhar
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❣🐢 🌼🍃...پشتش سنگین بود و جاده‌های دنیا طولانی. می‌‌دانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته‌ می‌خزید، دشوار و کند؛ و دورها همیشه دور بود. سنگ پشت تقدیرش را دوست نمی‌داشت و آن را چون اجباری بر دوش می‌کشید. 🌼🍃پرنده‌ای در آسمان پر زد، سبک؛ و سنگ پشت رو به خدا کرد و گفت:«این عدل نیست، این عدل نیست. کاش پشتم را این همه سنگین نمی‌کردی. من هیچ‌گاه نمی‌رسم، هیچ‌گاه. و در لاک سنگی خود خزید، به نیت ناامیدی.» 🌼🍃خدا سنگ پشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کره‌ای کوچک بود. ❣و گفت: «نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. ❣هیچ‌کس نمی‌رسد.چون رسیدن در کار نیست. ❣فقط رفتن است. حتی اگر اندکی. و هربار که می‌روی، رسیده‌ای. ❣و باور کن آن چه بر دوش توست، تنها لاکی سنگی نیست، ❣تو پاره‌ای از هستی را بر دوش می‌کشی؛ پاره‌ای از مرا.» 🌼🍃خدا سنگ پشت را بر زمین گذاشت. دیگر نه بارش چندان سنگین بود نه راه‌ها چندان دور.سنگ پشت به راه افتاد ❣و گفت: « رفتن، حتی اگر اندکی؛» و پاره‌ای از «او» را با عشق بر دوش کشید.🌟 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@masafe_akhar 🌺🌿🌺🌿🌺
داستان ارسالی از اعضای محترم کانال💚 ترس از اجنه✨☂ شاید اگر چند سال پیش به سراغم می آمدید شخصی شجاع با روحیه ی قوی رو میدید اما برای هر کسی چیزهایی وجود داره که میتونه شیر رو به یک موش تبدیل بکنه من هم در دوره ی نوجوانی بودم و شجاعت خاص خودم را داشتم و فکر میکردم هیچ چیز نمیتواند مرا بترساند خواهری هم داشتم کوچکتر از خودم بود و بر خلاف من به شدت ترسو برای همین گاهی وقت ها بی دلیل میرفتم و می ترساندمش تا حدی که بعضی شب ها نمیتوانست بخوابد و اخر هم چوبش را خوردم به خواندن و دیدن چیزای های ترسناک علاقه داشتم یک روز رمانی وحشتناک و مناسب سن بالای ۲۲ سال پیدا کردم و تا یک ماه مشغول خواندش شدم اولش متوجه نشدم روی من چه تاثیراتی میگذارد و ان موقع اهمیتی هم برای من نداشت تا اینکه رمان تمام شد و من کمکم شب ها از چیزهای غیرواقعی میترسیدم و برای همین نمیتوانستم بخوابم به همین علت شب ها پیش مادرم میخوابیدم اما بازهم به ندرت خوابم میبرد یک سال گذشت و شرایط من فرقی نکرد باز هم همان ترسوی قبلی بودم اما بعد مدتی کمی بهتر شدم و فکر میکردم که دیگر دوران ترسم به اتمام رسیدع برای همین خواستم این را به خودم ثابت کنم و باز هم شروع کردم به خواندن مطالب ترسناک و پس از مدتی دوباره ترسم باز گشت و بازهم پیش مادرن سعی میکردم شبم را صبح کنم اما شبی بیخوابی به سرم زده بود و تا صبح در سالن خانمان بودم و از چیز های عجیب میترسیدم نه میتوانستم بخوابم و نه بیدار بمانم انگاه بود که نیاز داشتم کسی در کنارم باشد اما هیچکس نبود و همه خواب بودند بازهم با توهمات الکیه خودم ترسم بیشتر شد و این بار ففط به خدا✨پناه بردم و او هم دستم را گرفت و باعث شد که دیگر نترسم هرگاه که ترس بر من نفوذ میکرد به یاد می آوردم که خدایی دارم که حواسش بر من هست و این مرا تسکین میداد و باعث شد کمکم بر ترسم غلبه کنم همان خدایی که وقتی خواهرم پیش او از من شکایت کرد و او هم تقاصش را گرفت اینبار دست من را گرفت خب فرقی نمیکند خدا خداست و ما همه بنده ی او هستم باور کنید اگر افراد با ایمان صف ببندند من آخرین نفر صف خواهم بود پس فکر نکنید باید خیلی به خدا نزدیک باشید تا دستتان را بگیرد همین که باور داشته باشید خدایی هست که هر گاه زمین خوردید دستتان را میگرید کافی است پس به خالقت ایمان داشته باش و برای هر کاری به او توکل کن❤️☂ ممنون از ارسال دوست عزیز 🌺 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@masafe_akhar 🌿🌺🌿🌿🌺🌺