سلام خداقوت !
من تو فضای مجازی که چرخ میزدم خیلی عکس نوشته از صحبتهای ایشون رو میدیدم ولی نمیشناختمشون تا اینکه تلویزیون مستند زندگی ایشون رو نشون داد !
بعد زمانی گذشت تا اینکه مسئول کتابخانهٔ مدرسه مون بهم کتاب صراطشون رو معرفی کردن !
و وقتی خوندم خیلی برام جالب بود که نگاه ایشون به توحید خیلی فرق داره با دیگران !
خلاصه که انقدر جذب نوشتههای ایشون شدم که نمایشگاه کتاب که رفتم همش دنبال غرفهٔ انتشارات لیلة القدر بودم، که وقتی به طور تصادفی انتشارات لیلة القدر رو دیدم سرازپا نشناختم ! چون دیگه من بودم وَ کلی کتاب از استاد😁
ولی خب چون زیاد شناخت نداشتم از کتابها و یکسری حرفهای خاص راجع به ایشون شنیده بودم بنده خدا مسئول غرفه رو خیلی سوال پیچ کردم و ایشون هم لطف کردن با صبوری منو راهنمایی کردند و به همهٔ سوالاتم پاسخ دادند😅😬
خلاصه که اینجوری بود که ماهم وارد دریایِ نگاهِ جناب استاد شدیم !
باشد که با گوش دادن و استفاده کردن از صحبتهای ایشون و بزرگترهای دیگه به قول خودشون از ما بشریت انسان بسازند . . .
یاعلی مدد🌱
ماه چهارده
استاد علی صفایی حائری
کسی که
واژهها را برای زنده کردن و زنده نگه داشتن دین چون خمیر
چنان ورز داد و به بهترین شکل
با آن جمله ساخت ...
تا دل ببرد در این همه آلودگی و سردرگمی دوران ...
درست است که فهمیدن و چشیدن همین جملات و واژهها گاهی سخت است، و باید عمیق بود چون او از عمق دریای قرآن و معارف با تو سخن میگوید ...
درست است که چیدمان پازل با همین جملات که منشأ گستردهای دارند، سخت است ...
آری درست است، که مطالب پر پار اند و هر بار که میخوانی گویی نکتهای جدید را مییابیم...
ولی طعم و لذت فهمیدن و درست نگاه کردن با همه این سختیها بسیار شیرین است...
نوشتههای استاد
رشدمیدهد،
حرکتبه سمت
صراطرا در میان مه جاده نشان میدهد، انسان را در فصلهای زندگی ورق میزند، با آنها
مسئولیترا احساس میکنی، ساخته میشوی، روش نقد و روش برداشت میآموزی، در جاری قرآن تطهیر میشوی، نامهها و آیهها همه سبز و با طراوت اند، استاد امید داشت به جمعها و حاصل جمعها، حیات برتر را تصویر میکند، در آخر شاید او خواهد آمد روزی که تو میآیی ... دانیال
باسلام و احترام
استاد صفایی عزیز رو که روحشون قرین نور و رحمت خدای رحمان باشه ان شا الله ، از طریق ی پیج که تیکه هایی از کتابشون رو پست میکردن آشنا شدم. هرچقدر که این مطالب رو میخوندم تشنه تر میشدم انگار کلامشون همون گمشده ای بود که من تو هر کتاب یا سخنرانی پیدا نمیکردم جنس کلامشون عجیب به جانم می نشست نوع تفکرشون تحلیلی و روشنگرانه ست همان چیزی که جواب چراها و سوالهامو مثل ی آدم تشنه میتونستم بگیرم و سیراب شم. نوع تفکر و کلامشون تقریبا شبیه شهید مطهری که تبیین کننده مباحث دینی و اعتقادی ست. واقعیتش من هر متن و مطلب و کتاب و سخنرانی قانع ام نمیکند اما کلام استاد صفایی ی شادی عجیبی در وجودم ایجاد میکند چرا که با مطالعه جمله جمله کتابهاشون انگار چیزی در وجود خودم هست ولی با کلام استاد داره بیان و ابراز میشود. اولین کتابشون اخبات بود که تهیه کردم واقعیتش نمیدونم بگم کدام بهتر و تاثیرگذار تر است چرا که هر کتابشون تک تک جملاتشون پر است از نکته و هدایت و روشنگری. کمتر کتاب یا سخنرانی پیدا میشود که از هر جمله اش بتوانی یک نکته دریافت کنی و بیهوده گویی یاو بیهوده گویی یا تکراری نباشد.
بهرحال شکر خدای مهربانم که منو با کلام روشنگر و دلنشین استاد آشنا کرد.❤️
ان شا الله الرحمن بتونیم در مسیر حرکت و رشدمون آنچه برامون مقدر شده رو به درستی و کامل از این آموزه های ناب و کم نظیر دریافت و در نهایت عمل کنیم. 🤲
سلام
دوسه سالی از ازدواجم گذشته بود و تو زندگی مشترک و کار و تحصیل به بن بست رسیده بودم.
یکی از دوستان آقای مشاوری رو بهم معرفی کرد که پیش از درخواست جدایی یه سری بهش بزنم. حرف هایی بینمون رد وبدل شد که قانعم نکرد. موقع خداحافظی روی میز آقای دکتر، یه کتاب نازک با یه طراحی جلد بانمک دیدم.هنر خونده بودم به آقای مشاور گفتم کتاب خودتونه.گفت نه ولی عالیه.امانت ببرش .بعد بازش کرد و توی صفحه اول اسم خودش رو نوشت وگفت پس بیارش.هر وقت از اینجا رد شدی بده نگهبان.
دم صبح که غصه دار تر بودم کتاب رو شروع کردم به خوندن. همون چند صفحه اول تصمیم گرفتم نکات مهمش رو بنویسم.
کتاب رو یکبار خوندمش و همون یکبار، دغدغه های من رو تو زندگی عوض کرد، چندروز بعد برگشتم پیش آقای مشاور وگفتم این کتاب رو دیگه بهتون پس نمیدم و میخوام بقیه کتابهاشون رو مطالعه کنم و باهمسرم هم به زندگی ام ادامه میدم، نمیدونم چقدر استاد صفایی رو فهمیدم و چقدر تونستم شبیه دغدغه های ایشون رشد کنم ولی زندگی آروم و موفقی رو تجربه کردم .روح استاد متعالی ان شاءالله.
M.e
به نام خدا
سلام
آشنایی من با استاد بزرگوار و کم نظیر مرحوم صفایی آشنایی جوان بحران زدهای بود که سالها به دنبال خدا گشته بود و این گشتن ها او را حیران و سرگردان کرده بود ...
دختر جوانی بودم با انبوهی سوال که از نوجوانی پاسخهای اقناع کنندهای دریافت نکرده بودم از طرفی دچار سرخوردگی و زدگی از بعضی مذهبیها شده و احساس خستگی و محرومیت داشتم. قبل از انقلاب بود و دسترسی به اساتید روحانی به سختی میسر میشد.
یکی از دوستان که سرگشتگی ام را میدانست طلبه جوانی را معرفی کرد که دارای ویژگیهای خاص است. خدمت ایشان رسیدم و سوالاتم را یکی پس از دیگری گفت، به تمام سوالاتم کاملاً گوش کردند و پس از تأملی گفتند بلند شو بلند شو برو... هیچکس پاسخ تو را نمیتواند بدهد، تو خودت باید به جواب برسی.
من که دچار شک شده بودم که این چه برخوردی است، خشکم زد و نمیفهمیدم چه باید کنم. ایشان دوباره گفتند چرا نمی روید؟ بلند شو برو...
ومن شکسته تر از همیشه در حالی که گیج می زدم بلند شدم و به دوستم گفتم این دیگر چه کسی است؟! و او باز هم از ایشان دفاع کرد که او روانشناس و عالم واردی است.
به منزل برگشتم. ساعتی بعد دوستم تلفن زد و گفت آقای صفایی گفتند فردا بگو بیاید تا جوابش را بدهم. فردای آن روز ایشان منِ سرگشته و بی سامان که همچون پازلی به هم ریخته بودم را سروسامان داد وهر قطعهای را در جای خودش نشاند و ساماندهی کرد.
مرا از زیر بارِ آن همه ابهام و درگیری آزاد ساخت و جلسات ادامه یافت در یکی از جلسات ایشان گفتند هرچه داشتم گفتم و در ادامه فرمودند عیبی ندارد زکات علم نشر آن است و اما برخوردی که آن روز صورت گرفت بهترین درس و عالیترین عملی بود که در روح و روانم نشست. ایشان با طرد کردن و از خود راندن اتفاقی را رقم زدند که در غیر آن برای من بت میشدند و من متوجه شخص ایشان به عنوان منجی میشدم و اسیر یا مرید و یا سایر آفتها سراغم میآمد. اما من همواره هیچ توجه و گرایشی به شخص ایشان نداشتم ولی شخصیت و عظمت وجود الهی ایشان، معجزه ای برای خانواده و دوستان ما بودند و هنوز بعد از 24 سال راه و روش برخورد ایشان و پاسخگویی به سوالات و بیان مطالب سنجیده برای ما حیات بخش و آموزنده است.
ایشان بارها میگفتند من با کسانی که میخواهند از ابتدا شروع کنند (قریب این مضمون) نمیتوانم همراهی کنم، بلکه در پی کسانی هستم که به تمام درها زدهاند و خسته و درمانده اند و مثال هایی برای این موارد را مطرح می کردند.
از شیوه های برخوردی که در شب های ماه رمضان در مشهد به یاد دارم این است که وقتی وارد مجلسی که قرار بود سخنرانش باشند شدیم، ایشان مشغول ریختن شربت در لیوان ها برای پذیرایی از شرکت کنندگان بودند.
در یکی از همین شب ها که سخنران جلسه بودند، در جمع حضور پیدا نکردند و در پاسخ پیگیری دوستان گفتند: خودتان به خود بیاید و به فکر خودتان باشید، مگر همیشه باید کسی برایتان صحبت کند؟! در اینگونه برخوردهای ایشان صدها پیام بود که بیشتر از سخنرانی موثر بود.
به دعوتها برای جمعهای محدود همیشه پاسخ مثبت میدادند وقتی با دانش آموزانم سر سفره افطار بودیم و ایشان قبول زحمت کرده بودند به محض ورود رو به جمع گفتند آفرین آفرین چه جالب است معلم و شاگردها در کنار هم...
وقتی به منزل زوج جوانی( پسر و عروسم) دعوت شدند ایشان آن زمان ۲۰۰ هزار تومان که در آن زمان ارزش زیادی داشت هدیه دادند و به داماد گفتند هر زمان داشتی به دیگران بده و داستانی را برای پسرم از خودشان بیان کردند که هیچکسِ دیگر حتی فرزندانشان اطلاعی از آن نداشتند، فرموده بودند از سود سرمایهای که به کار انداخته بودند رقم بالایی به ایشان داده بودند و ایشان در جا چک را امضا کرده و برای ساخت خانه برای نیازمندان رد کردند و وقتی آمده بودند سوار اتوبوس شوند در جیبشان هیچ مبلغی نداشتند.
باسلام و احترام
استاد صفایی عزیز رو که روحشون قرین نور و رحمت خدای رحمان باشه ان شا الله ، از طریق ی پیج که تیکه هایی از کتابشون رو پست میکردن آشنا شدم. هرچقدر که این مطالب رو میخوندم تشنه تر میشدم انگار کلامشون همون گمشده ای بود که من تو هر کتاب یا سخنرانی پیدا نمیکردم جنس کلامشون عجیب به جانم می نشست نوع تفکرشون تحلیلی و روشنگرانه ست همان چیزی که جواب چراها و سوالهامو مثل ی آدم تشنه میتونستم بگیرم و سیراب شم. نوع تفکر و کلامشون تقریبا شبیه شهید مطهری که تبیین کننده مباحث دینی و اعتقادی ست. واقعیتش من هر متن و مطلب و کتاب و سخنرانی قانع ام نمیکند اما کلام استاد صفایی ی شادی عجیبی در وجودم ایجاد میکند چرا که با مطالعه جمله جمله کتابهاشون انگار چیزی در وجود خودم هست ولی با کلام استاد داره بیان و ابراز میشود. اولین کتابشون اخبات بود که تهیه کردم واقعیتش نمیدونم بگم کدام بهتر و تاثیرگذار تر است چرا که هر کتابشون تک تک جملاتشون پر است از نکته و هدایت و روشنگری. کمتر کتاب یا سخنرانی پیدا میشود که از هر جمله اش بتوانی یک نکته دریافت کنی و بیهوده گویی یا تکراری نباشد.
بهرحال شکر خدای مهربانم که منو با کلام روشنگر و دلنشین استاد آشنا کرد.❤️
ان شا الله الرحمن بتونیم در مسیر حرکت و رشدمون آنچه برامون مقدر شده رو به درستی و کامل از این آموزه های ناب و کم نظیر دریافت و در نهایت عمل کنیم. 🤲
با سلام و خدا قوت
در خصوص آشنایی با اندیشه و مطالب استاد بزرگوار علی صفایی حائری باید عرض کنم
بنده یکی از کسانی هستم که می تونم بگم اولین جرقه های گرایش و انگیزه آم به خدا و دین و مسیر خاص الهی از زمانی شروع شد که کتاب " نامه های بلوغ "" ایشان را خواندم .
من از جمله کسانی بودم که علاقه و گرایش خاصی به معنویت و خداخواهی داشتم..
همیشه با خودم می گفتم چیکار باید بکنم
یادمه خواهرم تو مدرسه تو یک مسابقه برنده شده بود و جایزه ای که بهش داده بودند کتاب نامه های بلوغ استاد صفایی بود.
یک روز بدون برنامه ریزی و نیت خواندن ،کتاب نامه های بلوغ رادستم گرفتم ..همین طوری ورق می زدم که چشمم به چند خطی از کتاب افتاد .
نامه هایی که مخاطب آن پسرش محمد بود
چنان جذب کتاب شدم که احساس کردم این کتاب را استاد علی صفایی حائری مختص من و برای من نوشته..چندین بار کتاب رو خیلی دقیق خواندم .روی برخی مطالبش ساعت ها فکر می کردم و خودم را مخاطب کتاب قرار می دادم.
مطالب کتاب مثل باران بر کویر تشنه قلبم نشسته بود.
یک آگاهی و یک هشیاری و یک روشنی خاصی این کتاب در قلب من روشن کرد که با اینکه سالها گذشته از طریق راهی که از طریق ایشان پیدا کردم کل زندگی ام.اهدافم.شناختم تحت تاثیر قرار گرفت و از طریق بینشی که از کتاب گرفتم روزی های معنوی دیگری در مسیرم قرار گرفته و هم چنان ادامه دارد که مدیون کتاب ایشان هستم.حتی بارها و بارها به اطرافیانم گفتم کتاب نامه های بلوغ استاد علی صفایی حائری منو از تاریکی به روشنی آورد.
به جرات تمام میگویم بیداری قلبم را از نوشته های قدسی ایشان دارم .کسی نیستم ولی اقلا می دانم مسیر حقی هست که باید رفت و در جا نزد .
سکون شایسته انسانی که ابد در پیش دارد نیست .
روح بزرگ و مطهر ایشان آن شالله در جوار ائمه ع در آرامش باشد .
ولیپور
نمیدانم چه روز، کجا و چه شد که ما نظر کرده ی خدا شدیم و مارا با تو آشنا کرد..
که با جاری قرآن،تطهیرمان کنی..
که نامه های بلوغت بشود راهی برای بلوغمان که بگویی اين راه را، حسين با سر رفته، تو چگونه مىخواهى با غرور و بىاعتنايى و با خور و خواب و ولنگارى به انجام برسانى؟
که بدانیم هدف از زندگی رشد بود نه تکامل!
که بدون حرکت، انسان می گندد و راه وقتی آغاز میشود که تو تمام میشوی و تو باید سنگ راه کسی نباشی..
که دنیا بد نیست ، کم است!تو باید وسیع شوی و آسمان بلند این ها سقف کوتاهی است که سر های بلند آرزو را بر زانوی ماتم می نشاند..
که مسئولیت و سازندگی و تربیت انسان صالح و مصلح دو وظیفه مومن متهعد است..
که کل زندگیمان بشود انسان در دوفصل، فصل قبل آشنایی با تو و بعد تو...
که جمع ها حاصل دارد و اهالی حق حتی در جدایی هاشان باهم جمع اند..
و تلنگر بزنی که مگر ما بهشتیم که خوبها را جمع کنیم!
که بگویی "تو می آیی" و افضل الاعمال،انتظار فرج
نه افضل الحالات!
و با صدای حزینت بیچاره مان کنی که وقتى هنگام بهار، به باغ مى رفتم و شاخه ها را غرق در شكوفه مى ديدم، راستى شرمم مى آمد كه چندين بهار بر ما گذشته و هنوز چوبيم...
استادِجان
امروز حمد هدیه میکنیم برایتان به پاس سپاس از شما و خدایتان...
۲۲ تیر ۱۳۷۸
رحلت استاد علی صفائی حائری
عین صاد و ما ادراک ما عین صاد؟
Faw__l ✍️
با سلام
من تا یک سال پیش، عین صاد رو نمیشناختم.
هرچند که هنوز هم خوب نشناختهام ایشون رو.
پارسال بود که یک کلیپ دو دقیقهای از ایشون رو توی اینستاگرام یکی از دوستان دیدم.
یه بار، دو بار ، سه بار دیدم و لذت بردم و اشک ریختم
هنوز هم گاهی میرم داخل اون پیج و همون ویدیو رو میآرم و به تماشا مینشینم و لذت میبرم
بعد از اون به صورت اتفاقی کانال ایشون رو توی ایتا پیدا کردم و تمام کلیپ هایی که از اول گذاشته شد رو باز کردم و دیدم و لذت بردم
عین.صاد، ساده نیست، اما سخت هم نیست، روان است ، شیواست، گویی خوب میداند که این سخن جای خود را در دل شیداییِ مخاطب پیدا میکند و همانجا که باید بنشیند، مینشیند.
بیخود و بیجهت است که بگوییم او فن بیان بلد بوده است
نه؛ عین.صاد به دل مینشیند چون از دل میگوید
اون سخن نمیگوید که به دل بنشیند اما لاجرم هرچیزی به اصل خویش باز میگردد و سخنان او هم چون از دل برمیآیند به دل مینشینند.
ای کاش همهی آنها که میخواهند تاثیری در دلها ایجاد کنند، با او آشنا بودند.
التماس دعا
✍🏻میم.میم
سلام
سال۵۶بود که در جلسه ای بسیار کوچک وخصوصی ،که شاید۱۰نفر کل جمعیت جلسه بود با ایشان آشنا شدم
صدای ایشان ،نوع انتخاب جملات ایشان بقدری تاثیر گزاربود،که به سختی میتوانستم اشکهای خودم را کنترل کنم،اگر اشتباه نکنم،سوره کوثر را تفسیر میکردند،ودر لابلای سخنانشان هم سخنان عرفانی بسیارناب ،بسیارناب که با تمام وجودم گوش میدادم ،دقیقا مثل تشنه ای که جگرش کباب شده،پاره شده از بی ابی،سخنانشان را مینوشیدم،واشک هام سرازیر میشد واقعا کنترل کردنش دست خودم نبود،این اولین دیدار بود ،سعی میکردم هرجا ایشان باشند باسر بدوم،منزل جناب طباطبایی،خانم قدیانی،الهه خانم،دکتر رفیعی......؟ونهایتا منزل پدری بنده .
رها تر از ایشان ندیده بودم به هیچ چیز وابسته نبود،هیچ چیز.
وسعی میکردند اطرافیان را به سرچشمه حقیقی متصل کنند
یکی از نصایح لطیفشان این بود که در تمام امور سعی کنید که خدا رادر چشم دیگران بزرگ کنید نه اینکه خودتان در چشم دیگران بزرگ شوید
روحشان شاد و همنشین اهلبیت باشند
توده گشت
حسین محمدی:
سلام.
وقتتون بخیر.
آشنایی من با استاد به سال ۸۳ بر میگرده...
یکی دوستانم دانشجوی فلسفه دانشگاه قم درس می خواند. به دیدنش رفتم تو خوابگاه کتاب نامه های بلوغ استاد رو دیدم پرسیدم راجع به چی هستش؟
گفت نامه های یه پدر به فرزندانش زمان بلوغ!
برام جالب شد... گفتم امانت بده بخونم گفت نه هدیه بهم داد... شروع شد... اون موقع دانشجو نبودم... کتاب رو خوندم و خلاصه برداری کردم... بعدش تو دوران دانشجویی همیشه همراهم بود... تا امروز کتاب های مختلفی از ایشون خوندم... ممنونم ازش که باعث شد بدونم از زاویه دیگه ای هم میشه به موضوعات اسلامی داشت. به خیلی ها معرفی کردم دوستانم حتی اساتید دانشگاه و مهم تر از همه اهالی خانه و خانواده و همکارانم...
سخت ترین قسمت برای من زندگی کردن با شرایط خودم نزدیک به اون حرفا و نکته های استاد هستش به قول خودش با معیارهایی که می گفت... یادمه اولین بار مفهوم بصیرت رو اونجا دیدم... چقدر عمیق هستش دلیل و موقعیت و توانایی انجام هر کاری با حالت های مختلف و نتایج گوناگون...
به جرات میگم به لحظه اندیشه ای راهنمای من بوده و هست... هر چند کوتاهی های من بسیار هستش... افسوس...
به آرامستان و گلزار شهدای علی بن جعفر هر وقت مشرف بشم سر مزارش فاتحه ای برای تشکر نثارش می کنم...
خدایا سر سفره اهل بیت و حوض کوثر مهمانش کن آمین یا رب العالمین.
حسین محمدی
ما صفایی و ما ادرایک ما صفایی
دهه ها باید بگذرد تا قدر این معلم درد آشنا ، شناخته شود
مبانی دینی را با تمام وجودش درک کرده بود
و در امر تربیت نسل جوان بی نظیر بود
و در این راه از ملامت هیچ لائمی ، نگران نبود
هرچند از بی مهری دوست و دشمن بی نصیب نشد
کتابهای ایشان هنوز هم برای بنده چراغ راه هستند
در ضمن به دوستان هم توصیه میکنم که از شرحهای کتاب های ایشان که توسط شاگردانشان ارائه می شود استفاده کنند خصوصا استاد غنوی
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
دکتر ترکان متخصص قلب
علی