eitaa logo
🇮🇷🕊مـــشــقـــ نــؤڪرانـــهـــ🕊🇮🇷
180 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
134 فایل
🍃🌹°|ڪانال وقـفــ سیـــد الشھـداستــــ|°🌹🍃 [تَلفیقےازشـَهٰادٺــ؛❤️• دیـنُ‌مَذهـَبـــ🕋 سیاسَتـــ🇮🇷 امام‌زمان💚 ۅَسبڪ‌زِندگے] •تبادل :https://eitaa.com/Banoybeneshan •پاسخ به شما🙂 :
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما قوّتِ پرواز نداریم 🥀🍂 |‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻 ________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
🔴تعویق انتخابات پیشبرد سیاست‌ها ❌یکی از مسائلی که در برخی صفحاتِ تاریخ انقلاب و از جانب برخی دولت‌ها مطرح شده است، مسئله عقب انداختن انتخابات است؛ مسئله‌ای که با مراقبت حضرت امام (قدس سره) و رهبر معظم انقلاب (دامت برکاته) تاکنون تحقق پیدا نکرده است‌. همچنان که وقوع آن در آینده بسیار بعید به نظر می رسد. ❌واقعیت تأخیر انتخابات، خرید زمان توسط دولت‌ها، برای تکمیل پروژه‌های ناتمام و پیشبرد بیشتر سیاست‌های مدنظر آنها است.😒😏 ♦️طرح این مسئله فقط در کشور ما نیست که با مخالفت مواجه می‌شود. سال گذشته(2020م)، دونالد ترامپ مسئله تأخیر انتخابات آمریکا را مطرح کرد، که با واکنش شدید سناتورها و سیاسیون آمریکایی مواجه شد. ⁉️دلیل مخالفت با عقب انداختن انتخابات چیست؟ (۱) 🔺اول: ناسازگاری با قانون اساسی تعویق انتخابات با اصل 119 قانون اساسی سازگار نیست، زیرا به موجب آن انتخابات ریاست جمهوری حداقل تا یک ماه قبل از روز تنفیذ ریاست جدید (12مرداد ) باید انجام بگیرد. ✍اسماعیل نیسی ___________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
🇮🇷🕊مـــشــقـــ نــؤڪرانـــهـــ🕊🇮🇷
🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 📚 کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🗒 #قـسمت_هشتم سمت چپم را نگاه كردم. ديدم عمو و پسر ع
🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 📚 کتاب 🗒 خوب به ياد دارم كه چه ذكری ميگفت. اما از آن عجيب‌تر اينكه ذهن او را ميتوانستم بخوانم! او با خودش ميگفت: خدا كند كه برادرم برگردد. او دو فرزندِ كوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برايش بيفتد، ما با بچه‌هايش چه كنيم؟ يعنی بيشتر ناراحتِ خودش بود كه با بچه‌های من چه كند !؟ كمی آنسوتر، داخلِ يكی از اتاق‌های بخش، يک نفر در موردِ من با خدا حرف ميزد من او را هم ميديدم. داخل بخشِ آقايان، يک جانباز بود كه روی تخت خوابيده و برايم دعا ميكرد. او را ميشناختم. قبل از اينكه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظی كردم و گفتم كه شايد برنگردم. اين جانباز خالصانه ميگفت: خدايا من را بِبَر، اما او را شفا بده. او زن و بچه دارد، اما من نه. يكباره احساس كردم كه باطنِ تمامِ افراد را متوجه ميشوم. نيت‌ها و اعمال آنها را ميبينم و... بارِ ديگر جوانِ خوش‌سيما به من گفت: برويم؟ خيلی زود فهميدم منظورِ ايشان، مرگِ من و انتقال به آن جهان است. از وضعيتِ به وجود آمده و راحت شدن از درد و بيماری خوشحال بودم. فهميدم كه شرايط خيلی بهتر شده، اما گفتم: نه! مكثی كردم و به پسر عمه ام اشاره كردم. بعد گفتم: من آرزوی شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حالا اينجا و با اين وضع بروم؟! اما انگار اصرار های من بی‌فايده بود. بايد ميرفتم. همان لحظه دو جوانِ ديگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برويم؟🧐🌍 ادامه دارد...‼️ https://eitaa.com/joinchat/2330263603C0760e85adb
▪️امنیت این نیست که اگر موشک وارد سرزمین شد، رهگیری و سرنگون شود؛ امنیت این است که موشک وارد نشود؛ حتی سرگردانش! اسراییل اما از ۲۰۰۶ هدف موشک جبهه مقاومت بوده، از نوع غیر سرگردانش! همان رهگیری را هم در مورد اخیر نداشت. فهمش سخت نیست؛ از ۶۷ و پایان جنگ هیچ موشکی وارد ایران نشده است. 💬 کبری آسوپار __________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌حواست به کارگردان هست؟ ____________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
2222074971.mp3
1.12M
°•یاحسین امامی•° با دل گوش کنید💔 ___________|🇮🇷|___________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
‌‌‌‌‌‌‌『'بگذارید‌وبگذرید ببینید‌ودل‌نبندید چشم‌بیندازیدو دل‌نبازیدکھ‌‌‌ دیریازودباید‌ گذاشت‌وگذشت•』 |اِمام‌علی؏🌿 __________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
˼ ‌ما با وارد جنگـ خواهیم شد💣👊🏿 هرڪس‌ مرد این راه است بسم‌اللہ:)🌱 ! ˹ ___________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
🌿 فڪر ڪردن بــه گــناه مــثل دود مےمـونــه ! ___________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
❌رنگی کردن ایران... کرونا یا بورس فرقی ندارد نقاش یکی است... __________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
『🌼'!』 خامنہ‌ای‌خمینے‌دیگر‌است بچه‌مسلمونا‌میدونن‌که‌ با‌دیدنشون‌ یه‌بی‌دین‌و‌ایمونم ‌ایمون‌میاره آره‌... __________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
🌱🌼 حجت الاســلام پناهــیان: بیائید با خدا زندگی کنیم نه اینکه گاهی به او ســـــر بزنیم😊 تا با کسی زندگی نڪنی نمیـــتوانی او را بشـــناسی و با او بگـــیری👌 اگر مدتی شب و روز با کسی زندگی کنی به او خواهی گرفت اگر با خدا پیدا کنی شــدیدا به او علاقــمند می‌شـوی❤️ خدا تنها انیسی است که مأنوس خــود را هرگز تــــنها نمی‌گـــــذارد😇 ‌‌ ___________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
شن ها را فراموش نکنید _________|🇮🇷|___________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
🔴 تاثیر واکسن برکت بر کرونای انگلیسی 👤مینو محرز درباره اثربخشی این واکسن روی واریانت هندی ویروس، گفت: 💢 روی واریانات انگلیسی کارشد و واکسن روی آن جواب داد، اما هنوز روی واریانت هندی امتحان نکردیم اما کار خواهدشد. 💯قول داده بودم وقتی مطمئن شوم که واکسن برکت مصون است، آن را تزریق کنم که امروز تزریق واکسن را در فاز سوم انجام دادم. __________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
🇮🇷🕊مـــشــقـــ نــؤڪرانـــهـــ🕊🇮🇷
🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 📚 کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🗒 #قـسمت_نهم خوب به ياد دارم كه چه ذكری ميگفت. اما از
🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 📚 کتاب 🗒 بی‌اختیار همراه با آنها حركت كردم. لحظه‌ای بعد، خود را همراه با اين دو نفر در يک بيابان ديدم! اين را هم بگويم كه زمان، اصلاً مانند اينجا نبود. من در يک لحظه صدها موضوع را ميفهميدم و صدها نفر را ميديدم! آن زمان كاملا متوجه بودم كه مرگ به سراغم آمده. اما احساس خيلی خوبی داشتم. از آن دردِ شديدِ چشم راحت شده بودم. پسر عمه و عمويم در كنارم حضور داشتند و شرايط خيلی عالی بود. من شنيده بودم كه دو مَلَک از سوی خداوند هميشه با ما هستند، حالا داشتم اين دو مَلَك را ميديدم. چقدر چهرهٔ آنها زيبا و دوست داشتنی بود. دوست داشتم هميشه با آنها باشم. ما با هم در وسطِ يک بيابانِ كويری و خشک و بی‌آب و علف حركت ميكرديم. كمی جلوتر چيزی را ديدم! روبه‌روی ما يک ميز قرار داشت كه يک نفر پشتِ آن نشسته بود. آهسته آهسته به ميز نزديک شديم! به اطراف نگاه كردم. سمت چپِ من در دور دستها، چيزی شبيهِ سراب ديده ميشد. اما آنچه ميديدم سراب نبود، شعله‌های آتش بود! حرارتش را از راه دور حس ميكردم. به سمت راست خيره شدم. در دور دستها يک باغِ بزرگ و زيبا، يا چيزی شبيهِ جنگل‌های شمالِ ايران پيدا بود. نسيمِ خنكی از آن سو احساس ميكردم. به شخصِ پشتِ ميز سلام كردم. با ادب جواب داد. منتظر بودم. ميخواستم ببينم چه كار دارد. اين دو جوان كه در كنار من بودند، هيچ عكس‌ُالعَملی نشان ندادند. حالا من بودم و همان دو جوان كه در كنارم قرار داشتند. جوانِ پشتِ ميز يک كتابِ بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد!📓😥 ادامه دارد...‼️ https://eitaa.com/joinchat/2330263603C0760e85adb
☺️ نمایی از لاله های واژگون شهرستان سمیرم 😍🌹 __________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
•[ بسمـ‌‌اللّٰھ‌الرَّحمٰن‌الرَّحیمـ ]•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا