eitaa logo
کانال رسمی ماسال نیوز
3.4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
6.1هزار ویدیو
49 فایل
کانال رسمی پایگاه خبری ماسال نیوز خبرهای تالش ، رضوانشهر ، ماسال و شاندرمن نخستین پایگاه دارای مجوز در تالش بزرگ 🌐سایت: masalnews.ir ش مجوز: ۹۳/۱۸۴۰۸ 🌐تلگرام: t.me/Masalnews سردبیر: الیاس ملکی 09114950456 ارسال پیام،سوژه و خبر @masalnews_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
باسلام وخسته نباشید خدمت نماینده محترم شهرستانهای تالش رضوانشهر و ماسال. این درخواست میدونم مربوط به شهرستان نیست ولی از مشکلات اساسی کسانی هست که یا محل کارشون خارج ازشهرستانه و برعکس و یا مسافرانی که از شهرستانهای مجاور مانند آستارا، تالش و انزلی وخلخال قصد عبور و مرور از جاده پونل به شاندرمن یا ماسال را دارند. آقای نماینده التماس می کنیم یک فکری به حال جاده پونل به شاندرمن بخصوص از ناحیه صنعتی سکام تا رودبارسرا البته حداقلش و یا جاده رودبارسرای بالا به سمت اولم بکنید. به ولله اگر حداقل سالی یکبارهم ازین مسیر رد می شدید تا الان آباد شده بود. از جنابعالی تقاضا داریم آسفالت فعلی که واقعا به غیر از فحش و بدوبیراه رانندگان چیز دیگری نثار مسؤلین نمی کند را بتراشید ما با همان جاده خاکی راحت تریم یا آن را روکش کنید. نداریم خسارت مالی وجانی بدیم، نداریم . کمی هم از آه وناله مردم بترسید. از مدیر محترم کانال ماسال نیوز خواهش می کنیم صدای مارا، درد دل مارا مخصوصا این موضوع را به گوش کم شنوای یکسری از مسؤلین برسونند.باتشکر از زحمات شما. ♦️@MasalNews
سلام 🔹کلاهبرداری جدید؛ از نام شما در ابلاغ الکترونیک استفاده میکنند. وقتی وارد سایت بشید اطلاعات حساب را میخواد. یک سایت فیک و تقلبی هست. اطلاع رسانی کنید کسی سرش کلاه نره اینم شماره تماسش هست که پیام باهاش ارسال میکنه بنام یک وکیل 98935086.... 🔹مالک محترم خودرو بی ام و به شماره انتظامی ____درتاریخ____حکم توقیف خودروشما درخصوص شکایت خانم م___ برعلیه شما درسامانه ابلاغیه الکترونیکی ثبت گردید. برای اطلاع ازموضوع پرونده توقیف ومشخصات شاکی به سایت سامانه ابلاغ واردشوید: https://b2n.ir/86046 ♦️@MasalNews
این وضعیت خ هنرستان فردوسی در شهید محبی ماسال هست که ۳ساله همه ی کنده کاری های اب وفاضلاب،گاز، برق و...انجام شده ولی به حال خودش رها شده. شهردار ۷ یا هشت بار قول اسفالت داده. حتی شن هم نریخته چه برسه به آسفالت! اینجا بیش از ۱۵۰خانوار ساکنند. مریض دیسک کمری داریم بخدا میوفتن تو همین چاله ها بدتر میشن... ♦️ @MasalNews http://eitaa.com/joinchat/1111818240Cf721c801d4
🔘🔘 دختر ایرانی و پلیس عراقی منتظرِ بقیه کاروان بودیم تا برسند و برویم حسینیه بهجت برای مراسم. آنطرف خیابان، چای عراقی میدادند... _آقای سرگروه: بریم چای بخوریم؟!؟ + ما(دو دختر کاروان): بریم چای رو برداشتیم که برگردیم پیش بقیه که یه عراقیِ در حال عبور، ناخواسته تنه به تنه ما زد و چای ریخت روی دست دختر... صدای جیغ دختر، همه رو سر جاشون میخ‌کوب کرد، جیغ و گریه ‌همزمانش دلم رو از جا کند.... مرد عراقی که حواسش نبود و بهش خورده بود رنگش پرید، یه خانوم عراقی تندتند روی انگشتای دختر شکر پاشید، اما هنوز درد و سوزش داشت و سیل اشکهای دختر تمام شدنی نبود. آقای سرگروه رفت دنبال نمک، تا بپاشه روی انگشتای سوخته‌ دختر. ما منتظر آقای سرگروه بودیم که یک پلیس عراقی که متوجه حال دختر شده بود با اشاره بهمون فهماند که دنبالش برویم. راه افتادیم دنبالش، راستش نمیدونم چطور بهش اعتماد کردیم.... پلیس عراقی تندتند می‌رفت و همش پشت سرش رو نگاه میکرد که ببینه ما هستیم یا نه. داشتیم میرفتیم جایی که معلوم نبود، یه لحظه ترسیدم، با خودم گفتم: «کشور غریب، مرد غریبه، کجا میرین دوتا دختر!» پلیس رفت داخل جایی شبیه موکب. موکب نبود، درمانگاه بود اما همه چیز رو جمع کرده بودن! نمیدونم مرد عراقی چی پرسید و چی جواب گرفت که دوباره به سرعت راه افتاد و ما هم دنبالش. هنوز دلشوره داشتیم، چون بی‌خبر اومده بودیم و به کسی از کاروان نگفته بودیم. پلیس عراقی رفت توی داروخانه، پماد سوختگی گرفت و باند. با زبان اشاره به دختر گفت که دستش رو آب نزنه و شکرها رو پاک کنه تا بتونیم پماد بزنیم، علیرغم خواست ما، پول داروها رو هم حساب کرد و ما رو برگردوند سر جای اول‌مان. یه دقیقه بعد مرد عراقی دوباره اومد و یه بطری آب خنک و یه قرص هم برای‌مان آورد... انگشتای دختر سوخت، تاول زد، دل من به درد اومد، اتفاقی که کم از روضه نبود، روضه هایی که شنیده بودم جلو چشمم شکل گرفت، فقط.... فقط یه فرق بزرگ بود بین روضه‌ها و اتفاق ما؛ اون تاولهایی که تازیانه مرهمش شد کجا؟ و این تاولی که مرهم روش گذاشتند کجا.... ♦️ @MasalNews
علیه‌السلام : هر که از و نکند، از خداوند سپاسگزاری نکرده است. ♦️ @MasalNews http://eitaa.com/joinchat/1111818240Cf721c801d4
عمربن هداب از مخالفان امامت (ع) بود. 👈در بصره، مجلسی ترتیب داد تا ایشان را بیازماید تا شاید بتواند ثابت کند که امام رضا(ع) شایسته امامت نیستند. امام(ع) در مجلس حاضر شدند. عمرو گفت: ما شما را پیش از هر چیز درمورد زبان‌ها و لغات می‌آزماییم. چون شنیده‌ایم شما به همه‌ی زبان‌ها قدرت تکلّم دارید. 👈امام(ع) فرمودند: هر سوالی دارید. بپرسید. عمرو به افرادی که حاضر کرده بود -رومی، هندی، ترک‌زبان-- اشاره کرد و آنها به زبان خودشان سوالاتی کردند. امام رضا(ع) سوال هرکس را با زبان خودش پاسخ دادند. همه‌ی حاضران متعجب شدند... 👈موفق، از خادمان (ع) می‌گفت: آخرین سفری که با امام(ع) به زیارت کعبه رفته بودم، امام جواد(ع) که سن کمی داشتند، روی شانه‌‌ی من بودند و دور خانه‌ی خدا طواف می‌کردیم. ناگهان امام(ع) از من خواستند تا کنار حجرالاسود بایستم و با چهره‌ای غمگین همان‌جا نشستند و هرچه اصرار کردم همراه من نیامدند. 👈امام جواد(ع) رو به پدر گفتند: چرا طواف امروز شما با همیشه فرق دارد؟ انگار امروز آخرین دیدار شما با کعبه است... امام رضا(ع) سکوت کردند اشک در چشمانشان جمع شد یاد سفر امام(ع) به خراسان افتادم... ⬅️ ادامه دارد ... ♦️@MasalNews
🔘🔘 دختر ایرانی و پلیس عراقی منتظرِ بقیه کاروان بودیم تا برسند و برویم حسینیه بهجت برای مراسم. آنطرف خیابان، چای عراقی میدادند... _آقای سرگروه: بریم چای بخوریم؟!؟ + ما(دو دختر کاروان): بریم چای رو برداشتیم که برگردیم پیش بقیه که یه عراقیِ در حال عبور، ناخواسته تنه به تنه ما زد و چای ریخت روی دست دختر... صدای جیغ دختر، همه رو سر جاشون میخ‌کوب کرد، جیغ و گریه ‌همزمانش دلم رو از جا کند.... مرد عراقی که حواسش نبود و بهش خورده بود رنگش پرید، یه خانوم عراقی تندتند روی انگشتای دختر شکر پاشید، اما هنوز درد و سوزش داشت و سیل اشکهای دختر تمام شدنی نبود. آقای سرگروه رفت دنبال نمک، تا بپاشه روی انگشتای سوخته‌ دختر. ما منتظر آقای سرگروه بودیم که یک پلیس عراقی که متوجه حال دختر شده بود با اشاره بهمون فهماند که دنبالش برویم. راه افتادیم دنبالش، راستش نمیدونم چطور بهش اعتماد کردیم.... پلیس عراقی تندتند می‌رفت و همش پشت سرش رو نگاه میکرد که ببینه ما هستیم یا نه. داشتیم میرفتیم جایی که معلوم نبود، یه لحظه ترسیدم، با خودم گفتم: «کشور غریب، مرد غریبه، کجا میرین دوتا دختر!» پلیس رفت داخل جایی شبیه موکب. موکب نبود، درمانگاه بود اما همه چیز رو جمع کرده بودن! نمیدونم مرد عراقی چی پرسید و چی جواب گرفت که دوباره به سرعت راه افتاد و ما هم دنبالش. هنوز دلشوره داشتیم، چون بی‌خبر اومده بودیم و به کسی از کاروان نگفته بودیم. پلیس عراقی رفت توی داروخانه، پماد سوختگی گرفت و باند. با زبان اشاره به دختر گفت که دستش رو آب نزنه و شکرها رو پاک کنه تا بتونیم پماد بزنیم، علیرغم خواست ما، پول داروها رو هم حساب کرد و ما رو برگردوند سر جای اول‌مان. یه دقیقه بعد مرد عراقی دوباره اومد و یه بطری آب خنک و یه قرص هم برای‌مان آورد... انگشتای دختر سوخت، تاول زد، دل من به درد اومد، اتفاقی که کم از روضه نبود، روضه هایی که شنیده بودم جلو چشمم شکل گرفت، فقط.... فقط یه فرق بزرگ بود بین روضه‌ها و اتفاق ما؛ اون تاولهایی که تازیانه مرهمش شد کجا؟ و این تاولی که مرهم روش گذاشتند کجا.... ♦️ @MasalNews
🔺پخش سرود به مناسبت شهادت امام رضا (ع) توسط گروه سرود ام ابیهای کانون فرهنگی طلیعه ظهور مسجد جامع ⏰ امشب در برنامه حوالی خدا شبکه باران ساعت ۹:۱۵ و تکرار فردا ساعت ۱۲ ظهر از شبکه باران ♦️ @MasalNews http://telegram.me/joinchat/BkkqKzu8XTZf57qD6kJl5A
سلام خسته نباشید. الان ۹ شب هستش معابر روستا ظهرابچی و بخشی از چپه زاد خاموش هست. بارها رفتیم اداره میگن می اییم درست می کنیم ولی باز نمیان...میشه جواب بدن کارشون تو اداره برق چی هستش؟یعنی کسی نیس جواب مردمو بده؟محل ما شبیه گورستان شده....چندین بار الان محل ما سرقت شده...لطفا مسئولین جواب بدن... ♦️ @MasalNews http://eitaa.com/joinchat/1111818240Cf721c801d4
باعرض سلام. خداوند را شاکریم که امسال هم توفیق دادایام ۲۸صفروشهادت امام رضا(ع)رابه مدت سه شب درمسجدحضرت ابوالفضل (ع)وشمه سرا و کیشه خانی باهمت وهمکاری مردم به ویژه جوانها برگزار شد. اما جا دارد ماجوانهای محل ازمحضرامام جمعه محترم این پرسش راداشته باشیم که به عنوان مسئول امورمساجد و ترویج فرهنگ ناب محمدی(ص)درشهرستان نیزمی باشند، چرا در این کل سه شب مراسم عزاداری هیچ کدام ازاعضاءهیئت امناء مسجدفوق حضورپیدانکردند؟؟؟!!چراهیچکدام ازاعضاءشواری اسلامی محل شرکت نکردند؟؟! و همچنین دهیارمحل!!!آیااین آقایان خادمین مردم روستا نیستند؟!لذااستدعاداریم ازامام جمعه محترم به این بی حرمتی به مجلس اهل بیت(ع)ومردم شریف ونجیب ازناحیه مسئولین روستا راپیگیری بفرمایند با تشکر جمعی از جوانان مسجدحضرت ابوالفضل (ع)وشمه سرا و کیشه‌خانی ♦️@MasalNews
🔺🏴سلام. صبح به خیر 🔹🏴دهه کرامت رضوی بود و به رسم هرسال پرچم متبرک حضرت رضا (ع) توسط خدام بارگاه منور رضوی به شهر‌ها و روستا‌های سراسر کشور فرستاده می‌شد. در اهواز، اما ماجرای دیگری در حال وقوع بود؛ حکم اعدام قاتل تایید شده و در مرحله اجرا بود. با وساطت بزرگان شهر، خادمان حضرت رضا (ع) همراه پرچم متبرک برای کسب رضایت و پایان دادن به این دعوای عشیره‌ای وارد منزل پدر مقتول شدند. بحث ساعت‌ها طول کشید، اما خانواده مقتول رضایت نمی‌دادند، روز اول گذشت و البته قرار شد خانواده آن شب با هم مشورت کنند. اوایل صبح فردا درخواستی از سوی خانواده مقتول مطرح می‌شود که همه را شوکه کرد، چون تا به حال در طول ده سالی که جشن زیرسایه خورشید برگزار می‌شد این اتفاق نیفتاده بود. تماس‌ها آغاز می‌شود و تلاش‌ها برای راضی کردن مسؤولان کلید می‌خورد، چون باید از شخص تولیت آستان کسب تکلیف شود. شرط رضایت خانواده مقتول دریافت پرچم متبرک امام رضا (ع) بود. با تصمیم تولیت، پرچم به خانواده مقتول اهدا شد و قاتل از پای چوبه اعدام برگشت، اما این آخر ماجرا نبود. خانه شیخ به مضیف حضرت رضا (ع) تبدیل و پرچم امام هشتم بر سر در آن نصب شد. https://t.me/masalnews_archive/33 ♦️ @MasalNews http://eitaa.com/joinchat/1111818240Cf721c801d4
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺شاه پناهم بده؛ خسته راه آمدم 🔹با مداحی محمود کریمی 📌التماس دعا ♦️ @MasalNews http://eitaa.com/joinchat/1111818240Cf721c801d4