eitaa logo
مسجدامام‌خمینی(ره) رودمعجن
132 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
16 فایل
مرجع رسمی اطلاع رسانی مسجد امام خمینی ( ره) روستای رودمعجن شهرستان تربت حیدریه اولویت : مذهبی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی تبادل : @h_125_m
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه ‌مادر نابینا کنار تخت پسرش در شفاخانه نشسته بود و می گریست... فرشته ی فرود آمد و رو به طرف مادر گفت: ای مادر من از جانب خدا آمده ام. رحمت خدا بر آن است که فقط یکی از آرزو های ترا براورده سازد، بگو از خدا چه می خواهـی؟ مادر رو به فرشته کرد و گفت: از خدا می خواهم تا پسرم را شِفا دهد. فرشته گفت: پشیمان نمی شوی؟ مادر پاسخ داد: نه! فرشته گفت: اینک پسرت شِفا یافت ولی تو می توانستی بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی... مادر لبخند زد و گفت تو درک نمی کنی! سال ها گذشت و پسر بزرگ شد و آدم موفقی شده بود و مادر موفقیت های فرزندش را با عشق جشن می گرفت. پسرش ازدواج کرد و همسرش را خیلی دوست داشت... پسر روزی رو به مادرش کرد و گفت: مادر نمی توانم چطور برایت بگویم ولی مشکل اینجاست که خانمم نمی تواند با تو یکجا زندگی کند. می خواهم تا خانه ی برایت بگیرم و تو آنجا زندگی کنی. مادر رو به پسرش کرد و گفت: نه پسرم من می روم و در خانه ی سالمندان با هم سن و سالهایم زندگی می کنم و راحت خواهم بود... مادر از خانه بیرون آمد، گوشه ی نشست و مشغول گریستن شد. فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت: ای مادر دیدی که پسرت با تو چه کرد؟ حال پشیمان شده یی؟ می خواهی او را نفرین کنی؟ مادر گفت: نه پشیمانم و نه نفرینش می کنم آخر تو چه می دانی؟ فرشته گفت: ولی باز هم رحمت خدا شامل حال تو شده و می توانی آرزوی بکنی. حال بگو میدانم که بینایی چشمانت را از خدا می خواهی، درست است؟ مادر با اطمینان پاسخ داد نه! فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟ مادر جواب داد: از خدا می خواهم عروسم زن خوب باشد و مادر مهربان باشد و بتواند پسرم را خوشبخت کند، آخر من دیگر نیستم تا مراقب پسرم باشم. اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و اشک هایش دو قطره در چشمان مادر ریخت و مادر بینا شد... هنگامی که زن اشک های فرشته را دید از او پرسید: مگر فرشته ها هم گریه می کنند؟ فرشته گفت: بلی! ولی تنها زمانی اشک می ریزیم که خدا گریه می کند. مادر پرسید: مگر خدا هم گریه می کند؟! فرشته پاسخ داد: خدا اینک از شوق آفرینش موجودی به نام مادر در حال گریستن است... هیچ کس و هیچ چیز را نمی توان با مادر مقایسه کرد. ❤️ تقدیم به همه مادران ❤️
🔆گاهی برای زندگیمان یک رژیم بنویسیم 💥یک رژیم برای خلاصی از شر سنگینی روزگار کـه گاهی بر سینه ما سنگینی می‌کند. 👈رژیم کـه مختص چاقی یا لاغری نیست. گاهی باید یک رژیم خوب برای روح و افکارمان بگیریم؛ ⚡️⚡️مثل: رژیم کمتر حرص خوردن رژیم کمتر غصه خوردن رژیم بی اندازه مهربان بودن رژیم بی ریا کمک کردن رژیم بی توقع دوست داشتن رژیم دوری از افکار منفی رژیم دوری از رفتارهای منفی بیایید رژیم آرامش بگیریم… 👌👌توصیه می کنم یک ماه رعایت کنید، ۳ کیلو از بیماریهایتان کم می‌شود ! @masjedeemam
🔴 ماجرای دوئل شهید خرازی با ژنرال بعثی. (قسمت دوم) 🔸حاجی خرازی بسیار آرام بود و در حالی که لبخندی بر لب داشت، به ما دو نفر گفت: «نماز خوانده‌اید؟» گفتیم: «بله!» پرسید: «چیزی خورده‌اید؟» گفتیم: «بله!» گفت: «من خسته‌ام، شما هم خسته شدین، پس بخوابین!» گفتیم: «با این کاری که شما انجام دادید، مگر می‌گذارند کسی امشب بخوابد؟!» وقتی قبل از مکالمه با ماهر عبدالرشید به طرف آن سنگر می‌آمدیم، عراقی‌ها مثل نقل و نبات گلوله روی منطقه می‌ریختند، اما وقتی می‌خواستیم بخوابیم، حجم آتش آن‌ها ده‌ها برابر شده بود و آن شب به قدری روی منطقه شلمچه گلوله ریختند که در طول تاریخ جنگ تا آن زمان و حتی بعد از آن بی‌سابقه بود. اما سنگر ما کاملاً امن بود. به راحتی خوابیدیم و اتفاقاً خوب هم خوابمان برد! فردا صبح که بیرون آمدیم، دیدیم بدنه تویوتای حاج حسین از ترکش و خمپاره مثل آبکش سوراخ سوراخ شده است. وقتی حاجی بیدار شد، با او وارد بحث شدیم که: «حکمت این کار دیشب چه بود؟» حاجی گفت: «ما در این منطقه نیرو و امکانات نداشتیم. مهمات هم نداشتیم. این کار را کردم تا آن‌ها تحریک شوند و منطقه را زیر آتش بگیرند و دست‌کم به اندازه یک هفته عملیات، مهمات خود را هدر بدهند!» بعدها جاسم براساس مطالبی که از بی‌سیم شنیده بود، می‌گفت: «آن شب انبارهای مهمات عراقی‌ها خالی شده بود و به قدری کمبود مهمات داشتند که تا دمیدن صبح، مهمات داخل تریلرها را مستقیم به کنار توپ‌ها و خمپاره‌اندازها می‌بردند و مصرف می‌کردند.» @masjedemam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁به توکل نام اعظمت 🍁بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا صاحب الزمان
❤️قرار صبح ♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) می‌خوانیم 🔹با قرائت دعای فرج به این جمع میلیونی بپیوندیم @masjedeemam
🍃امام صادق(ع): 🌸هرگاه مهمان براى كسى بيايد و ميزبان، با او غذا بخورد، خجالت را از مهمان مى‌زدايد، و چنانچه با او نخورد، مهمان، احساس راحتى نمى‌كند. 📚كافی، ج۶ ص۲۸۶. @masjedeemam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 🌸یا محمّد (ص) تا داشته ام، فقط تو را داشته ام با نام تو قد و قامت افراشته ام بوی صلوات می دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته ام 🌸💕 روز خودرا معطر کنید 🌸💕به عطر دل نشین صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ مصطفی وخاندان پاک ومطهرش 🌸💕اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلےٰمُحَمَّدٍ 🌸💕وَّ آلِ مُحَمَّدٍ 🌸💕وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @masjedeemam
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاییز را ببین،🍁 چه بی‌منت می‌بخشد تمام رنگ‌های زیبایش را به لحظه‌های ما و چه سخاوتمندانه؛ با قطره‌های بارانش دقیقه‌های ما را عطر عاشقی می‌بخشد نگاه کن به زاویه طلوع خورشیدش، که ذرات طلایی نور را مامور گرمای ثانیه‌هایمان می‌کند کائنات داستان قشنگی از عشق را تعریف می‌کند؛ دستت را بده، اینجا چهره‌ی عشق آسمانی‌است! سلام صبحتون زیبا🍁 @masjedeemam
ای باد صبح بستان! پیغام وصل جانان! می‌رو که خوش نسیمی می‌دم که خوش عَبیری @masjedeemam
هرگزم نقش‌تو از لوح دل‌وجان نرود هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود آنچنان مهرتوام دردل‌وجان جای‌گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود 🍁 🍁 @masjedeemam