eitaa logo
مسجد امام رضا(ع) دیلم
382 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
53 فایل
🌱بسم الله الرحمن الرحیم🌱 کانال برای فعالیت های مسجد هست اما شامل مطالب بصیرتی، اخلاقی،اعتقادی و... نیز می باشد😎. آدرس مسجد: اردکان،بلوار آیت الله خاتمی،کوچه ۱۵۸،خیابان امام جعفرصادق(ع)،محله دیلم🌍 👇ارتباط با ادمین👇 @M8R3MIRZADEH86 @MoazenArdekan
مشاهده در ایتا
دانلود
مسجد امام رضا(ع) دیلم
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_نود_پنجم🎬: ماه ها بود که کاهنه ساکن باغ باصفایی که پر از انواع د
🎬: کاهنه از جا بلند شد، طفل را روی تخت گذاشت و دستی به موهایش کشید و لباسش را مرتب کرد و می خواست خودش را در آبگینه ای که دوره اش از نقره بود و روی طاقچه اتاق بود نگاه کند که صدای سرفه کسی از پشت سرش آمد، با دستپاچگی به عقب برگشت و هیکل درشت کاهن اعظم را در چارچوب در دید. کاهن اعظم با لبخندی که بر دهان گشادش نشانده بود، نگاهی به کاهنه کرد و سپس نگاهش به سمت طفل روی تخت افتاد. کاهنه با لحنی لرزان گفت: س...سلام...خوش آمدید...م...من نمی دانستم.... کاهن اعظم بدون اینکه حرفی بزند به سمت تخت رفت و گفت: اوه اوه، پس این پسر پهلوان معبد اینجاست... لحن کاهن اعظم طوری بود که تمام احساس شرمساری کاهنه بابت داشتن چنین فرزندی را بر باد داد و گفت: غلام شماست! نمی دانستم که شما هم خبر دارید.. کاهن اعظم قهقه ای زد و گفت: تمام مدت دورادور زیر نظرت داشتم و مراقبت بودم تا سلامتت به خطر نیافتد. کاهنه با حالتی خجالت زده تشکر کرد، کاهن اعظم روی تخت کنار بچه نشست و بچه را روی دست گرفت و گفت: اسمی برایش انتخاب نکردی؟! کاهنه سرش را به دو طرف تکان داد و گفت: هنوز نه! اما خودم نامی برایش... کاهن اعظم اجازه نداد حرف کاهنه تمام شود و گفت: نامش را«ساراگن» می گذارم، من نوری عظیم در چهره ساراگن میبینم او آینده ای درخشان دارد و بعد صدایش را بالا برد و گفت: آهای غلام! صندوقچه را داخل بیاور... کاهنه با تعجب حرکات کاهن اعظم را نگاه می کرد، غلامی با صندوقچه ای در دست که مشخص بود سنگین است داخل شد، صندوقچه را گوشه اتاق گذاشت و با اشاره کاهن اعظم بیرون رفت. کاهنه که کلا دهانش باز مانده بود می خواست چیزی بگوید که کاهن اعظم گفت: شما هم بیرون بروید، باید برای ساراگون مراسمی در تنهایی اجرا کنم، دایه ای هم برای شیر دادن به او همراه آورده ام و شما ای کاهنه، از امروز به معبد برمی گردید و ساراگون بدون اینکه کسی از وجودش با خبر شود در همینجا پرورش می یابد و زمانی که به قدرت تشخیص رسید باید تحت تربیت مستقیم خودم مناسک معبد را آموزش ببیند. کاهنه باور نداشت که اینچنین لطف خدایان شامل حالش شده و نمی دانست اینهمه لطف کاهن اعظم از کجا نشأت می گیرد اما بی شک این لطف زیر سر ابلیس بود... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی •┈┈┅┅┅❀💠❀┅┅┅┈┈• @masgedemamREZAdilom •┈┈┅┅┅❀💠❀┅┅┅┈┈•