eitaa logo
مشام
776 دنبال‌کننده
106 عکس
93 ویدیو
10 فایل
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ارسال اشعار @mehrshadvahedi
مشاهده در ایتا
دانلود
ما سر نهاده ایم سرِ زانوی فراق با روح زخم خورده و قلبی پر اشتیاق بغضی که مانده بین گلو، اشک کال ماست ابر شکست خورده‌ی در حسرت عراق این طفل ناخلف که دم در نشسته را من مطمئن شدم پدرش کرده بود عاق اما همینکه ما در این خانه آمدیم از لطف فاطمه ست، نه از روی اتفاق هرگز نمانده تابش خورشید پشت ابر هرگز نمانده روشنیِ ماه در مُحاق پرواز میکنیم که مارا بغل کنی تکثیر می شویم در آیینه‌ی رواق با فطرسیم در همه ی شهر هم مسیر در موکبیم با خودِ جبریل هم اتاق هرکس رفیق توست ، یقیناً رفیق ماست با هرکه غیر توست نداریم انطباق فتوای عالمان دروغین به قتل توست علامه‌ های صاحب عمامه‌ی نفاق آه از هزار و نهصد و پنجاه رد خون نازل شده به جسم تو آیات انشقاق مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه نوکر درِ این خانه باشد آبرو دارد فرق است بین رو سفید و رو سیاهت؟ نه نام مرا بنویس بین اربعینی ها من دل به راهت دادم آقا پا به راهت نه امسال نذر دخترت بودم که جاماندم من با رقیه جان تو دارم شباهت! نه؟ . . . ام ابیهای حسین ، ای وارث زهرا اشک است سهم چشم های بی گناهت؟ نه دندان شکسته ، گوش پاره ، چشم های تار یک جای سالم مانده روی ، روی ماهت؟ نه اشک تمام زائران کربلا هرگز آیا برابر میشود با سوز آهت؟ نه من مثل تو جا ماندم اما خوب میدانم از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
تا به کِی از شما جدا ماندن؟ خسته دل بین روضه ها ماندن نگرانم از این رها ماندن حس خوبی که نیست جا ماندن آن هم از زائران کرببلا مثل هرسال زائرت نشدم نه نشد من مسافرت نشدم آشنا با شعائرت نشدم بعد یک عمر شاعرت نشدم شاعر آستان کرببلا یک به یک اربعین شِمُردم من هی به آینده دل سپردم من از همه خلق طعنه خوردم من ببر آقا ببر که مردم من در پی کاروان کرببلا من مگر دل ندارم آقا جان؟ درد و مشکل ندارم آقا جان؟ چیزِ قابل ندارم آقا جان طبع دعبل ندارم آقا جان خسته جانم به جان کرببلا اعتقادات محکمی دارند حال و احوال مبهمی دارند سفره ی همچو حاتمی دارند این دو سه روزه عالمی دارند مردمِ مهربان کرببلا راه و دل های اشتیاقیِ آن ماجراهای اتفاقی آن موکب و چاییِ عراقی آن عاجزم از بیانِ باقیِ آن عاجزم از بیان کرببلا السلام علیک یا دلبر از گناهان نوکرت بگذر دست من گیر و تا ضریح ببر آن غروبی که حضرت مادر میشود روضه خوان کرببلا مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند رزق چشمم کربلا را دیدن است ، اما فراق نان چشمان مرا هربار آجر می کند یک سلام از پشت بام خانه دادم ، فطرست جای خالی مرا در کربلا پُر می کند در زیارت بُعد منزل نیست، پس هر عاشقی پشت بام خانه را مرقد تصور می کند آسمان روضه گرفت و ابر گریه می‌کند رعد سینه می زند ، زهرا تشکر می کند مهر تربت را که بوسیدم دلم آرام شد سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
کسی که درد نشسته‌ست در مقابل او نگاه رحمت تو در میارد از دل او تمام زندگی‌اش چیست غیر یک چمدان؟ کسی که فیض زیارت شده‌ست شامل او چقدر زائر تو راحت‌ست در موکب فراقتی که ندارد اتاق منزل او کلاه و پیرهن و کفش و کوله‌ی زائر گرفته بوی تو را تک تک وسائل او چگونه مرد مسیحی به راه افتاده نگاه کن به وهب می‌خورد شمائل او سوال کردم و شیخ قبیله پاسخ داد که با حسین فقط حل شده مسائل او کنار جاده دو تا ظرف آب بر سر میز چه با شکوه شده سور و سات محفل او کسی‌که از گذرِ این عمود‌ها نگذشت عجب تباه گذشته‌ست عمر باطل او دوباره فاصله‌‌ها را سه‌‌ساله کم کرده همان‌که فاصله‌ افتاد در مفاصل او مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت انگار بوی تربت مُهر مرا داشت راه نجف تا کربلا آغاز می شد بال کبوترها یکایک باز می شد چشمان دنیا محو این پرواز می شد این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت این عشق،مجنون را به لیلا می رساند شاه و گدا را پای سفره می نشاند آهندلی را تا حریمش می کشاند انگار که شش گوشه‌اش آهنرُبا داشت موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است آن‌قَدر طعم روضه ، بین راه ، خوب است زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت هر موکبی که پابرهنه می رسیدم بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم طعم خوش چای عراقی را چشیدم آن استکان هایی که طعم باده را داشت ما آیه های روشن فتح المبینیم فرزند خاکی امیرالمومنینیم ما سینه زن های یل ام البنینیم آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه با گریه کارم راه افتاده همیشه زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه مادر هوای کودکش را هر کجا داشت موکب به موکب با برادر های دینی با همسفرهای شریف اربعینی تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد نام و نشان ها نیز کارایی ندارد در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد با یار حال گفتگو را حفظ می کرد این آبله ها آبرو را حفظ می کرد هرسربلندی در کف پا ، زخم ها داشت یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم با رخت پاره در دل انظار رفتم امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟ این‌ روزها از درد می بارم دوباره از هجر تو گریه شده کارم دوباره قصد گریز روضه را دارم دوباره می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت با قامتی خم خانمی از حال می رفت تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت آن روضه خوانی که تهِ گودال می رفت روی سر خود چادر خیرالنسا داشت اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند انگشت بی انگشترش را جمع کردند شکرخدا که روستاشان بوریا داشت مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
50.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ منا لک السلام یاحسین(ع) شاعر: آهنگ ساز: گروه سرود صالحین تهیه‌کننده: قرارگاه جهادی و مجتمع فرهنگی قرآنی امام رضا (ع) شهرستان جویبار مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
اربعین فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت انگار بوی تربت مُهر مرا داشت راه نجف تا کربلا آغاز می شد بال کبوترها یکایک باز می شد چشمان دنیا محو این پرواز می شد این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت این عشق،مجنون را به لیلا می رساند شاه و گدا را پای سفره می نشاند آهندلی را تا حریمش می کشاند انگار که شش گوشه اش آهنرُبا داشت موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است آن‌قَدر طعم روضه،بین راه،خوب است زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت هر موکبی که پابرهنه می رسیدم بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم طعم خوش چای عراقی را چشیدم آن استکان هایی که طعم باده را داشت ما آیه های روشن فتح المبینیم فرزند خاکی امیرالمومنینیم ما سینه زن های یل ام البنینیم آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه با گریه کارم راه افتاده همیشه زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه مادر هوای کودکش را هر کجا داشت موکب به موکب با برادر های دینی با همسفرهای شریف اربعینی تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد نام و نشان ها نیز کارایی ندارد در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد با یار حال گفتگو را حفظ می کرد این آبله ها آبرو را حفظ می کرد هرسربلندی در کف پا،زخم ها داشت یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم با رخت پاره در دل انظار رفتم امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟ این‌روزها از درد می بارم دوباره از هجر تو گریه شده کارم دوباره قصد گریز روضه را دارم دوباره می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت با قامتی خم خانمی از حال می رفت تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت آن روضه‌خوانی که تهِ گودال می رفت روی سر خود چادر خیرالنسا داشت اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند انگشت بی انگشترش را جمع کردند شکرخدا که روستاشان بوریا داشت مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران https://eitaa.com/masham14
اربعین دم به دم در دل ما شور زیارت برپاست صور عشق‌ست ، در این جاده قیامت برپاست گریه در هیأت او برگه‌ی ویزا شد ، پس؛ بین هر کوچه‌ی ما چند سفارت برپاست به عمودی که سر راه برافراشته شد در طریق‌ت همه ارکان شریعت برپاست با غباری که از این جاده بلند است هنوز می‌توان گفت که اردوی شهادت برپاست اوج این وصل به فیضی‌ست که با قطره‌ی اشک می‌دهد دیده گواهی که عبادت برپاست همه در سایه‌ی احسان حسین‌اند ، ببین بین مشایه‌ی او خوان سخاوت بر پاست دم‌ به‌ دم سینه‌زنی ، ذکر مصیبت ، گریه طی این راه فقط روضه و هیئت برپاست حرم امن الهی‌ست سراپرده‌ی‌ تو تا ابد پرچم این صحن و امارت برپاست عوضِ اشک غمت ، وعده‌ی جنت دادند دست‌گیری تو در روز قیامت برپاست سخت جانیم ، از این غصه نمردیم هنوز بر دلِ خسته‌ی ما بیرقِ حسرت برپاست دل جامانده‌ی ما را به زیارت ببرید در دل سوخته‌ی وصل ، حرارت برپاست جمعی از شاعران آیینی استان مازندران «مشام» مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
سلام ای‌سواره‌ها سلام ای‌پیاده‌ها سلام ای‌عمودها، موکب بین جاده‌ها سلام ای ارادت دهاتیان و ساده‌ها سلام‌ بی‌امان ما، به آستان اربعین درود بی‌کران ما به زائران اربعین خاک اگر به دیده و خار اگر به پا رود خوش‌است حال زائری که سوی کربلا رود چنان شهید هر قدم به دیدن خدا رود بوی بهشت می‌وزد ز کربلای تو حسین می‌شنوند زائران فقط صدای تو حسین توشه راه زائران چیست؟! غم حسین‌جان نیست به دوش‌های‌شان جز علم حسین‌جان زمزمه‌ی لبانشان فقط دم حسین‌جان به هر کجا که زائران قصد مقام می‌کنند ملائکه به خاک آن سرا سلام می‌کنند در این مسیر زائران به اذن مادر حسین قدم زدند هر قدم بیاد خواهر حسین سینه زدند یک‌به‌یک بیاد پیکر حسین قبیله‌ای که توشه‌اش پر از شکسته بالی است به کربلا روان ولی جای رقیه خالی است بعد هزار سال هم جوش‌و‌خروش می‌رسد صدای زنگ اشتران باز بگوش می‌رسد قبیله‌ات -حسین‌جان- سیاه‌پوش می‌رسد عزا، عزاست باز هم هیئت و دسته آمده بلند‌شو حسین‌من، زینب خسته آمده سفر بسر رسیده و وقت خطر گذشته‌است خواهر سنگ‌خورده‌ات ز شکوه در گذشته‌است بزم شراب‌دیده را آب ز سر گذشته‌است من از تمام پنج‌تن ببین پر از نشانه‌ام بیاد زخم‌های تو کبودِ تازیانه‌ام پاره‌جگر شدی تو از داغ علی‌اکبرت خون به‌جگر شدیم با داغ علی‌اصغرت پشت حرم شکست با رفتن آب‌آورت کنار نهر علقمه عجب غمی درست شد شکست قامت تو و عمود خیمه سست شد عزم وصال کردی و من به وداع آمدم بوسه به حنجرت زدم کاش ولی نمی‌زدم نشست روی سینه‌ات شمر لعین و دم‌به‌دم کشاند روی حنجرت خنجر و ناامید شد گفت ببرّم از قفا سر تو را... برید و...شد نیزه‌نشین شدی و ما اسیر دست قافله روح تو رفت عرش و ما کنار شمر و حرمله شهر‌به‌شهر دورمان خصم تو کرد هلهله کجا نرفت دخترت، چه‌ها ندید خواهرت چوب زدند بر لبت، سنگ زدند بر سرت مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
اربعین هر جا که موکب به پا می‌کنن یاد تو می‌افتم و اربعین با تو امام زمانی می‌شم تا پرچمت رو نذارم زمین وقتی حسینو خدا می‌خره عشقش دلا رو نشون می‌کنه عشقی که تو سینه‌ها جاریه با جاده همراهمون می‌کنه تو راه سرخت حسینی شدم تا زنده باشه همش راه تو تا با ولایت بمونه دلم باشم یه نوکر تو درگاه تو هر زائر اربعین حسین با عشق دیدار صبح ظهور سرباز مهدی زهرا می‌شه راهی می‌شه سمت دریای نور با اشک روضه‌ت چه خوبه همش تو جاده‌ی عاشقی حال ما از شوق وصلت عزیزم حسین دل از نجف می‌ره تا کربلا موکب به موکب تو رو می‌شه دید هر لحظه عشقت رو باید چشید تو جاده بیشتر می‌شه هر قدم بوی ضریح و حرم رو شنید از لطف و مهر نگاهت حسین من غرق دریای آرامشم تا می‌رسم روبروی حرم بارونیه از نگاهت چشَم وقتی تو باشی عزیز دلم وابسته می‌شم به دیدار تو افکار تو می‌شه افکار من کردار من می‌شه کردار تو حالا که عشقت جهانی شده تو دنیا هيئت به پا می‌کنیم تو هر مراسم برای ظهور با جون و با دل دعا می‌کنیم تو انتظارت حسین زمان عاشق شده کل دنیای ما هر روز و هر روز و هر روزمون سربازی تو رکاب شما مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
اربعین به عشق میخورم قسم به گنبدِ زمینی ات به آسمان نمیرسم مگر به همنشینی ات نه من که هرکه عاشق است و مستِ یک نگاهِ تو فدا کند سرش برای بزمِ این‌چنینی ات به خلسه می‌بَرد شرابِ سرخِ تو، نگاه را امیدِ سرخوشان به این امید آفرینی ات به تشنه و گرسنه و به ناسپاس ها همه چه بی بهانه می‌رسد به لطفِ سفره چینی ات تمامِ اختیارِ من تمامِ فرصتِ جهان اسیرِ جذبه های تو اسیرِ مهره چینی ات نهادها گزاره ها خلاصه در کلام ها مرامِ واژه ها طُفیلِ لفظِ نکته بینی ات نگاه ها در این شب و سکوت و اضطراب و غم به انتظارِ تابشِ مقامِ مه جبینی ات غروب می شود زمان ولی دوباره می‌دَمد به شوقِ آفرینش از طلوعِ سرزمینی ات بساطِ عیش و عاشقی دوباره رو به راه شد به لطفِ جرعه نوشی از شرابِ اربعینی ات ‏مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران https://eitaa.com/masham14