[ مَشْعَـــــــر ] °•°
کوچ کردم طرف چشم تو تا پر بکشم باز دیدم که نگاهت به مهاجرها نیست بزنم زیر غزل شهر هلاکت بشود؟ لع
هردو در ساختنِ بیت مهندس شده ایم...
تو به بُرجت برس و من به غزل های دلم!
#سعیدرجبپور
@mashaar🌱
تهران شده بازیچه موهای بلندت
یک شهر نشستند تماشا بکنندت...
مجموعه شعری که خدا شاعر آن است
تضمین شده در باغچهها بند به بندت...
با طعم لبت صنف شکر خانه خراب است!
این مرتبه هم قند فریمان گله مندت...
بازار گلِ شهر محلات به هم ریخت
وقتی گذر قافیه افتاد به خندهت...
دین و دل من، چشم و لبت، موی تو...
تسلیم!
شکافردهام در جَدَل چشم به چندت...!
با درد دیابت که کنار آمدهام کاش...
یک شب برسد جان بدهم با لب قندت
چندیست مهندس شده این شاعر بیچیز
شاید بپسندد پدر سخت پسندت...
#علیصفری
@mashaar🌱
گريهام در دل گره شد، نالهام بر لب شكست
وای بر قفلی كه مفتاحش درون خانه ماند
#صائبتبریزی
@mashaar🌱
و عشق چیست به جز اینکه سال ها هر شب
کنار بالش خود وقت خواب گریه کنی...
#سعیدصاحبعلم
@mashaar🌱
ای فراموشی ، کجایی تا به فریادم رسی...
باز احوال ِ دل ِ غم پرورم آمد به یاد...!
#بیدلدهلوی
@mashaar🌱
برگرد و برایم غزلی ناب بیاور
من تشنه لبم! تشنه دلم! آب بیاور
لبریز شده کاسه ی صبرم به خداوند!
پیغام بده:« جانِ دلم! تاب بیاور!»
بیداری شبهای بدون تو مرا کشت...
برگرد و در آغوش خودت خواب بیاور
آن کودک نوپا به خدا پیر شد از عشق
همراه خودت کودکی و "تاب" بیاور!
تنهایی و افسوس رفیقم شده بی تو
اصلا تو بیا دوست ناباب بیاور...
برگرد و نثار دلِ ناشادِ من و عشق...
حرفی سخنی یا غزلی ناب بیاور!
#طاهرهاباذریهریس
@mashaar🌱
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
من که مُردم دیشب از درد فراق ، آیا تو هم؟! چشم بر در تا ز من گیری سراغ ، آیا تو هم؟! من که چون پروا
احوال من مپرس که با صد هزار درد
میبایدم به درد دل دیگران رسید
#صائبتبریزی
@mashaar🌱
ای دل... برای آن که نگیری چه میکنی؟
با روزگار دوری و دیری چه میکنی؟
بیاختیار بغض که میگیردت بگو
در خود شکست را نپذیری چه میکنی؟
با این اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ
تو جای من... جز این که بمیری چه میکنی؟!
ای عشق... ای قدیمترین زخم روزگار
در گوشهی دلم سر پیری چه میکنی؟
دست تو را دوباره بگیرم چه میشود...
دست مرا دوباره بگیری چه میکنی...!؟
#ناشناس
@mashaar🌱
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم، که میترسم
به جانَت چشم زخم آید چو میگویند تحسینم
#محمدعلیبهمنی
@mashaar🌱
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
به زلیخا بنویسید، که یوسف بلد است کی به فریاد دل خانه خرابش برسد... #ناشناس @mashaar🌱
توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت
مینشینم تا قیامت با تو صحبت میکنم
#کاظمبهمنی
@mashaar🌱
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
حال و روزم شده چون زاهد رسوا مانده مثل نوحی که خوداز کشتی خود جامانده #ناشناس @mashaar🌱
تا که خلوت میکنم با خود، صدایم میکنند...
بعد، از دنیای خود کم کم جدایم میکنند...!
گوشه گیری انتخابی شخصی و خودخواستهست
پس چه اصراری به ترک انزوایم میکنند!
مثل آتش های تفریحم که بعد از سوختن،
اغلب مردم به حال خود رهایم میکنند...
ای بمیری! لعنتی! کُشتی مرا با شعرهات
مردم این شهر اینگونه دعایم میکنند!
احتمالاً نسبتی نزدیک دارم با خدا
مردم اغلب وقت تنهایی صدایم میکنند!
مثل خودکاری که روی پیشخوان بانکهاست
با غُل و زنجیرِ دائم جابجایم میکنند!
#اصغرعظیمیمهر
@mashaar🌱
همه با یار خوش و من به غمِ یار خوشم
سخت کاریست ولی من به همین کار خوشم
#عمادخراسانی
@mashaar🌱
حالم شده چون پیرزنی خسته که میگفت:
تنها پسرم عید نیامد به کنارم...
#کنعانمحمدی
@mashaar🌱
خبر دهید بـه زهرا که یوسف دگرت
به جُرم اینکه ندارد گناه زندانیست
#سیدرضاموید
@mashaar🌱
فاطمه دارم، علی دارم، حسن دارم ولی
حاجتم را بیشتر موسی بن جعفر می دهد
#علیاکبرلطیفیان
@mashaar🌱
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
خبر دهید بـه زهرا که یوسف دگرت به جُرم اینکه ندارد گناه زندانیست #سیدرضاموید @mashaar🌱
یوسف آزادترین است، ولو در زندان
آنکه در بند هوس نیست که زندانی نیست
#علیاکبرلطیفیان
@mashaar🌱
تو با من چای نوشیدی و رفتی؛ آه، بعد از تو
حیایم مانعم شد تا ببوسم استکانت را...
#محسنایمانی
@mashaar🌱
کنار بسترت عالم حزین است
که داغت داغِ ختمالمرسلین است
دم آخر پیمبر گفت و گفتی
فقط حیدر امیرالمومنین است
#حسنلطفی
#سالروزوفاتحضرتابوطالب
@mashaar🌱
دلم عجیب گرفته ز تنگِ این زندان
و خیره مانده دو چشمم به زندگی گریان
مرا به مکتبِ درسش فلک چنین آموخت
فقط غم و غم؛ جای آب ، بابا ، نان!
#علیرضاشرافتمند
@mashaar🌱
وقتی به زندانِ کسی خو کرده باشی
بال و پَرَت ، روز رهایی درد دارد...
#مجتبیشریفی
@mashaar🌱
خوش لذّتی است با دلِ شیدا گریستن
در گوشهای نشستن و تنها گریستن
#زمانیسیستانی
@mashaar🌱