⚘﷽⚘
#برگی_از_خاطرات
سر قبر #شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده که رفتیم، دقایقی با شهید آهسته درد و دل کرد بعد گفت: آمین بگو، من هم دستم را روی قبر شهید گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیرید، اما دوباره تاکید کرد تو که میدانی من چه میخواهم پس دعا کن تا به خواستهام برسم، #شهادتش را از #شهید_تورجی_زاده خواست.
✨راوی: همسر شهید_مسلم_خیزاب
#نشر_به_مناسبت_سالروز_ولادت🥀
#بیستم_مهر
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
@masirshahid ❀✿┅┅┄
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#شهید_هادی_شجاع
#برگی_از_خاطرات
◽️مجید طاهری از دوستان "شهید هادی شجاع" ✨در این زمینه میگوید: "هادی" قبل از اینکه جذب سپاه شود و در بسیج ویژه شروع به فعالیت کند؛ خیلی مشتاق بود که به سوریه🕊 برود.
◽️"شهید شجاع" توسط "شهید محمودرضا بیضایی " که ۲ سال پیش در سوریه به شهادت🌹 رسید آموزش نظامی دید و ارادت ویژهای به این شهید داشت. وقتی خبر شهادت محمودرضا را شنید بغض عجیبی گلویش را گرفت و سپس گفت باید انتقام 👊"شهید بیضایی" را از این تکفیریها بگیرم.
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
@masirshahid ❀✿┅┅┄
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
°•|🌿🌹
#نوجوان_۱۳_ساله
#بزرگ_مرد_کوچک
#شهید_بهنام_محمدی
#برگی_از_خاطرات
🔴نوجوانی که نیروهای بعثی عراق را شگفت زده کرد
◽️بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوهای از دست آنان میگریخت.
◽️برای فریب عراقیها میزد زیر گریه و میگفت: “من دنبال مامانم میگردم گمش کردم” او با بهرهگیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.
◽️عراقیها که فکر نمیکردند این نوجوان ۱۳ ساله قصد شناسایی مواضع، تجهیزات و نفرات آنها را دارد، رهایش میکردند.
◽️یک بار که رفته بود شناسایی، عراقیها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمیگفت فقط به بچهها اشاره کرد عراقیها کجا هستند و بچهها راه میافتادند.
◽️این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش میکرد. گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان میکرد که به سختی میتوانست راه برود.
◽️علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونهای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچهها میخواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله💚
#دلتنگحرمبطلبارباب💔
#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
@masirshahid ❀✿┅┅┄
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
#برگی_از_خاطرات🍂
✨به پدر و مادرم احترام ویژهای میگذاشت؛ کار درروستا شالیکاری🌾 بود، وقتی شالی کاری خانواده تمو می شد، به زمینهای دیگر هم میرفت و به همه کمک میکردو برای همین در روستای پدری(پاشا کلا سوادکوه) خیلی در بین مردم محبوب بود🌈
#شهید_سید_روح_الله_اعتمادی🍃
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
✍ #برگی_از_خاطرات
✨همسر شهید با اشاره به زمان🕔 اعزام شهید مسافر گفت :
من به ایشان گفتم :
دوری شما برای من سخت است و نمی توانم تحمل کنم.😭
ولی او تاکید داشت که می توانید
و من وقتی پرسیدم چرا میخواهید بروید؟
با اشاره به فرازی از زیارت عاشورا
🌸بـِاَبي اَنْتَ وَ اُمـــّي🌸
به من گفتند:
که این فراز را برای من معنی میکنید؟
من هم گفتم : معنایش که مشخص است یعنی پدر و مادرم به فدایتان
و ایشان گفت : به خاطر همین! 🕊
و چادرم را در دست گرفت و گفت :
به خاطر این #چادرت می روم💞 تا این چادر محکم تر بر سرتان بماند و دست بیگانه و ظالم نیفتد تا از سرتان بکشند....✨
🌹 #شهید_سعید_مسافر
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#نام_جهادی_حاجعمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
💢 #برگی_از_خاطرات
◽️شعری که شهید محمدخانی در طول دوران زندگیاش مدام آن را زمزمه میکرد و بعد از شهادتش توسط مادر بزرگوار شهید محمدخانی در محضر رهبر معظم انقلاب خوانده شد و امام خامنهای آن را تصحیح کردند:
🔹سر که زد چوبهی محمل،
دل ما خــــــورد تـــــــرک
🔸غربتــــــش ریخــــــــــت
به زخم دل عشــاق نمک
🔹و چنان ســــوخت که بر
سر در آن، این شده حک
🔸سر زینــــــب به سلامت
ســــــر نوکــــــر به درک
🔺حضرت آقا در جواب این مادر شهید شعر را تصحیح کرده و فرمودند: "چرا به درک؟ به فلک!"
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀ #کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀ @masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
#برگی_از_خاطرات
#شهید_خلیل_مطهرنیا
تصمیم گرفته بود توی جبهه دبیرستان راه بیندازد!
میگفت:
<امروز بچه ها دارن اینجا می جنگن و خون میدن،
عده ای اشراف زاده هم،توی شهرها عین خیالشون نیست!
باخیال راحت درس میخونن،فردا هم که جنگ تموم بشه،همه ی مسعولیت های کلیدی مملکت رو بدست میگیرن،
این رزمنده ها هم میشن محافظ یا زیر دست اون ها!>
وسعت دیده عجیبی داشت.
برای رزمنده ها میسوخت.
یکی از روز ها یک گوشه خلوت نشسته بود،حال غریبی داشت،تا اومدم حرف بزنم گفت:
-چیزی به شروع عملیات نمونده،بعد از عملیات هم دیگه منو نمی بینی!،
کار من با دنیا تموم شده،کار دنیا هم بامن تموم شده!
نه من دیگه بادنیا کار دارم، نه دنیا با من...
درست چند روز بعد از عملیات کربلای 5 خبر شهادتش در تمام شهر پیچید
┄┅┅✿❀ #السلامعلیڪیااباعبدلله🏴
#دلتنگحرمبطلبارباب💔🏴
#ڪانالرفـاقـتباشـہداتاظـہورمـہدیعج 🏴
@masirshahid ❀✿┅┅┄