📖 حضرت زینب(س) حتی در زمان کودکی و سنین پایین، دارای معرفتی والا و عالی بودند. روزی از پدر خویش، حضرت علی (ع) پرسیدند: آیا مرا دوست داری؟ حضرت علی (ع) فرمودند: آری، آن گاه آن حضرت در پاسخ پدر فرمود: دو محبت -محبت خدا و محبت فرزندان در قلب مومن نمیگنجد. پس سر و اساس این دوستی و محبت به این دلیل است که محبت خالص و واقعی از آن خدا و شفقت و دلسوزی از آن فرزندان می باشد و این علاقه و محبت به خاطر خدا می باشد. امیرالمومنین علی (ع) نیز در پاسخ، ایشان را تایید کرده و ستودند.
📗سید نورالدین جزایری، خصایص زینبیه، ص ۲۲۵
🔍 #داستان
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
📋 راه های تقویت روخوانی در #منزل و #مدرسه
✔️در کلاس👇
⬅️ استفاده از #روزنامه و يا مجله براي شناخت حروف و كلمه
⬅️استفاده از كتاب #داستان در زنگ كتابخواني و #پرسش از درك مطلب
⬅️ استفاده از متنهاي #معلم و داستاني در هر درس
⬅️علاقمند كردن دانشآموزان به انجام #تحقيقاتي مانند: يافتن معاني اسامي خودشان، مراحل رشد گياه، فوايد جانوران و...
⬅️آموزش فن #خواندن (لحن و صدا)
⬅️تهيهی #خبرنامه توسط دانشآموزان
⬅️درست كردن #لغتنامه توسط دانشآموزان
⬅️دلپذيركردن زنگ املا و استفاده از انواع املاها (تقريري،كارتي، پاي تابلو، هوانويسي، گروهي، املا ناقص و ..)
⬅️ استفاده از روشهاي نوين تدريس (پروژه، ايفاي نقش، گروهي و كاوشگري)
⬅️خلاصه كردن داستان
⬅️استفاده از متنهاي تصويري در خواندن
⬅️برگزاري كنفرانسهاي دانشآموزي
⬅️اجراي نمايش از متنهاي داستاني
✔️در منزل👇
خواندن كتاب #قبل از خواب
تهيهی كتاب به #سليقهی بچهها
داشتن #كتابخانهی كوچك در منزل
تشويق در زمينهی #حفظ شعر
انجام #بازيها مثل اسم- فاميل
خواندن #تابلوها و برچسبها توسط كودك
پيدا كردن #آدرس توسط كودک
#مطالعهی پدر و مادر
🔍 #کتابخوانی
#انگیزشی
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
✳️ مردى به همسرش گفت : نزد فاطمه عليها السلام دختر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله برو و درباره من از او سوال كن كه آيا من شيعه شما هستم يا خير؟
همسرش نزد فاطمه عليها السلام رفت و از او سوال كرد.
حضرت فرمود: به او بگو:
ان كنت تعمل بما امر ناك وتنتهى عما زجرناك عنه فانت من شيعتنا و الا فلا.
اگر به آنچه تو را امر كرديم عمل مى كنى و از آنچه نهى كرديم پرهيز مى كنى تو از شيعيان ما هستى و گرنه شيعه ما نيستى .
زوجه آن مرد گويد: جواب فاطمه عليها السلام را به شوهرم رساند. او گفت : واى بر من چه كسى از گناهان و خطاها بدور است ! پس من در اين صورت براى هميشه در جهنم هستم زيرا هر كسى از شيعيان آنها نباشد هميشه درآتش جهنم است .
همسرش دوباره به خدمت فاطمه عليها السلام مى رسد و سخن شوهرش را به آن حضرت مى رساند.
فاطمه عليها السلام مى فرمايد: به او بگو آنطور كه گمان كردى نيست ، شيعيان ما از بهترين افراد اهل بهشت هستند.
و هر كس ما را دوست بدارد و دوستان ما را هم دوست بدارد و دشمن دشمنان ما باشد و با قلب و زبانش ايمان آورده است اگر مخالفت با امر و نهى ما كند شيعه ما نيست گرچه به بهشت مى رود اما بعد از آنكه بوسيله بلاها و سختى ها از گناهانشان پاك شوند يا با انواع سختى ها در عرصه هاى قيامت و يا ورود در طبقه بالاى جهنم كه عذاب مى شوند پاك گردند آنگاه بخاطر محبتى كه به ما دارند از جهنم نجاتشان مى دهيم و به نزد خود مى بريم .
📗(کتاب قصه های تربیتی چهارده معصوم)
🔍 #داستان
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
#اخلاص
حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: خداوندا مى خواهم آن مخلوق را كه خود را خالص براى ياد تو كرده باشد و در طاعتت بى آلايش باشد را ببينم .
خطاب رسيد: اى موسى عليه السلام برو در كنار فلان دريا تا به تو نشان بدهم آنكه را مى خواهى . حضرت رفت تا رسيد به كنار دريا ديد
درختى در كنار درياست و مرغى بر شاخه اى از آن درخت كه كج شده به طرف دريا نشسته است و مشغول به ذكر خداست .
موسى از حال آن مرغ سؤ ال كرد. در جواب گفت : از وقتى كه خدا مرا خلق كرده است
در اين شاخه درخت مشغول عبادت و ذكر او هستم و از هر ذكر من هزار ذكر منشعب مى شود.
غذاى من لذت ذكر خداست . موسى سؤال نمود: آيا از آنچه در دنيا يافت مى شود آرزو دارى ؟ عرض كرد: آرى ، آرزويم اين است كه يك قطره از آب اين دريا را بياشامم .
حضرت موسى تعجب كرد و گفت : اى مرغ ميان منقار تو و آب اين دريا چندان فاصله اى نيست ، چرا منقار را به آب نمى رسانى ؟ عرض كرد:
مى ترسم لذت آن آب مرا از لذت ياد خدايم باز دارد. پس موسى از روى تعجب دو دست خود را بر سر زد.
📙کتاب داستان دوستان جلد5
🔍 #داستان
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
#خصلت_هاى_پسنديده
گروهى از اسيران كافر را به حضور پيامبر اسلام عليه السلام آوردند. پيامبر دستور داد همه را اعدام كنند، به جز يك نفر، كه مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد.
مرد با تعجب پرسيد: براى چه تنها مرا آزاد كردى !؟
فرمود: جبرئيل امين ، به من خبر داد كه در وجود تو پنج خصلت خوب وجود دارد كه خداوند و پيامبرش آنها را دوست مى دارند.
1- آن كه نسبت به ناموس خودت داراى غيرت شديد هستى .
2- از صفات سخاوت ، بذل و بخشش برخوردارى .
3- اخلاق خوب دارى .
4- همواره راستگو بوده هرگز دروغ نمى گويى .
5- مرد شجاع و دليرى هستى .
مرد اسير كه سخنان پيامبر را با حالات درونى خود مطابق يافت به حقانيت اسلام پى برد، مسلمان شد و تا آخرين لحظه در عقيده پاك خود باقى مى ماند.
📙داستان های بحارالانوارجلد4
🔍 #داستان
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
#نهی_ازغیب
حضرت آیت الله فاضل لنکرانی فرمودند:
همسر محترمه امام نقل کرده اند که من ۶۲ سال با امام بزرگوار زندگی کردم و در این ۶۲ سال یک غیبت از این مرد نشنیدم.
خیلی این مطلب معجزه گونه است. حتی تا این درجه که ایشان گفته بودند که ما یک کارگری داشتیم که خیلی کاری نبود لذا آن را تبدیل به یک کارگر بهتری کردیم.
بعد از چند روز من خدمت امام گفتم که این خیلی کارگر خوبی است.
امام فرمودند: «که اگر با این جمله می خواهی به من بفهمانی که قبلی خوب نبود این یک غیبت است و من حاضر نیستم بشنوم.
📙پا به پای آفتاب، ج۴، ص ۷۲
🔍 #داستان
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
مرحوم مرتضاییفر میگوید: «ما روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ در منزل آیت الله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: «امام ره پیام داده که مردم در خانههای خود نمانند، بیرون بریزند وبه حکومت نظامی اهمیت ندهند.» آقای طالقانی گفت: «امام به مدت ۱۵ سال از ایران دور بوده اند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بی رحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام میکنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانهها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه می شود.» بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفتگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانه هایشان بیرون نیاورند. ما حرفهای آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانهها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نماید تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشهای زانوانش را بغل کرد و ساکت ماند. حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت. ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و... ؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است اما چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت به حال طبیعی و عادی برگشت. سوال کردیم: «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟ آقای طالقانی گفت: «نه؛نه؛ اصلا مسئله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیه هایش را پس بگیرد و امام هر چه می گفت، من قانع نمی شدم؛ در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان(عج) است.» تا امام این جمله را گفت، من به خودم لرزیدم و بی اختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد.»
🔍 #داستان
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
😎دزد باورها
گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
🔍#داستان #کوتاه
#تربیتی
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
حیاء زینبی
« يحيي مازني» كه از علماي بزرگ و راويان حديث است ميگويد:
مدتها در مدينه در همسايگي علي عليه السّلام در يك محله زندگي مي كردم. منزل من در كنار منزلي بود كه زينب دختر علي عيلها السّلام در آنجا سكونت داشت. حتي يك دفعه هم، كسي حضرت زينب را نديد و صداي او را نشنيد.
او هرگاه ميخواست به زيارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب ميرفت؛ در حالي كه پدرش علي عليه السّلام در پيش و برادرانش حسن و حسين عليهما السلام در اطراف او بودند. وقتي هم به نزديك قبر شريف رسول الله صلّي الله عليه و اله و سلّم مي رسيدند، اميرالمؤمنين عليه السّلام شمعهاي روشن اطراف قبر را خاموش ميكرد.
يك روز امام حسن عليه السّلام علت اين كار را سؤال كرد، حضرت فرمود: اخشي ان ينظر أحد الي اختك زينب؛ از آن مي ترسم كه كسي در روشني خواهرت را ببيند.
📖فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفي(ص)، الرحماني الهمداني ،صفحه :642
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
🔍 #داستان
#تربیتی
#زینب_کبری
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
🔹ادعای خدایی
فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی می کرد.
روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.
فرعون یک روز از او فرصت گرفت.
شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.
فرعون پرسید کیستی؟
ناگهان دید که شیطان وارد شد.
شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمی داند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!
بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟
پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟
شیطان پاسخ داد: زیرا می دانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید.
🔍#داستان #کوتاه #داستانک
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
✖️ ۲۷ آذر ۱۳۷۷، درگذشت دانشمند و واعظ برجسته، حجت الاسلام محمدتقی فلسفی/
💎تصویری از منبرهای پرمخاطب مرحوم فلسفی پیش از انقلاب
🔺#رهبر_معظم_انقلاب: «ايشان در آن زمان مباحثى را مطرح كردند - من يك وقت به خود آقاى #فلسفى هم گفتم - كه باب جديدى در منبر بود. اصلاً اين چيزها معمول نبود در منابر دينى مطرح شود؛ مثل #عدالت اجتماعى در #اسلام. ايشان گشايندهى راه جديدى در فنّ و هنر #منبر بودند. از لحاظ اين فنّ و هنر، ما كسى را مثل آقاى فلسفى نديديم و نشنيديم.
🔺حتّى تا همين آخر هم كه ايشان يك پيرمرد نود ساله شده بودند، هيچ كس نبود كه آدم بتواند بگويد چون آقاى فلسفى نمىتوانند منبر بروند، آن شخص جايگزين ايشان شود؛ يعنى واقعاً ايشان درجهى دو نداشتند؛ تا بقيهى افراد فاصله داشتند؛ پهلوان منبر و استاد و مبتكر در اين كار بودند.
🔺مسألهى #زن، #جوان، #كودك و مسائل #روانشناسى را ايشان وارد منبر كردند؛ آن هم نه به شكل خطابههاى خشك، بلكه با همان قالبى كه منبر مىطلبد؛ يعنى يك آيهى #قرآن، بعد تبيين مطلب و استنباط آن از آيه، بعد احياناً يك يا دو #روايت در كنار آن، بعد ذكر يك #داستان و يك حرف خوشمزه و ظريف.» ۱۳۷۸/۱/۳۱
🔍#مناسبت
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
🔴 غلام امام سجاد(علیه السلام)
بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
شخصی می گوید: سالی در مدینه، قحطی شد و باران نیامد. هر چه مردم دعا کردند و نماز طلب باران خواندند، اثری نبخشید. در خلوتی، در دامنه کوهی، غلامی را دیدم که عبادت می کرد و حال عجیبی داشت و در مناجات خویش می گفت:خدایا! ما بندگان! چنین هستیم! خدایا! رحمت خود را از ما قطع نکن.او مشغول عبادت بود که دیدم اوضاع عالم عوض شد. یقین کردم که آن تغییر در اثر دعای این شخص بود. دنبالش رفتم تا ببینم کیست. فهمیدم غلام خانه امام سجاد (علیه السلام) است.پیش خودم گفتم: هر طور هست من او را از امام می خرم، نه برای این که خادم من باشد؛ بلکه من خادم او باشم و از فیض وجود او استفاده کنم.خدمت امام رسیدم و عرض کردم من یکی از غلام های شما را می خواهم.فرمود: کدام یک؟ بالاخره او را پیدا کردم؛ اما غلام ناراحت شد.گفت: ای مرد! چرا مرا از این خانه جدا می کنی. چرا مرا از محبوبم جدا می سازی.گفتم: می خواهم تو را ببرم و تا آخر عمر خدمتگزار تو باشم و از محضر تو استفاده کنم.من در فلان جا شاهد و حاضر بودم که چگونه دعا می کردی. شک ندارم که این باران در اثر اجابت دعای تو بود.غلام تا این جمله را از من شنید، سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من نمی خواستم از این رازی که بین من و تو است، شخص دیگری آگاه شود. حال که از این راز آگاه شدند، خدایا! مرا از این دنیا ببر! این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
#داستان
#امام_سجاد
•┈┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈┈•
✅ با ما همراه باشید..
🌐شبکه تربیتی بسیج «صالحین» استان زنجان
@salehinzn