سيد هادي پسر شجاع و نترسي بود
هيچوقت يادم نميره شبي رو كه بيست و سه ي دشمن نشسته بود روي تپه و مسلط به بچه ها بود و كسي نميتونست تكون بخوره ...
ارپي جي رو برداشت و منم پشت سرش از خاكريز رد شديم و رفتيم لاي درختاي زيتون و يواش يواش دورش زديم و به پهلوش رسيديم با فاصله ، ار پيجي رو گذاشت روي دوشش و يا علي و شليك ...
عمل نكرد موشك و بيست و سه چرخيد به سمت ما ولي عجب ارامشي داشت سيد و يك موشك ديگه و يك شليك ديگه و باز هم يك عمل نكردن ديگه...
بالاجبار زير شليك بيست و سه برگشتيم
#شهيد_جاويدالاثر_سيدهادي_علوي