eitaa logo
مسیر بهشت🌹
7.2هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
10هزار ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ برادر شوهر من خیلی پولدار بود � زمان جوونی خیلی کار می‌کرد و آروم آروم با تلاش زیاد تونست خودشو به یه جایی برسونه خیلی به زندگیش حسودی می‌کردم �یشه خودمو سرزنش می‌کردم که چرا زن اون نشدم تا اینکه زنش سرطان گرفت و فوت کرد من به خوشگلی توی خانواده شوهرم معروفم خواهر شوهرام گفتن می‌خوام براش زن بگیرن چیزی که باعث شد خیلی خوشم بیاد این بود که �ته بود من یکی رو می‌خوام مثل نوش آفرین خوشگل باشه اینکه زیبایی من به چشم برادر شوهرم اومده بود باعث شد که به خودم مغرور بشم و یه حس رضایتی بهم دست داد شوهرم بهم گفت تو حق پا پیش گذاشتم برای زن گرفتن برادر من را نداری اگر می‌خواد زن بگیره خودش بره بگیره تو نباید پیش قدم بشی که اون با یکی ازدواج کنه منم گفتم باشه ولی ته دلم خیلی دوست داشتم که توی زن گرفتنش یه دخالتی بکنم اما اجازه نداشتم
۲ خواهر شوهرام برای برادر شوهرم یه زن جوون و خوشگل گرفتن برادر شوهرم خیلی آدم بد دلی بود و نمی‌ذاشت زن آزادی داشته باشه برای زنش چیزی کم نمی‌ذاشت اگر اون زن مثلا می‌گفت برنج بخر برادر شوهرم می‌رفت ۲۰ تا گونی برنج می‌خرید یا وقتی که می‌بردش خرید و محدودیتی برای خرید کردن نداشت برعکس من و بقیه مردم که موقع خرید به قیمت جنس نگاه می‌کنیم اون فقط به مدل نگاه می‌کرد از جاریم اصلاً خوشم نمی‌اومد و به قول معروف چشم دیدنش رو نداشتم اونم به محض دیدن من برام قیافه می‌گرفت و صورتش رو کج و کوله می‌کرد تصمیم گرفتم حالشو بگیرم برای همین یک بار که با برادر شوهرم دعواش شده بود و من متوجه شدم نشستم زیر پای برادر شوهرم که اگر سرش زن بگیری زبونش کوتاه میشه و دهنش رو می‌بنده ادامه دارد کپی حرام
۳ بهش گفتم شما که وضع مالیتون خوبه باید اینو بشونی سر جاش روش رو کم کنی، اینا حرف‌هایی بود که من باهاشون برادر شوهرم رو مجاب می‌کردم که سر جاریم هوو بیارم زنی که برای برادرشوهرم پیدا کرده بودم دو سالی از جاریم کوچکتر بود برادر شوهرمم که وقتی دید اسم زن جوون اومده و سنش کمتره شل شد منم همونو برای برادر شوهرم گرفتم برای کم کردن روی جاریم، برادر شوهرمو متقاعد کردم که یه جشن مختصر هم بگیره تا زنش رو به اقوام معرفی کنه چند روز بعد که حسابی مزه پیروزی زیر دندونم رفته بود جاریم اومد خونمون و جلوی شوهرم بهم گفت ادامه دارد کپی حرام
۴ برای شوهر من زن گرفتی عیبی نداره من وسایلم رو از خونه شوهرم بردم میخوام طلاقمو بگیرم آسمون به زمین بیاد من دیگه برنمی‌گردم سر اون زندگی ولی نوش آفرین خانم از خدا می‌خوام همین بلا رو سرت بیاره شروع کردم متقاعد کردنش که من کاری نکردم جوابم رو نداد و از خونمون رفت شوهرم خیلی بی‌عرضه‌تر از این حرفا بود که بخواد زن بگیره با خودم گفتم که به حرف گربه سیاه بارون نمی‌باره اما چند ماهی گذشت و متوجه رفتارهای عجیب شوهرم شدم از خرجی خونه کم میذاشت وقتی هم که اعتراض می‌کردم می‌گفت همه چیز گرونه و ندارم تا اینکه یه روز خبر به گوشم رسید ادامه دارد کپی حرام
۵ که شوهرم رفته سرم هوو آورده ‌حرف هاشون رو باور نمی‌کردم و گفتم دروغه اما حقیقت داشت یک بار که تعقیبش کردم دیدم رفت توی یه خونه تحقیق کردم و فهمیدم اون زن انقدر پول داره که به پول شوهر من نیازی نداره،حرف جاریه طلاق گرفتم توی سرم زنگ زد که آه اونه رفتم خونه اون زن و به شوهرم گفتم حق نداشتی این کارو با من بکنی خیلی طلبکار بهم گفت چطور تو بری برای داداشم زن بگیری برای اون خوبه برای من بده؟ منم دلم دو تا خواست همینه که هست اگر نمی‌خوای طلاقت میدم برو، جلوی زن دوم شوهرم خیلی سرشکسته و ناراحت شدم غرورم خورد شد هیچی نگفتم و برگشتم سر زندگیم شوهرم هر روز بیشتر عاشق اون زن میشه پایان کپی حرام