فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب شب
میلاد علے ابن حسینہ
امشب دل ما زائر بین الحرمینہ🌸🍃
بہ همہ اهل ولا
سیـد و سـرور اومـده
یاحسین (ع)
چشم تو روشن #علےاکبر اومده
🍃🌸میلاد
سرو قامت آل یاسین مبارک🍃🌸
🌹مشق ،عشق ،دمشق🌹
جونم فداش😍...ایشالله حدااقل بتونیم کاری کنیم که باعث خوشحالیش بشیم...قربون خنده هاش❤️😍😍
🌹مشق ،عشق ،دمشق🌹
@mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
#شهید_جواد_محمدی_منفرد🌷 https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
بسم رب الشهدا و الصدیقین
بسم رب عاشقان پرپر شده
بسم صاحب خونهای بر زمین ریخته شده
سلام علیکم و رحمه الله
امشب یادی کنیم از شهدایی که عاشقی رو در رفتن شناختن ...
رفتن از دنیایی که من و امثال من ٬ نتونستیم دل بکنیم و موندیم
امشب که نه
هر شب
اصلا هر لحظه از زندگیمون رو با یادشون میگذرونیم
سخت و دردناک ولی شیرین و ماندنی
حدودا ساعت شش بعدازظهر بود
تو منطقه ای که تازه ازدشمن گرفته شده بود و تلاش زیادی برای پس گیریش میکرد
هر از گاهی تک
هر از گاهی بارش خمپاره و کپسول
و دایماشکارچی هاش نشسته بودن و از ما لاله لاله لاله ٬ اونم لاله های زیبا و خوشبو سوا میکردن
یکی از سر
یکی از قلب
یکی از سینه
شرایط خیلی سختی بود
گاها تشنگی
گاها گرسنگی
گاها بی مهماتی
و گاها عدم درایت و فرماندهی بعضیها
دولت هم که یک سوی ماجرا
دولت حسن کلیدساز
سهمیه ی جنگ تعطیل
بودجه بسته
تو دل دشمن
بی هیچ پشتوانه ای
اما بچه ها با اعتماد به خدا واهل بیت اونجا بودن
پس همه چی گلستان ...
تو این شرایط
خدا و اهل بیت سلام الله علیها برامون معجزاتی داشتن
که گاها ازجنس انسانیت
از جنس شهدا
شهدایی مثل شهید جواد محمدی
شهیدمرتضی عطایی
اره حدودا ساعت شش بعدازظهر بود
هجوم سنگین دشمن
توپخانشون بی وقفه میزد
عین مور و ملخ ادم میریختن
حدودا دوهزار نفر نیرو
برای مایی که ظاهرا و تعدادا چهارصد نفر بودیم حدودا
اژدهای هفت سر تو کتابها خونده میشه که وقتی یک سرش رو بزنی چند تا سر دیگه در میاره
ولی در واقعیت همین بود و بدون بزرگنمایی و عین واقعیت ٬ هر چی میزدیم کم نمیشدن که هیچ ٬ اضاغه هم میشدن
هوا رو به تاریکی میرفت و فقط دهانه ی اتش سلاح ها دیده میشد
جای شلیک رو شلیک میزدیم
خاموش میشدوباز از جای دیگه بیشتر شلیک میشد
نیروهای سوری ابروی چپ خط رو به عهده داشتن
جایی که اگرسقوط میکرد عین اب خوردن قیچی میشدیم و همه ی بچه ها زنده زنده اسیر میشدن
شهید بزرگوار مرتضی عطایی مسیولیت فرماندهی محور رو به عهده داشت
و شهید محمدی بانام جهادی ابوفاضل و کد بیسیم ابوعلی یک جانشین ابوعلی بود
نیروهای سوری بیسیم زدن که درگیری بالاس و نیروی کمکی میخوان
ابوعلی جواد رو باسه تا ازبچه های فاطمی روانه کرد سمت سوری ها
جواد هم از همه جا بیخبر رفت
نگو سوریها باز هم خیانت ٬ فرار٬ خط شکسته٬ دشمن نفوذ...
جواد داشت میرفت تو دل دشمن
ولی بیخبر
اونها هم اجازه دادن حسابی نزدیک بشه
و درگیری و جواد و دوتا از بچه ها زخمی اسیر میشن و یک نفر بدون اطلاع عقب میکشه
عادت دارن وقتی از ما اسیر میگیرن بیسیم رو میگیرن جلوی دهنش شکنجه ش میدن
صدای درد و اه و ناله رو بشنویم
روحیمون بشکنه
کاری که با جواد هم انجام دادن
جواد مشهدی بود
کارمند حراست یک شرکت هواپیمایی
پرستیژ عالی
کاریزمای قوی
روابط اجتماعی فوق العاده
دو تا بچه
هر کدوم از اون یکی زیباتر
خونه و شغل و موقعیت اجتماعی رو رها کرد
با نام افغانستانی اومد با فاطمیون
چتهاش رو هیچوقت یادم نمیره بامرتضی
اصرارهاش
تمناهاش
که فقط بتونه خودش رو برسونه منطقه
ولی شوخ بود و سرزنده
بی نهایت دل پاک
ولی جسور و نترس
مرتضی طاقت نمی اورد چون عاشق جواد بود
بی وقفه صداش میکرد
ابوفاضل ابوفاضل ابوعلی
جواد جواب بده
اونقدر نگران بود مرتضی که حتی اسلحه برنداشت و دست خالی به سمت موقعیت جواد میدویید
و هیچ خبری از جوادنبود
ابو علی یک ابو علی یک ابوعلی
چند دقیقه ای بعد از رفتنش ازش هیچ خبری نشد تت صدای بیسم ودرگیری و زخمی شدنش
بازم سکوت دشمن تامرتضی هم بیفته تو دامشون
مرتضی نزدیکترمیشد که تیراندازی رو شروع کردن و مرتضی نشون مادری رو همونجا گرفت
پهلو
پارگی
خون
صلی الله علیکی یافاطمه الزهرا
یا ام ابیها
دست به پهلو خودش رو کشون کشون کشید عقب و بیسیم زد نیروهات رو بکش اون سمت جواد
رسیدیم
سوارش کردیم فرستادیمش بهداری
عین اوار رو سر دشمن خراب شدیم
فاصله ی درگیری به پونزده متر رسید
جواد دستشون بود با دو تادیگه
هر چی داشتیم
از ایمان و مهمات
با خودمون بردیم
بچه های اطلاعات بیسیم رو شنود کرده بودن
و دشمن گفته بود اسیر داره میخواد منتقل کنه عقب
جای تامل نبود بی مهابا بایدهرجوری بود جواد رو میگرفتیم
و گرفتیم
اما...
ایام اعیاد شعبانیه س
ببخشین نمیخواستم روضه بخونم
اونمروضه ی باز
اما یکی سر نصفه بریده
یکی تیر خلاص تو سر
و جواد ...
یک خشاب تو صورتش خالی شده بود
صلی الله علیک یا اباعبدلله
ساعت حدودا شیش صبح بود که تونستیم دشمن رو عقب بفرستیم
مرتضی از بهداری فرار کرده بود
اومده بود خط
خونریزی داشت
و ضعف بدنش رو گرفته بود
کل این ماجراهایک طرف
به مرتضی خبر دادن شهادت جواد یک طرف
بازم فرستادیمش بهداری و منتقل شد بیمارستان
اما بازم فرار و اومد خط
وقتی بالا سر جواد بودیم
گفتیم
https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
مشقِ عشق ٬ دمشق
بسم رب الشهدا و الصدیقین بسم رب عاشقان پرپر شده بسم صاحب خونهای بر زمین ریخته شده سلام علیکم و رح
ببین این با دشمن چیکار کرده
چقدر مسخرشون کرده
که اینجوری تلافی کردن
دو روز قبل از شهادتش
تو همون منطقه ای که شهید شد
دلش گرفته بود
نشسته بود به عشق اقاش امام رضا گریه کرده بود
اخه عین مرتضی خادم افتخاری حرم بود
و اون روز روز شیفتش بود
همش میگفت الان باید تو حرم اقام میبودم و دل پاکش و قلب مهربونش باعث شد خادم خود اقا بشه تو بهشت
یاد رفقا بدجوری بهم میریزتمون
هم خودمون رو
هم ابرومون رو
اینکه سر سفره ای رسیده بودسم از بهترین طعام ها و میوه ها
اما گرسنه بلند شدیم ...
من رو حلال کنین اگر خاطرتون رو مکدر کردم
اما تو این اعیاد و شادیها
جای یک کسایی خیلی خالیه
خیلی
والسلام من التبع الهدی
#شهید_جواد_محمدی_منفرد🌷
https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
آنان که به سرمستی ما طعنه زنانند
بگذار بمانند به خماری که زما هیچ ندانند
#دلتنگ_رفیقم
#کاش_تو_مرا_یار_بدانی
#شهید_مرتضی_عطایی
مشق عشق٬دمشق
HTTPS://eitaaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
سلام و رحمت الله
این پیج برای گفتن درد دلهاست
زنده کردن یاد شهداست
شهدایی که روزی هم صف اونها بودم
نه از روی لیاقت بلکه از روی مهربانی خدای عز و جل
و من جاماندم
دوستانتون رو دعوت کنین
شاید ناشنیده هایی بشنونن از جنس واقعیت ولی خاطرات ...
مشق عشق٬دمشق
ارسال مطالب شرعا و عرفا با لینک جایز هست
هر چه ميبينين،ميشنوين،ميخونين:
حرفهاي دل جامانده گان از شهداس
شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم
و الان روياهاي ديدار در سر ميپرورانم
كه شايد باز لايق شوم
https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh