ج م:
#شعر
🔸دلنوشته ای برای این روزهای غبارآلود
به نزد فاطمه شرمنده باشم
حرم شد خلوت و من زنده باشم
چرا از هر چی گفتیم دست کشیدیم
چرا از اعتقاد خود بریدیم
حرم اصل شفا درمان درده
زیارت نامه اش پایان درده
چی شد دیگه حرم دارالشفا نیست؟؟
شفا درمان دوا تو روضه ها نیست؟؟؟
الهی جون بدیم از آه و حسرت
اگه بسته بشه راه زیارت
چی شد لنگید پای اعتقادم
خدایی راست میگم حزب بادم
به زهرا مادرش من از خجالت
نمیشه روم برم دیگه زیارت
چه راحت دست من رو شد الهی
به هر سو میروم چون پر کاهی
چراغ این دل من بی فروغه
تموم عشقبازیهام دروغه
بسوز ای دل دلا خیلی غمینه
که کار ، دست یل ام البنینه
اگه از اسمون سنگم بباره
بساط روضه تعطیلی نداره
به یاد اون شبای پاک و صادق
بخون روضه برا دلهای عاشق
تموم زندگیم مال حسینه
دلم همواره دنبال حسینه
بخون از کربلا و قحط آبش
بگو از ناله و سوز ربابش
پس از عباس دشمن بی حیا شد
سر اصغر به یک بوسه جدا شد
بسم رب الحسین
دعای کمیل امیرالمومنین
علی علیه السلام لیله الرغائب
حاج منصورارضی
۳ فروردین ماه ۹۷ سیدالکریم
#شعر
دستهای خالی ام را با کریمان کارهاست
گریه طفلانه کردن عادت سربارهاست
هرچه اینها میدهند از برکت اصرارهاست
دردمندان را بگو امشب شب بیمارهاست
یا طبیب لا طبیب له شفایم را بده
رحم کن بر من جواب گریه هایم را بده
روی خوش دادی نشانم با بد من ساحتی
رو گرفتم آمدم عمدا مرا نشناختی
پرده رحمت روی اعمال من انداختی
با خودم آرام گفتم زندگی را باختی
حیف از عمری که سوزاندم به پای این و آن
ریخت پای غفلتم خون گریه ی صاحب زمان
دم به دم گفتم که جبران میکنم اما نشد
توبه بر درگاه منان میکنم اما نشد
گفتم این دل را گلستان میکنم اما نشد
نیمه شب گریه فراوان میکنم اما نشد
بی کس و کارم نگاهم کن الهی بالحسین
بار دیگر سربراهم کن الهی بالحسین
در رجب شوق ملاقات خدا داریم ما
شوق پابوسی شاه لافتی داریم ما
یاعلی از دست تو میل عطا داریم ما
در رغایب رغبت کرببلا داریم ما
سیر عرفانی بده عشاق را با کربلا
تا شود معراج ما راه نجف تا کربلا
ای مسمای خدا جانمامیرالمومنین
بنده ی خالق نما جانم امیرالمومنین
تکیه گاه مصطفی جانمامیرالمومنین
کعبه اصلی ما جانم امیرالمومنین
حق علی رازق علی دنیا علی محشرعلی
مظهر تام و تمام خالق اکبر علی
هرکجا حرف علی شد خیر چشم تر رسید
ماجرا از کوفه سمت کربلا یکسر رسید
از علی مرتضی تا به علی اکبر رسید
زد به میدان و همه گفتند پیغمبر رسید
سروقامت ماهرو بالانشین بالابلند
رفت وقتی از حرم شد ناله زنها بلند
سوره کوثر به میدان آیه هایش شد جدا
عین لام و یا علی اکبر هجایش شد جدا
از دهانش ناله ی بابا بیایش شد جدا
دست و پا زد دست و پا زد دست و پایش شد جدا
روی زانوی پدر رفت و ز هم وا شد سرش
یک عبا نه!صد عبا کم بود بهر پیکرش
@mansoorarzi