eitaa logo
🇮🇷🕊مـــشــقـــ نــؤڪرانـــهـــ🕊🇮🇷
175 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
134 فایل
🍃🌹°|ڪانال وقـفــ سیـــد الشھـداستــــ|°🌹🍃 [تَلفیقےازشـَهٰادٺــ؛❤️• دیـنُ‌مَذهـَبـــ🕋 سیاسَتـــ🇮🇷 امام‌زمان💚 ۅَسبڪ‌زِندگے] •تبادل :https://eitaa.com/Banoybeneshan •پاسخ به شما🙂 :
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از شهادت تا مدتها توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را کنی?" می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف . ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. پیکری شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم?! این بدن شده. این بدن قطعه قطعه شده!" بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را کرد و کشید طرفم. داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید?! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه?! کو دست هاش?!" حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید!?" داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام،و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد. توی دلم شدن به علیها السلام. گفتم: "بی بی جان. خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭 یکهو چشمم افتاد به تکه کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😔 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر . از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . راقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق.همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?" نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند?😭 گفتم: "حاج‌آقا، مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برآوردی، راضی ام." وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام و اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔 🌷🌷🌷 🌹فرهنگی پایگاه حضرت نرجس(س)🌹حوزه حضرت زهرا(س)🌹 🌹ناحیه سمیرم🌹
«دادِستان» به حمله رسید 🔹پخش سریال تلویزیونی «» که فضایی پلیسی معمایی دارد از ۲۲ بهمن در شبکه سه آغاز شده و امشب به بخش‌های مربوط به حمله داعش به مجلس خواهد رسید. 🔹این سریال در قسمت‎های نخست به موضوع زندگی نمایندگان مجلس پرداخته و این سوالات را مطرح کرده که آنها چه ماشین‎هایی سوار می‎شوند و یا در چه خانه‎هایی سکونت دارند؟ 🔹ده‎نمکی، کارگردان سریال می‎گوید: دادِستان هر روز ملتهب‌تر می‌شود، امیدوارم که صداوسیما در برابر فشارهای بیرونی تاب بیاورد. ___________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اخطار سید حسن نصرالله به مسعود بارزانی حجت الاسلام و المسلمین سید حسن نصرالله: 🔻تو مدیون ایران،رهبری، سردار سلیمانی و مسئولین هستی که اگر ایران نبود و جانفشانی آنها، امروز اثری از کردستان عراق نبود و تو را یا می کشتند یا باید فرار میکردی. 🔸وقتی درخواست کمک کردی و گفتی کردستان را اشغال و مردم را قتل عام می کند، ولی هیچکس هیچ پاسخی بهت نداد، در حالی که سردارسلیمانی و نیروهای ایرانی و عده ای از نیروهای لبنان با سردار بودندو این ایرانیها بودند که تو و ملت اقلیم کردستان عراق را از دست داعش نجات دادند. 🔹نیروهای حزب الله لبنان که در کنار سردار برعلیه داعش جنگیدن به من گفتند: وقتی خودمان را به مسعودبارزانی در آن تنگنا رساندیم، مثل بید از ترس به خود میلرزید،آونوقت تو بجای تشکر و قدردانی از رهبر ایران، ملت و نیروهای سپاه قدس، کردستان را مقرجاسوسان اسرائیلی که برعیله ایران دست به ترور،خرابکاری و تهدیدی شدند برعلیه امنیت ایران. 🔸توباید از این رفتار خجالت بکشی، کاری نکن ایران برعکس زمانی که داعش برسر شما مسلط‌بود عمل کنند. ________|🇮🇷|____________ ❥|•@mashghe_nokarane🕊
شهادت یک بسیجی در اغتشاشات امروز کرج 🔹در جریان اغتشاشات امروز که حوالی بهشت سکینه و کمال شهر کرج رخ داد، اغتشاشگران یک بسیجی را به شهادت رساندند. 🔹نام بسیجی شهید «روح الله عجمی» است که با ضربات چاقو از ناحیه کمر به شهادت رسیده است. 🔹همچنین ۵ مامور نیروی انتظامی هم مجروح شدند که حال دو نفر وخیم است. @mashghe_nokarane
مماشاتیون تحویل بگیرید جنبش نجس‌ها از پذیرایی شما خوششون اومد و تمدید کردند گوشت‌های قربانی جدید را آماده کنید 😏 @mashghe_nokarane