eitaa logo
مسجد امام رضا(ع) دیلم
382 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
53 فایل
🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱 کانال برای فعالیت های مسجد هست اما شامل مطالب بصیرتی، اخلاقی،اعتقادی و... نیز می باشد😎. آدرس مسجد: اردکان،بلوار آیت الله خاتمی،کوچه ۱۵۸،خیابان امام جعفرصادق(ع)،محله دیلم🌍 👇ارتباط با ادمین👇 @M8R3MIRZADEH86 @MoazenArdekan
مشاهده در ایتا
دانلود
🕙 روزی بهلول داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید : من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم. اول اینکه می گوید خدا دیده نمی شود . پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد. دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد. سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد. بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد. اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند. بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم. استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت. ✍🏻 ممنون از وقتی که برای مطالعه گذاشتید.🪴 ان شاءالله سعی میکنیم از این به بعد هر شب یک دقیقه توقف را در کانال داشته باشیم.😇 منتظر نظرات شما در مورد "یک دقیقه توقف" هستیم. اگر هم پیشنهادی دارید، حتما بگید.👇🏻 @M8R3MIRZADEH86 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @masgedemamREZAdilom •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔹بهلول و تخت شاهی روزی بهلول وارد قصر هارون الرشید شد و چون مسند خلافت را خالی و بلامانع دید جلو رفته و بدون ترس و واهمه بر تخت خلیفه نشست. غلامان دربار چون آن حال بدیدند به ضرب چوب و تازیانه بهلول را از تخت پایین کشیدند٬ هنگامی که خلیفه وارد شد بهلول را در حالتی بهم ریخته دید که گریه می کند! از نگهبانان سبب گریه ی او را پرسید٬ نگهبانان گفتند : چون در مکان مخصوص شما نشسته بود او را از آنجا دور کردیم هارون ایشان را ملامت کرد و بهلول را دلداری داده و نوازش نمود. گفت : من برای خود گریه نمی کنم بلکه به حال تو می گریم زیرا که من چند لحظه در مسند تو نشستم اینقدر صدمه دیدم و اذیت و آزار کشیدم در این اندیشه ام که تو که یک عمر بر این مسند نشسته ای چه مقدار آزار خواهی کشید و صدمه خواهی دید. تو به عاقبت کار خود نمی اندیشی و در فکر کارهای خود نیستی!! ✍🏻 ممنون از وقتی که برای مطالعه گذاشتید.🪴 ان شاءالله سعی میکنیم از این به بعد هر شب "یک دقیقه توقف" را در کانال داشته باشیم.😇 منتظر نظرات شما در مورد "یک دقیقه توقف" هستیم. اگر هم پیشنهادی دارید، حتما بگید.👇🏻 @M8R3MIRZADEH86 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @masgedemamREZAdilom •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔹بهلول و عابر روزی بهلول در کنار چشمه ای نشسته بود. مردی که از آنجا می گذشت از بهلول پرسید: چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ بهلول گفت : راه برو. آن مرد پنداشت که بهلول نشنیده است. دوباره سوال کرد: مگر نشنیدی؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ بهلول گفت: راه برو. آن مرد پنداشت که بهلول دیوانه است و رفتن را پیشه کرد. زمانی که چند قدمی راه رفته بود، بهلول به بانگ بلند گفت: ای مرد، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید. مرد گفت: چرا اول نگفتی؟ بهلول گفت: چون راه رفتن تو را ندیده بودم، نمی دانستم تند می روی یا کند. حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید. ✍🏻 ممنون از وقتی که برای مطالعه گذاشتید.🪴 ان شاءالله سعی میکنیم از این به بعد هر شب "یک دقیقه توقف" را در کانال داشته باشیم.😇 منتظر نظرات شما در مورد "یک دقیقه توقف" هستیم. اگر هم پیشنهادی دارید، حتما بگید.👇🏻 @M8R3MIRZADEH86 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @masgedemamREZAdilom •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔸بهلول و خوراک پز مکار یک روز عربی ازبازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد.هنگام رفتن صاحب دکان گفت تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی٬مردم جمع شدند. مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا میگذشت از بهلول تقاضای قضاوت کرد ،بهلول به آشپز گفت آیا این مرد از غذای تو خورده است؟ آشپز گفت نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد وبه زمین ریخت وگفت؟ ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر. آشپز با کمال تحیر گفت :این چه قسم پول دادن است؟ بهلول گفت مطابق عدالت است: کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند. ✍🏻 ممنون از وقتی که برای مطالعه گذاشتید.🪴 •┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈• @masgedemamREZAdilom •┈┈••••✾•🥀🖤🥀•✾•••┈┈•