تا تو رفتی غزل از چشم قلم جاری شد
نام زیبای تو بر صفحه، قلم کاری شد...
تا سحر ساجد محراب خیالت بودم
خواب دوشینهی من طعمهی بیداری شد...
می، شده بی تو پرستار دل بیمارم
بی تو دل مرتکب درد خودآزاری شد!
هر شب از چایی احساس تو مینوشیدم
تا سحر قسمت من قهوه قاجاری شد...
هرکجا مینگرم فاجعهی رفتن توست
بی تو هر ثانیه یک صحنهی تکراری شد...
لحظهی رفتن تو، بدرقهی اجباری
مثل یک روزهی باطل دم افطاری شد...
#مرتضیشاکری
#تاتورفتی😔
@mashaar🌱