تا تو رفتی غزل از چشم قلم جاری شد
نام زیبای تو بر صفحه، قلم کاری شد...
تا سحر ساجد محراب خیالت بودم
خواب دوشینهی من طعمهی بیداری شد...
می، شده بی تو پرستار دل بیمارم
بی تو دل مرتکب درد خودآزاری شد!
هر شب از چایی احساس تو مینوشیدم
تا سحر قسمت من قهوه قاجاری شد...
هرکجا مینگرم فاجعهی رفتن توست
بی تو هر ثانیه یک صحنهی تکراری شد...
لحظهی رفتن تو، بدرقهی اجباری
مثل یک روزهی باطل دم افطاری شد...
#مرتضیشاکری
#تاتورفتی😔
@mashaar🌱
بر لب اهل توبه لبخند است
ماهِ مهمانیِ خـداوند است...
#سیدمصطفیفهری
@mashaar🌱
سی شب ماه خدا را به علی بخشیدند
گریهٔ هرشب ما هدیهٔ آقا جان است
ما دراین ماه مبارک به هوای نجفیم
دلمان وقت مناجات، دم ایوان است
#سیدپوریاهاشمی
@mashaar🌱
باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک
میزند بانگ منادي ڪه گنه ڪار ڪجاست؟
#ژوليدهنيشابوری
@mashaar🌱
با وجودِ لبِ تو روزه گِرِفتن سَخت است ؛
امتحانی که دَر آن رَد نَشدَن مُمکِن نیست...
#میلادتقواییراد
@mashaar🌱
[ مَشْعَـــــــر ] °•°
سالیـانـیست که مَـن سَـنــگِ صَـبــورِ خودَمَـم این چه خوبست که مَن پُشت و پَناهی دارَم! #محسنکا
دیر شد! در من اگر هم شور و شوقی بود، مُرد...
دیر شد! این مَرد، آن مَردی که سابق بود، نیست...
#سجادرشیدیپور
@mashaar🌱
قهر باشیم اگر، حوصلهها را چه کنیم؟
از در صلح درایی، گلهها را چه کنیم ؟
دستها، گرمی آغوش تو را کم دارند
آخ از این فاصلهها ... فاصلهها را چه کنیم؟
عشق یعنی که ندانیم، قفس باز شود
خو گرفتن به تو در چلچلهها را چه کنیم
بین ما مسئلهای نیست، ولی موهایت
به تسلسل برسد، مسئلهها را چه کنیم؟
"نه" به لب دارد و با چشم "بلی"میگوید
"نه" سر جای خودش، ما "بله"ها را چه کنیم؟
او در این فکر که با زلف پریشان چه کند
ما در این ترس که این زلزلهها را چه کنیم؟
خواجه، ما سخت به بوسیدن او مشغولیم
توبه خوب است ولی مشغلهها را چه کنیم؟
#سجادشهیدی
@mashaar🌱
من روزه و لبهای تو کندوی عسل وای!
سخت است که صبحی نچشی طعم عسل را...
#زینبصالحی
@mashaar🌱