یک شب نیمه های شب یک مرد خارجی با یک مترجم به منزل مدرس آمدند. شخص خارجی شروع به صحبت كرد و دیگری هم ترجمه می نمود و معرفی كرد كه «آقا! ایشان نماینده دولت انگلیس هستند،یک چک سفید برای شما آوردهاند كه مبلغ آن را هر طور میخواهید بنویسید و به هر طریق كه می خواهید خرج كنید»
مدرس گفت: «این چک چیست؟»
جواب داد: «آقا! چک كاغذی است كه مینویسند و میبرند در بانک، آنجا امضا میكنند و هر مبلغی كه در آن نوشته از بانک میگیرند»
مدرس گفت: «چرا حالا(نصف شب) آوردی؟»
جواب داد: «ما شنیده بودیم شما پول نمیگیرید؛ حالا نصف شب چک را آوردیم»
مدرس اظهار داشت: «نه، هر كه به شما گفته بی خود گفته من پول میگیرم منتهی به این صورت نه. اولاً باید طلا باشد آن هم بار شتر و در میان روز روشن و بعد از نماز در مدرسه سپهسالار با شتر بیاورند.در این صورت میگیرم و هیچ اشكالی ندارد»
وقتی پاسخ را ترجمه میكند، نماینده یا سفیر میگوید: «مدرس میخواهد آبرو و حیثیت سیاسی ما را در تمام دنیا ببرد.»
در نتیجه بلند میشوند و میروند.
#مسئولین
#نماینده #مجلس
#مواظب_باشیم_خون_شهدا_فرش_قرمز_رهمان_نشود
#زندگی_به_سبک_شهدا
🔸در#مسیر_هدایت باشید👇
https://eitaa.com/joinchat/4064215247Ce759d422ac