✨روز نوگلان باغ زندگی فرا رسیده است. خودمان را برای میزبانی مهمانان مهیا کنیم؛ مهمانانی از جنس طلوع و لطافت.
🦋آمدهاند شانهای بر گیسوان ابریشمیمان بکشند و دست نوازشی بر سر پرستوهای مهاجر تا شاید بار سفر را زمین بگذارند و از رفتن دست بشویند.
🎁هدایایی دارند، جامی پر از آب گوارا تا مرحمی باشد بر گلوی سوسن و سبزه و سامانی برای سرمان. دستانی کوچک برای کاشتن بذر نشاط در باغ قلبمان.
🌱کودکان عزیزمان آمدهاند و نسیم، خیر مقدم گویان به نوازششان مشغول است.
✨روز کودک مبارک✨
#صبح_طلوع
#به_قلم_ریحانه
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
۳۰ آبان ۱۴۰۰
✍️ خوشبختی هم قدم با توست
🌺هر لحظه مبارزه میکنی و امیدوارانه لبخند از لبانت پر نمیکشد.
☘️تا شاید یک روز بیشتر بتوانی کنار عزیزانت با آرامش زندگی کنی؛ پس به مبارزه ات برای زنده ماندن و زندگی کردن ادامه بده.
🌹چون خوشبختی هم قدم باتوست.
✨روز جهانی مبارزه ایدز را به تو و به امثال تو یادآور میشوم. شاید انگیزهای باشد برای کسانی که منتظر ندایی هستند تا با بیماریشان مبارزه کنند.
#مناسبتی
#به_قلم_ریحانه
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
۱۰ آذر ۱۴۰۰
✍️ تنها
🍃فرشته کنار پنجره اتاقش نشسته بود و به درخت صنوبر وسط حیاط نگاه میکرد. بالای درخت پرندهای نشسته بود و آواز میخواند.
لبهایش کش آمد بعد از اینکه غبار دلتنگی و تنهایی بر روی شانهاش نقش بسته بود دیدن این تصویر آرامش را به دلش نشاند.
🌸از وقتی که دید مردم با شنیدن بیماریاش جور دیگری به او نگاه میکنند، از همه مخفی کرد. الان در بین آنها راه میرود بدون اینکه کسی بداند چه ظلمی با خونهای آلوده آن کشور در حقش رُخ داده است.
🍂همان روزی که ماشینی خلاف جهت با سرعت پیچید و او زیر گرفت. خون زیادی از او رفت و بیهوش شد. در اتاق عمل دکترها مجبور شدن خون به او تزریق کنند از آن خونهای آلوده در شریانهایش جاری شد.
🍁حالا همیشه حواسش هست اگر خونی از بدنش بیاید کسی به او دست نزند تا مبادا کسی دیگر بیماریاش را در آغوش بگیرد.
🌸_فرشته کجایی مامان ؟ مگه قرار نبود وقتی اومدم آماده باشی؟
🌾_وای مامان ببخش حواسم پرت شد خیلی زود آماده میشم.
🍃در دل به وجود چنین پدر و مادری افتخار و خدا رو شکر میکرد.
🎋درست یادش است برای خون دادن به سازمان انتقال خون رفتن هرسه نفرشان. بعد از آزمایش کردن خونش متوجه بیماری او شدند. اگر امید دادن ها و حمایت پدر و مادرش نبود معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظار او بود.
#داستانک
#مناسبتی
#به_قلم_ریحانه
🆔 @tanha_rahe_narafte
۱۰ آذر ۱۴۰۰