می تــوانستم فراموشت کنم امـّا نشــد
زندگی یعنی همین؛ جبری به نامِ اختیار
#پوریاشیرانی
@mashaar🌱
حالم بد است مثل عقابی که پیر شد
یا کفتری که زخمیِ پروازِ تیر شد
ابری قرار بود از اینجا گذر کند
پیمان شکست باد و نصیبم کویر شد
تا آهِ آخرین نفس، آهو امید داشت
وقتی به چنگِ تیز پلنگی اسیر شد
رودم، که در تقابل با رسم آبشار
در عینِ سربلندی خود، سربه زیر شد
بازیچهی قمار و غرور و شراب و شعر
عاشق که شد به حکم دلش گوشهگیر شد
مردی که دل به وسعت رؤیا سپرده بود
با طعنه ای به نام حقیقت حقیر شد
ماهی! نمیر... باش که دریا بیاورم!
- دریا کجاست!؟ تُنگ بیاور که دیر شد ...
#پوریاشیرانی
@mashaar🌱
حالم بد است، مثل عقابی که پیر شد
یا کفتری که زخمیِ پروازِ تیر شد
ابری قرار بود از اینجا گذر کند
پیمان شکست باد و نصیبم کویر شد
تا آهِ آخرین نفس، آهو امید داشت
وقتی به چنگِ تیز پلنگی اسیر شد
رودم! که در تقابل با رسم آبشار
در عینِ سربلندی خود، سربه زیر شد
بازیچه ی قمار و غرور و شراب و شعر
عاشق که شد به حکم دلش گوشهگیر شد...
مردی که دل به وسعت رویا سپرده بود
با طعنه ای به نام حقیقت حقیر شد!
ماهی! نمیر... باش که دریا بیاورم!
دریا کجاست!؟ تُنگ بیاور که دیر شد...
#پوریاشیرانی
@mashaar🌱