eitaa logo
مسجدالمهدی کن
210 دنبال‌کننده
23هزار عکس
3.8هزار ویدیو
341 فایل
مسجد المهدی(عج)کن برنامه های فرهنگی،دانش آموزی،آموزش قرآن اقامه نماز جماعت در سه نوبت صبح/ظهروعصر / مغرب و عشا https://eitaa.com/Dghaeam آدرس کانال ایتا و اینستاگرام مسجد المهدی(عج)کن👇👇👇👇 @masjed_kan
مشاهده در ایتا
دانلود
بین الشهیدین این، فقط یک خواب شیرین است. نه برای خودنمایی است، نه برای ریا. و نه چسباندن خودم به شهدا. ولی قطعاً برای آویزان شدن به شهدا و امید به شفاعتشان، هست! اصل اینه که خیلی با این رویا، حال می‌کنم! روز سه‌شنبه 27 اسفند 1399 بعد از نماز صبح خوابیدم و حدود ساعت 9 تا 10 صبح این خواب عجیب را که خیلی برایم شیرین و دلچسب بود، دیدم: داخل یک اتاق بزرگ که مثل سالن بود، در ساختمانی اداری که نمی‌دانستم چیست و کجاست، میز چوبی قهوه‌ای رنگی با طول و عرض تقریبی یک و نیم در سه متر قرار داشت. من درست‌ گوشه نشسته بودم و روبرویم پنجره‌های بزرگی قرار داشت که روشنی نور روز به داخل می‌تابید. سمت راست من شهید حاج فاسم سلیمانی درحالی که لباس فرم قشنگ و نوی سپاه بر تن داشت، درست بغلم نشسته بود و با لبخندی بسیار زیبا و آرامش بخش نگاهم می‌کرد. بوی خوشی از او استشمام می‌کردم و حضورش و بخصوص لبخندش آرامشی خاص بهم می‌داد. سمت ‌چپم که تقریباً بیست سانتی با هم فاصله داشتیم، شهید احمد کاظمی نشسته و دست‌هایش را روی میز گذاشته بود و او هم می‌خندید. پیراهن چینی کرم رنگی بر تن داشت. از همان نوع و رنگ که اردیبهشت سال 1361 در عملیات بیت‌المقدس برای اولین و تنها بار دیده بودمش. او هم چهره‌ای خندان و شیرین داشت. حمید خلیلی (مدیر نشر شهید احمد کاظمی) هم روبروی ما بود ولی دور میز نبود. ظاهراً قرار نبود او بفهمد ما سه نفر با هم چه می‌گوییم! شهید پورجعفری هم روبروی ما ایستاده بود و نگاه می‌کرد. (هیچگاه شهید پورجعفری را ندیده‌ام) جالبش این بود که هر سه نفرشان لبخند بر لب داشتند. پورجعفری دوربین خیلی کوچکی را که روی سه‌پایۀ کوچکی قرار داشت روبروی من روشن کرد و جلسه و در اصل حرف‌های مرا ضبط می‌کرد. احساسم این بود که جلسۀ گزینش برای من است و قرار بود حاج قاسم سلیمانی و احمد کاظمی با من مصاحبه کرده و مرا پذیرش کنند. حاج قاسم نگاهی به من انداخت و با لبخندی خودمانی گفت: - خب حالا تو که این‌قدر مشتاق هستی، بگو ببینم اصلاً چی شد افتادی توی این حال و هوا؟ از خودت برای ما بگو. وقتی دیدم پورجعفری دوربین را روشن کرد و خودش رفت عقب، با خودم تاسف خوردم که ای‌کاش رکوردر خود را آورده بودم و حرف‌های خودم را ضبط می‌کردم. احساسم این بود که حرف‌های خالص و مهمی خواهم زد و ‌کاش برای خودم ضبط می‌شد. می‌دانستم فیلمی که اینها می‌گیرند، به خودم نخواهند داد. وقتی حاج قاسم با لبخند گفت: - خب بگو ... یک نگاه با حسرت به احمد کاظمی انداختم و با بُغضی عجیب رو به او گفتم: - من زمان جنگ عاشق یک نفر شدم که خیلی رویم تاثیر گذاشت و داغونم کرد. اشکم شدیداً جاری شد. رو به احمد کاظمی ادامه دادم: - بعد از اون دیگه قسم خوردم عاشق هیچکس نشم. زار زار گریه می‌کردم. به خودم جرات دادم و با حسرتی عجیب به احمد کاظمی که همچنان می‌خندید ولی به من نگاه نمی‌کرد، گفتم: - اون یک نفر تو بودی، که توی خرمشهر عاشقت شدم. تو اون‌جا حال و هوای عجیبی داشتی. خیلی دوستت داشتم. عاشقت شده بودم. حاج قاسم نگاه زیبایی به احمد کرد و خطاب به من گفت: - خب بعدش چی شد؟ که گفتم: - تابستان سال 1362 از طرف بسیج رفتم لبنان و در شهرهای هِرمِل، تَمنِین التَحتا و بعلبک بودم. اسم شهرها را که گفتم، حاج قاسم با لبخند به احمد نگاه کرد؛ انگاری با اسم شهرها آشنا بودند. حاج قاسم گفت: خب بعدش ... گفتم: - خب بعدش رفتم جنگ و گذشت تا این‌که سال 1374 خودم رفتم لبنان. کاملاً با هزینۀ خودم می‌رفتم. دیگه سال 75 رفتم، سال 76 رفتم. هر دفعه یکی دو ماه می‌موندم. هیچکس بهم کمک نمی‌کرد و پول نمی‌داد. کاملاً با هزینۀ شخصی می‌رفتم. اون زمان برای کار خبرنگاری و عکاسی می‌رفتم لبنان. حدود سه چهار میلیون تومان هزینه کردم. به حاج قاسم نگاه کردم و گفتم: - تا این‌که رسیدم به شما. در برابر لبخند او خندیدم و عاشقانه نگاهش کردم. خواستم بفهمد که بعد از احمد کاظمی عاشق تو شدم. پورجعفری همچنان روبروی من پشت دوربین ایستاده بود. هیچی نمی‌گفت و از حرف‌های من خندۀ قشنگی می‌کرد. احساسم این بود که قرار است یک چیز لذت‌بخش شیرین بهم بدهند. از این‌که وسط دو شهید آن‌هم با فاصلۀ ده – بیست سانتی‌متری نشسته بودم، هم احساس شادمانی داشتم، هم احساس بُغض و گریۀ شدید. می‌دانستم اینها شهید شده‌اند. انگار حاج قاسم می‌خواست مرا برای خودشان استخدام کند و من بروم پیش آنها. ان‌شاءالله حمید داودآبادی خرداد 1400 سی و نهمین سالروز زیارت رخ زیبای سردار شهید احمد کاظمی
بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم ‌‌‌‌ ‌‌‌ م_الله_علیهما ‌‌‌ 🎙سخنران: استاد مهدی نداف زاده ‌‌‌ 🎤با نوای: کربلایی امیرحسین محمدیان و سایر ذاکرین اهل بیت(ع) ‌‌‌ 🗓 زمان: چهارشنبه 5 خرداد، ساعت21 ‌‌‌ 📌مکان: خ کوهسار، خ ادهمی، پایگاه روستایی،حسینیه شهید میثم نظری ‌‌‌‌•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
هدایت شده از مسجدی ها
🔹پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: در مسجد، لغویات و حرفهای نامربوط زدن ثوابها را (آنچنان) می‌‌خورند و از بین می‌‌برند همانند چهارپایان که علف را (با حرص و وَلَع) می‌‌خورند و از بین می‌‌برند. 🔸لَحَدیثُ الْبَغْیِ‌ فِی الْمَسْجِدِ، یأکُلُ الْحَسَناتِ کَما تَأکُلُ الْبَهیمَةُ الْحَشیش 📚مستدرک الوسائل، ج 3، ص 371 @masajed313
سمت خدا ✍مسجد المهدی (عج) کن °•🌹•° @masjed_kan
سمت خدا ✍مسجد المهدی (عج) کن °•🌹•° @masjed_kan
🌹زیارت حضرت حمزه سیدالشهدا... 🌹۱۵ شوال شهادت عموی پیامبر در جنگ اُحد •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✍مسجد المهدی (عج) کن 🌴 @masjed_kan
zyarat_hazrat_abdolazim_dar_rey_5879495948287083913.mp3
2.68M
🌹زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✍مسجد المهدی (عج) کن 🌴 @masjed_kan
🌹متأثرم چرا حرم نرفته‌ام ♦️در ایامی که امام در مدرسه علوی اقامت داشتند یک شب _ ساعت ده مورخ 19 بهمن 57 به طور ناشناس با ایشان و مرحوم شهید عراقی به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) رفتیم. البته قبلاً به مسؤولین حرم گفته شده بود حرم را خلوت کنند. اما آن‌ها نمی‏‌دانستند قضیه چیست؛ لذا تا مردم خبردار شدند امام زیارت‌شان را کرده بودند. امام در دو سه روز اولی که از پاریس تشریف آورده بودند فرموده بودند: «من متأثرم که در این چند روز که به ایران آمده ام هنوز به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) موفق نشده‌ام». 📚پا به پای آفتاب - ج6 - ص 77
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببينيد| رهبرمعظم انقلاب: حضرت هادی (ع) فرمودند اگر عبدالعظيم را در ری زيارت بكنی مثل اين است كه ابی‌عبدالله‌الحسين عليه‌السلام را در زيارت كرده باشی 🏴 سالروز شهادت
🌹 ابعاد شخصیتی حضرت عبدالعظیم حسنی ♦️ امام خامنه ای :شخصیّت جناب عبدالعظیم هم شخصیت علمی بوده، هم شخصیت جهادی بوده و هم ابتکاراتی داشته است. مرحوم «شیخ نجاشی» میگوید: «ایشان خطب امیرالمؤمنین را جمع آوری کرد.» با این حساب، ایشان در حدود صد و هفتاد سال قبل از تألیف نهج البلاغه، خطب امیرالمؤمنین را جمع آوری کرده است؛ این کارِ خیلی مهمّی است. هیچ بعید نیست که سیّدرضی رضوان اللَّه علیه از نوشته ی ایشان استفاده کرده باشد. ♦️ از سوی دیگر ایشان به دلیل شخصیت جهادی خود، با حال اختفاء و فرار به ری آمده است. شیخ نجاشی میگوید: «حارباً من السّلطان»؛ ایشان از دست خلیفه ی عبّاسی از عراق و حجاز گریخت و به ری آمد؛ چون ری مرکز و محل تجمّع شیعیان بود. هم در مدینه و هم در عراق، همه ی اینها مجبور نبودند از دست خلیفه بگریزند. این، مبارز بودن ایشان را نشان میدهد. مشخّص میشود ایشان اهل نشر معارف امامت بوده؛ بخصوص در دوران حضرت جواد و حضرت هادی علیهماالسّلام که ایشان حداقل راوی این دو امام است. دوران عجیبی بوده است؛ دوران اختناق شدید نسبت به ائمّه و درعین حال دوران نشاط عجیب شیعه در سراسر دنیای اسلام... معلوم میشود در آن دوران، این بزرگوار شخصیت مهم و فعّالی بوده که مورد توجّه خلیفه قرار گرفته و تحت تعقیب بوده و به ری گریخته است. ♦️بنابراین هم شخصیت جهادی است، هم شخصیت علمی است و هم محدّث است و حداقل از امام جواد و امام هادی علیهماالسّلام روایت نقل کرده است. 📚بیانات در دیدار اعضای برگزارکننده ی کنگره ی حضرت عبدالعظیم الحسنی و بیانات در صحن حرم 1382/3/12 و 1373/8/5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام سجاد عليه‌ السلام : گفتار نيك، ثروت را زياد و روزى را فراوان مى‌كند، مرگ را به تأخير مى‌اندازد، انسان را در خانواده محبوب مى‌كند و به بهشت وارد مى‌نمايد. خصال، ص ۳۱۷، ح ۱۰۰ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ✍مسجد المهدی (عج) کن 🌴 @masjed_kan
درازترین کباب کوبیده پخته شد. کباب کوبیده ۷۲ متری مردم خیر بجنورد که در جشن سالگرد آزاد سازی خرمشهر تهیه شده بود، بین نیازمندان شهر توزیع شد☺️ 👈 نمیشد ما هم دعوت میکردین؟😐 مگه چقدر می‌خواستم بخورم؟ نیازمند محسوب نمیشدم؟ همش یه متر شایدم یه متر و نیمش می‌زدم و در جشن آزادسازی خرمشهر سنگ تموم میذاشتم. لطفا هر ساله باشه ی سال هم ما را دعوت کنین به خدا جای دوری نمیره حالا مزه اش چطوری بود؟ نکنه زعفرانی بوده😋 نوشابه هم دادین؟😔 مشکی؟😔 واقعا که ایشالله بشه گوشت و ... اما...
💠ان‌شاءالله و به یاری خدا از امروز و تا ساعاتی دیگر، هر روز یک پوستر که به ویژگی‌های رئیس جمهور مطلوب می‌پردازد از این کانال منتشر خواهدشد.
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم