#کیفر4
مرد معترض اومد و با توهین گفت_ دعا به من چه؟ من میگم از زن من فیلم گرفته.
با بغضی که تو صدام بود گفتم_ من از کسی فیلم نگرفتم .
داد زد_ این زنیکه داره دروغ میگه.
مرد مذهبی با خونسردی گفت_ آقای محترم لطفاً آروم باشین.
بعدش رو کرد به منو گفت_ خانم میشه گوشیتونو چند لحظه بیارین.
با سر آره ای گفتم و با ترسی که هنوز تو وجودم بود گوشی رو درآوردم و به سمتش گرفتم. گوشی رو داد به خانمش و گفت شما نکاه کن ببین فیلم گرفته، هنسرش گوشی رو گرفت و رفت تو گالریم.
چند تا عکس که با شوهرم بدون حجاب داشتم توی گالریم بودن همین قضیه ناراحتم میکرد.
خیره بهشون بودم که مرد معترض عصبی گوشی رو از دست اون خانم چنگ زد و گرفت و گفت _ بده خودم. ببینم
عکسهای گالری رو نگاه کرد بعدش با بیادبی گفت_ نه داره دروغ میگه حتماً عکسها رو پاک کرده .
همه افرادی که تو اون جمع بودن مرد رو متهم کردند و بعدش مرد مذهبی رو به من گفت_ خانم محترم شما از ایشون شکایتی دارین؟
صدام هنوز میلرزید _ گفتم نمیدونم.
شاکی گفت_ یعنی چی خانم ؟
این همه اذیتتون کرده! بهتون تهمت زده الان نمیخواین ازش شکایت کنید؟
اون مرد با گستاخی به مرد مذهبی گفت _ چه شکایتی؟ آقا اصلاً به شما چه ربطی داره؟
بعدش با هم درگیر شدند و ازدحام افرادی که اونجا بودند بیشتر شد بین دعوا متوجه شدم اون خانم بیحجاب که شوهرش منو متهم کرد پشت فرمون نشست و با بوق زدن به شوهرش گفت که سوار شه.
در نهایت شوهرش به سمت ماشین رفت و با هم فرار کردند مرد مذهبی رو به من گفت _ نگران نباشین شماره پلاکشو برداشتم.
ادامهدارد.
کپی حرام.
#کیفر4
مرد معترض اومد و با توهین گفت_ دعا به من چه؟ من میگم از زن من فیلم گرفته.
با بغضی که تو صدام بود گفتم_ من از کسی فیلم نگرفتم .
داد زد_ این زنیکه داره دروغ میگه.
مرد مذهبی با خونسردی گفت_ آقای محترم لطفاً آروم باشین.
بعدش رو کرد به منو گفت_ خانم میشه گوشیتونو چند لحظه بیارین.
با سر آره ای گفتم و با ترسی که هنوز تو وجودم بود گوشی رو درآوردم و به سمتش گرفتم. گوشی رو داد به خانمش و گفت شما نکاه کن ببین فیلم گرفته، هنسرش گوشی رو گرفت و رفت تو گالریم.
چند تا عکس که با شوهرم بدون حجاب داشتم توی گالریم بودن همین قضیه ناراحتم میکرد.
خیره بهشون بودم که مرد معترض عصبی گوشی رو از دست اون خانم چنگ زد و گرفت و گفت _ بده خودم. ببینم
عکسهای گالری رو نگاه کرد بعدش با بیادبی گفت_ نه داره دروغ میگه حتماً عکسها رو پاک کرده .
همه افرادی که تو اون جمع بودن مرد رو متهم کردند و بعدش مرد مذهبی رو به من گفت_ خانم محترم شما از ایشون شکایتی دارین؟
صدام هنوز میلرزید _ گفتم نمیدونم.
شاکی گفت_ یعنی چی خانم ؟
این همه اذیتتون کرده! بهتون تهمت زده الان نمیخواین ازش شکایت کنید؟
اون مرد با گستاخی به مرد مذهبی گفت _ چه شکایتی؟ آقا اصلاً به شما چه ربطی داره؟
بعدش با هم درگیر شدند و ازدحام افرادی که اونجا بودند بیشتر شد بین دعوا متوجه شدم اون خانم بیحجاب که شوهرش منو متهم کرد پشت فرمون نشست و با بوق زدن به شوهرش گفت که سوار شه.
در نهایت شوهرش به سمت ماشین رفت و با هم فرار کردند مرد مذهبی رو به من گفت _ نگران نباشین شماره پلاکشو برداشتم.
ادامهدارد.
کپی حرام.