هدایت شده از شعر هیأت
#اربعین
#کربلا
#بحر_طویل
🔹یا لَیتَنا کُنّا مَعَک🔹
چه سِرّیست؟
چه رازیست؟
چه ناز و چه نیازیست؟
غم هجر
عجب قصۀ پر سوز و گدازیست
ببینید که این دهر
عجب شعبدهبازیست
که در روز و شب هر دل آشفته
فرودی و فرازیست
یکی با من دلسوخته
از صبر غریبانۀ ایوب سخن گفت
یکی پیرهن صبر به تن داشت و
از غربت و دلتنگی یعقوب به من گفت
یکی بر لب او نام اویس آمد و
از رایحۀ روشنی از سمت قَرَن گفت
یکی محو علامات ظهور و...
سخن از شام و یمن گفت
یکی از غم آوارگی و داغ وطن گفت
ولی هر چه که گفتند
فقط تازه شده داغ من و
این دل مشتاق من و
این دل جا ماندهام از قافلۀ عشق
چه شد آه دل از قافله جا ماند؟
از آن سیل خروشان
چه شد این قطرۀ دلتنگ جدا ماند؟
دلم تشنۀ یک جرعه از آن آب بقا ماند
چرا ماند؟
کجا ماند؟
اسیرانه ز پرواز رها ماند
در این برزخ تردید چرا ماند؟
چه دلگیر شده لحظه به لحظه همۀ عمر برایم
چه شد سعیِ صفایم؟
چه شد هرولههایم؟
بلند است به فریاد صدایم
که من تشنۀ یک بوسه بر آن خاک
بر آن حسرت افلاک
بر آن تربتِ پاکِ حرم کربوبلایم
یکی با جگر سوخته از آتش هجران
به من گفت بیا سر بگذاریم به صحرا و بیابان
بگو راه کدام است؟
یکی با دل آشفته و با حسرت بسیار
به من گفت دلم تشنۀ دیدار
دلم تشنۀ دیدار امام است
یکی گفت بیا عاشق مهجور
از این فاصلۀ دور
فقط مرهم زخم دل مجروح
سلام است
یکی گفت بیایید
که موجیم
که آسودگی ما عدم ماست
که این حسرت جانکاه
که این غربت ناگاه
برای من و تو فیض مدام است
بیایید که این شوق مضاعف
قعودی است که ماقبل قیام است
یکی گفت خدایا چه کنم چاره؟
که این داغ عظیم است
یکی گفت بیا ای دل جا مانده
خدای من و تو نیز کریم است
بیا، بال سفر بال نسیم است
بیا، بال و پری هست
امید سفری هست
که پرواز در این راه
اگر چه شده دشوار
ولی باز
اگر عاشق و دلباخته باشی
اگر از عطش و داغ دلت
از نم اشکت
پر پرواز و سفر ساخته باشی
شود روزی تو لحظۀ دیدار
شود رزق تو اینبار
طواف حرم یار
طواف حرم سیدالاحرار
همان صحن خدایی
همان پنجرۀ صبح رهایی
::
بیا همسفرِ عشق
بیا دل بسپاریم به جاده
بیا پای پیاده
اگر شعله آهِ دل سوزان خود افروخته باشیم
امید است که توفیق، رفیق دل ما باشد و
این مرتبه ما همسفر جابر دلسوخته باشیم
بیا زائر دلسوخته باشیم
بیا، عشق در این جاده چراغ است
«چراغی که فروزندۀ شبهای فراق است»
بیا دل بسپاریم به این راه
به این سیر الیالله
که یکروز از این جاده به سرمنزل عشاق رسیدند
همانها که دل از خویش بریدند
همانها که به جز دوست ندیدند
همانها که شنیدند در این راه
صدای دل خود را
بیا دل بسپاریم به این راه
به این زمزمههایی که به ناگاه
به گوش دلمان میرسد از دور
بیا گوش کن این زمزمه را
زمزم جاریست
پر از عطر بهاریست
صدای سخن جابر انصاری اگر نیست
صدای سخن کیست؟
که در حال سلام است
به سالار شهیدان و به یاران شهیدش
ببین دشت لبالب شده از عطر نویدش
شده زنده دل هر کسی از گفت و شنیدش:
«عطیه!
عجب عطر نجیبی
عجب رایحۀ روحفریبی
عجب نفحۀ سیبی...
رسیدیم به سرمنزل عشاق
رسیدم به خاک حرم عشق
به آن قبلۀ آفاق
بیا دل بسپاریم به جاری فرات و
بشوییم دل از غربت راه و بشتابیم
به پابوسی خورشید نجات و
شفیع عرصات و
قتیل العبرات و
بمیریم به پایش
بگردیم فدایش
که باشیم یکی از شُهدایش
که ما نیز در این مقتل عشاق
دگر همقدم مسلم و جونیم
دگر همنفس حرّ و حبیبیم
که ما نیز شهید غم مولای غریبیم
شهید حرم کربوبلایی»
::
به او همسفرش گفت:
«اگر چه که پر از شوق و امیدیم
ولی دیر رسیدیم
در این معرکه تیغی نکشیدیم
در این واقعه داغی نچشیدیم
نه رزمی نه نبردی
نه بر چهره نشستهست غبار غم و دردی
مگر میشود آخر
که ما همدم این قافله باشیم؟»
ولی جابر دلسوخته ناگاه
به او داد جوابی
که چنان تشنهلبی را برسانند
به سرچشمۀ آبی
به او گفت:
«شنیدم
که فرمود: حبیبم،
رسول دوسرا حضرت خاتم
اگر از عمل خیر گروهی
دل تو شده مسرور
همان اَجر
برای تو هم ای عاشق صادق
شده منظور
تو دلدادۀ هر قوم که باشی
شوی روز حساب از پی آن قافله محشور
تو هم همدم آن طایفه در روز جزایی»
::
عجب حُسن ختامی
عجب لطف تمامی
عجب فیض مدامی
چه زیبا سخن و نیک کلامی
عجب فوز عظیمی!
چه مولای کریمی!
بیا ای دل بیتاب
که از کعبۀ احباب
رسیدهست شمیمی
که از سوی جنان باز وزیدهست نسیمی
تو ای دل چه نشستی!
اگر چون صدف اشک شکستی
ولی لحظهای از پا ننشستی
که گفتهست که از قافلۀ عشق جدایی؟
تو اینجایی و در شور و نوایی
تو از خاک جدایی
تو در عرش رهایی
کجایی مگر آخر تو کجایی؟
بیا چشم دلت را بگشا
خوب نظر کن
تو در کربوبلایی
تو لبریز صفایی
تو همراه تمام شُهدایی
تو در حال طواف حرم خون خدایی
📝 #یوسف_رحیمی
🌐 shereheyat.ir/node/5198
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت | نوحه و سرود
شور؛ حقیقت شب قدر.mp3
1.87M
#فاطمیه
#امام_عصر علیهالسلام
#شهدا
#شور
🔹حقیقت شب قدر🔹
شبای غریبی که دلم بهونهتو میگیره
هوایی میشه تا که سراغ خونهتو میگیره
روضههای تو میشه انیسم، بارونی میشه چشای خیسم
تا که سراغ حرم بینشونهتو میگیره
کیه که تو رو نشناسه، تو حقیقت شب قدری
مخفی شدی از چشا اما، تو شبای غم مثه بدری
تو حقیقت شب قدری، شب قدری
کی میگه نداری تو صحن و سرا
حرمته تو دل سینهزنا
میبری مدینه دلامونو با یه نگا
زائر توایم به نیابتِ از شهدا
«ام ابیها یا زهرا»
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
بگو به ما هم که چی شنیدن از شما شهیدا
مثه شما، تو جوونی جون دادن برای مولا
قیامتیه همیشه هر جا، برای سربندای یا زهرا
تو خاک «شلمچه» یا تو «زینبیه» و «اَلزَّهرا»
دل تو شکسته نمیشد، اگه که بودیم تو مدینه
دست علی بسته نمیشد، نمیدیدی خونهنشینه
اگه که بودیم تو مدینه، تو مدینه
بیعتمونه، بیعتی ازلی
بسته نمیشه دیگه دستِ ولی
جون همهمون فدای یه نگاه علی
مادر ما جون داده آخه تو راه علی
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
بیا مادرانه حال و روز دنیا رو نگا کن
تو بیا برای غریبا و بیکسا دعا کن
کوچههای غزّه پرِ آهه، چشای یمن دیگه به راهه
این دفعه مادر اگه میشه تو مهدیتو صدا کن
دلت آخه خیلی شکسته، داره نفسات بوی غربت
آخه مگه میشه دعاهات، نگیره شمیم اجابت
داره نفسات بوی غربت، بوی غربت
همین روزا میرسه نور نگات
تو مدینه روضه میگیره برات
سیلی میخورن پیش چشمای ما دشمنات
بهپا میشه تو مدینه دیگه صحن و سرات
شاعر و نغمهپرداز: #یوسف_رحیمی
🌐 shereheyat.ir/node/4951
✅ @ShereHeyat_Nohe
🏴 آغاز حیات
بگذار که در معرکه بیسر گردیم
با لشکر آفتاب برمیگردیم
هنگام شهادت است آغاز حیات
«ما را بکشید زندهتر میگردیم»
✍🏻 #یوسف_رحیمی
🏷 #شهدای_حرم_شاهچراغ
💠 شعر انقلاب
🇮🇷 @Shere_Enghelab
💠 جامعهایمانیمشعر
✅ @www1542org
🏴اجتماع هیأتهای مذهبی استان خوزستان
@mashar_khz
📲 ارتباط با خادمان
@H_asakereh
#پای_کار_حسین_ایستاده_ایم
بگذار که در معرکه بیسر گردیم
با لشکر آفتاب برمیگردیم
هنگام شهادت است آغاز حیات
«ما را بکشید زندهتر میگردیم»
✍🏻 #یوسف_رحیمی
🏴اجتماع هیأتهای مذهبی استان خوزستان
@mashar_khz
https://eitaa.com/mashar_khz
📲 ارتباط با خادمان
@H_asakereh
#پای_کار_حسین_ایستاده_ایم
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۳
(قسمت دوم)
«زمینی با حداکثر چگالی فرهنگی!»
هنوز قسمت اول یادداشتها منتشر نشده که سِیلی از پیام به گوشیام سیلی میزند و از گوشهوکنار امر و درخواست میآید که این را هم بنویس! این نکته را هم بگو و... انگار حرفهای بسیاری در گلو مانده که راهی برای رساندن و انتقال به بالاتر ندارند...
این کانال کوچک کنج ایتا مگر چهقدر ظرفیت دارد که حالا شده محل رد تیغ فصد حرفهای انباشته جامعه هیأت!
▫️▫️▫️
#سید_حسین_موسوی پیام میدهد:
«...خدا برکت بده به این قلم،
برادرِ جامونده رو زیاد برجسته کردی، اونقدر که مخاطبی که از ماجرا اطلاع نداره پیگیر اون اسم جامونده میشه. معدود افرادی میدونن یکی از خوندن در بیت خط خورده.»
میگویم:
«...چه کنم سید!
بخواهیمنخواهیم طرح میشود...
روایت این سمت و تلاشی که شده و... هم به نظرم مهم بود که مطرح بشه...»
▫️▫️▫️
برای نماز صبح، حساب میکنم تا از پردیسان حرکت کنیم و از قم خارج شویم، نماز را باید در جاده بخوانیم... برای مثل منِ بیتوفیق، نماز شب پشت فرمان جابر عذاب وجدان است...
برای اذان صبح میرسیم به مجتمع مهتاب، البته اذان با محاسبه «مؤسسه لواء قم»!
نمازخانه چند نوبتی پر میشود و خالی... نماز جماعتی باشکوهتر از نمازهای جماعت صبح داخل شهر... البته این قاعدهٔ همیشهٔ نمازهای صبح نمازخانههای جاده قم-تهران است...
یک لحظه احساس میکنی همه این جمعیت برای دیدار عازم تهران هستند!
▫️▫️▫️
حدود ساعت ۶ است که به #میثم زنگ میزنم و از اوضاع میپرسم...
- با حاجآقای #براتی هماهنگ شدهاید؟ اونجا هستید؟
- حاجی! خیلی دوره! هوا هم سرده، بچهها نمیان تا اونجا، همون «کشوردوست»...
فاطمه لقمهلقمه نان و پنیر و محبت میپیچد، کوچک ولی مستمر، چندده کیلومتر جرعهجرعه نانوپنیر مینوشیم...
ساعت از ۷:۳۰ گذشته که میرسیم مقابل کشوردوست... مثل همیشه جمع به شدت جذابی مقابل درب تجمع کردهاند، گُلهگُله آدمهای دوستداشتنی... که اگر میخواستی در شرایطی غیر از اینجا هر کدامشان را ببینی، باید کلی به در و دیوار میزدی! حالا همه با هم در یک نقطه جمع شدهاند... یک گوشه جمع شاعران جمع است... #حمید_رمی که هرسال اگرچه خودش اجرا ندارد، اما اثر وجودیاش که اشعارش هستند، در جلسه حضور دارند! #احمد_علوی که باید امروز اجرا کند و هنوز بیرون بیت در جمع بچههاست، یوسفِ شاعران آیینی، #یوسف_رحیمی عزیز و... شیخ #جواد_محمدزمانی که البته اینجا بیش از آنکه در حلقه شاعران باشد، حلقه بچههای لبنان و بحرین را بِداری میکند... #حسین_الاکرف، #محمد_غلوم، #سید_احمد_الموسوی و... جمع قابل توجهی از مهمانان بینالمللی دیدار...
همینکه میرسم، #یونس هم از آنطرف دارد میآید، دکتر #یونس_سبزی ذاکر بااخلاص و باسواد اهلبیت(ع)؛ هر دو از همان دور، دستهایمان را تا آنجا که میشود، باز میکنیم و یکدیگر را در آغوش میکشیم...
سراغ #میثم را میگیرم، کمی آنطرفتر را نشانم میدهند، مشغول توزیع کارت دوستان است... خوشوبشی میکنم و از احوال کارها و کارتها جویا میشوم... آنها که آمدهاند و نیامدهاند و میخواهند بیایند و نمیآیند و...
▫️▫️▫️
کمی آنطرفتر، زیر دیوار پسر #سید_حسن_نصرالله همراه یکیدونفر دیگر ایستادهاند... این سو #محسن_عراقی و جمع دیگری ایستادهاند... #محمدحسین_فردی_نژاد هم هست... با #محسن و بچهها، حالواحوالی میکنم... میروم سراغ حاج #حسین_هوشیار... که اگر کمکی لازم دارد، دستی برسانم...
آنقدر حلقههای متعدد گوشهوکنار این چند مترمربع جمع هستند که اگر بخواهی به هر کدام سری بزنی، حالاحالاها باید بمانی... چگالی فرهنگی این مساحت به حداکثر ممکن خودش رسیدهاست!
سال گذشته که ماندم تا همه کارتها توزیع شدند، علیرغم داشتن کارت ویژه، نزدیک بود بیرون حسینیه بمانم، آخرش هم پشت آخرین ستون حسینیه جاگیر شدم و بسیاری از صحنهها را از دست دادم... یکسال هم که کلاً تا آخر دیدار بیرون ماندم...
امسال زودتر میروم شاید جای مناسبتری برای روایت و یادداشتبرداری پیدا کنم، برای همین خیلی سر نمیچرخانم و زودتر به سمت ورودی میروم...
همزمان #سیدمحمدمهدی_نصرالله هم میآید که وارد شود...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
▫️@qoqnoos2
https://eitaa.com/mashar_khz
جامعه ایمانی مشعر خوزستان
|#دیداریار| #حاشیهنگاری حاجرحیم #آبفروش از دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبرمعظمانقلاب؛ ۱۴۰۳
حاشیهنگاری دیدار ستایشگران اهلبیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۳
(قسمت سوم)
«خرس قهوهای یقهدیپلمات!»
از درب اصلی وارد میشویم، اینبار محل تحویل گوشی و سوییچ و... را بردهاند در کوچه کاشانی، تقدیر امسال است که این مسیر را همراه #مهدی_شریفیان باشم... ورودی بعدی تا حدی ازدحام جمعیت داریم... شیخ #جواد_محمدزمانی هم با جمع مهمانانش پشت درگاه حفاظتی ایستادهاند... با بچههای حفاظت هماهنگ کرده تا شاید سهلتر و محترمانهتر، مهمانان خارجی را از این مرحله رد کند... خودش ورودی درگاه ایستاده و از لابهلای جمعیت، مهمانانش را یکبهیک جدا میکند و میکشد جلو... همچو مرغی که دانه برچیند!
▫️▫️▫️
در همین حین یک جوانک کتوشلوارپوشیده که دکمه آخر یقه سفید دیپلماتش را به نحوی بسته که خطی بر چربی غبغبش انداخته، میآید و از کنار درگاه، یک مسیر ویآیپی باز میکند و جماعتی را رد میکند... هرچه نگاه میکنم نه پیشکسوت و پیرغلام هستند، نه شاخص و مشهور... حقیقت شک دارم اصلاً مداح باشند!
▫️▫️▫️
از این مرحله هم عبور میکنیم، جمع بچههای لبنان و بحرین هنوز کامل نشدهاند... قدمهایم رو تندتر میکنم به خیال اینکه جلو بیفتم و پشت این جمعیت معطل نشوم... از دور ورودی اصلی حسینیه پیداست... جمعیت نسبتاً قابل توجهی آنجا ازدحام کردهاند، هم مقابل درب ورود عادی و هم ویژه... البته درب عادی صف طویلی را پیشرو دارد...
▫️▫️▫️
به ازدحام جمعیت میرسم، مهدی شریفیان هم کنارم قرار میگیرد... جمعیت اضافه میشود و طبیعتاً فشردهتر، اما نیروهای مقابل درب درحال عقبراندن جمعیت هستند... طبق قانون سوم نیوتن، طبیعتاً فشاری به همان اندازه و در جهت مخالف شکل میگیرد و در نتیجه عملیات شبیهسازی فشار قبر به نحو مطلوبی شکل میگیرد... جلوتر از خودمان، نزدیک درب بزرگ ورودی حسینیه، #یوسف_رحیمی را میبینم که تحت فشار، لبخند ملیحی بر لب دارد... معجونی از شگفتی و تلخی... #مهدی_شریفیان که احساس میکند عزت نفسش در اثر ازدحام جمعیت دارد خُرد میشود، میخواهد آبرومندانه برود عقب و خلوت که شد، با عزت و احترام برگردد؛ بالاخره نماینده مجلسی گفتهاند، دکتری گفتهاند... میگویم با این کار ممکن است دیگر به حسینیه وارد نشود؛ دیدم که میگم! قانع میشود و فشار را تحمل میکند... در این بین حاج #اصغر_زنجانی از راه میرسد، عدهای راه باز میکنند که این پیرغلام اهلبیت(ع) با چشمانی که تقریباً نمیبینند، کمتر اذیت شود، اما راهی نیست... او هم با جمعیت موج برمیدارد... #جواد_زمانی و بچههای خارجی هم از راه میرسند... جواد هم با حیرت این وضع را نگاه میکند... تازه اینجا بخش ویژههاست، وضعیت صف عادی فجیعتر از این است...
در همین اثنا، همان جوانک کتوشلوارپوشیدهٔ دکمهیقهسفیددیپلماتبستهٔ خطبرچربیغبغبانداخته، سر میرسد و مانند خرسهای قهوهای که پشتشان را به تنه درختان میکشند، پشتش را به جمعیت میکند و با چپوراستکردن خودش، به زور تلاش میکند بین جمعیت راهی باز کند! خندهدار و شرمآور... همان جماعت را میخواهد از بین این همه جمعیت رد کند!
با ضرب و زور، درب را میبندند تا جمعیت را کنترل کنند، اوضاع بدتر میشود، دوباره باز میکنند... بالاخره وارد میشویم... #محمد_الجنامی هم که قرار است امروز اجرا کند، زیر همین فشار حسابی فشرده شده، قفسه سینهاش را مالش میدهد... میپرسم حالت خوبه؟ با دست و چشم اشاره میکند که مشکلی نیست...
در این بخش فقط یک درگاه بازرسی تعریف کردهاند که شده سر تنگ قیف! باز هم سروکله آن جوانک پیدا میشود... یک مسیر ویآیپی دیگر کنار درگاه بازرسی درست میکند و جماعت خودش را راهی میکند... بچههای بینالملل هم از همین مسیر وارد میشوند...
▫️▫️▫️
این وضعیت بخش ویژه بود، طبیعتاً وضع بخش عادی خیلی بدتر بودهاست...
مرتضی بعد از انتشار اولین یادداشتها پیام داده:
«به نظرم
در حاشیهنگاری دیدار امسال از وضع اسفبار ورودی فلسطین و دیرراهدادنها و دیررسیدنها هم میشه صحبت کرد، بلکه برای سال بعد فرجی بشود...
نزدیک به دوساعت از ساعت ۸:۳۰ تا ۱۰:۳۰ پشت گیت ایستاده بودند تا وارد بشن»
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
▫️@qoqnoos2
https://eitaa.com/mashar_khz
📚 دوستت دارم
برداشتی شاعرانه از مناجات شعبانیه، مناجات خمسعشر، دعای کمیل، دعای ابوحمزه و دعای ندبه
در قالبهای مثنوی، دوبیتی و رباعی
✍🏻 #یوسف_رحیمی
📖 ۳۰۰ ص
به گفته شاعر در مقدمه کتاب، ایده اولیه سرودن این اشعار به اولین دیدار شاعران آیینی با رهبر انقلاب در خرداد ۱۳۹۰ و اشارۀ ایشان به اهمیت بهره گرفتن از مضامین ادعیه در اشعار مناجاتی برمیگردد.
در دومین دیدار شاعران آیینی در سال ۱۳۹۵ فرصتی در اختیار یوسف رحیمی قرار میگیرد و چند رباعی با الهام از مضامین دعای ابوحمزه ثمالی میخواند و پس از تحسین رهبر انقلاب تصمیم میگیرد این مسیر را با جدیت بیشتر ادامه دهد و پس از حدود ۸ سال ثمره آن کتاب پیش رو است.
همچنین قابل ذکر است، تعدادی از این اشعار، یکی دو سالی است در کتاب تربیت دینی پایهٔ هفتم «از من تا خدا» قرار گرفته است.
این نوع اشعار همواره مورد استقبال ستایشگران آلالله به ویژه در ماههای مبارک شعبان و رمضان بوده است.
متن و ترجمهٔ ادعیه مذکور نیز در کتاب درج شده است.
💳 ۲۰۰ ت با تخفیف ۱۸۰ ت
📦 ارسال به سراسر کشور با پست پیشتاز
🛒 ثبت سفارش:
@majidarabmokhtari
۰۹۱۹۸۸۰۰۲۵۵
📖 کتاب #دوستت_دارم
📌 #کتاب_هیأت :
✅ @KETABEHEYAT
💠 جامعهایمانیمشعر
✅ @www1542org
#جامعه_ایمانی_مشعر_خوزستان
https://eitaa.com/mashar_khz