eitaa logo
مسجدامام‌خمینی(ره) رودمعجن
141 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
24 فایل
مرجع رسمی اطلاع رسانی مسجد امام خمینی ( ره) روستای رودمعجن شهرستان تربت حیدریه اولویت : مذهبی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی تبادل : @h_125_m
مشاهده در ایتا
دانلود
ای بقیعِ غم تو کرببلایی دیگر کربلا بود برای تو مِنایی دیکر کوفه تا شام، تو را سعی‌وصفایی دیگر در غریبان، تو غریب الغربایی دیگر غربتت را نسرودم منِ شاعر آری راستی تو چقَدَر شاعر و ذاکر داری؟! شده آزرده تو را از عمل ما، خاطر بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر گرچه محتاج‌ترینیم به قال الباقر همه‌ی سال پی یک شب تقویم توأیم ما فقط مرثیه‌خوان شب ترحیم توأیم دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا؟ گاهگاهی که رسیدیم، نماندیم چرا؟ پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا؟ باقرالعلم! ز علم تو نخواندیم چرا؟ بگذر از ما که برای تو مؤثر نشدیم نه که بی صحن و رواقی تو، مسافر نشدیم کودکی‌های تو در اوج مصیبت طی شد کودکی‌های تو همراه شهادت طی شد پای آن خیمه که می‌رفت به غارت طی شد زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد طی شده کودکی‌ات گوشه‌ی بین الحرمین گه در آغوش پدر، گاه در آغوش حسین کربلا جلوه‌ی غم بود برایت مادام کربلا کشت تو را، کشت تو را بدتر شام کربلا بود و حسین و تو و سجاد، تمام کربلا بود و امام بن امام بن امام من تو را یک تنه یک کرببلا می‌بینم من تو را در همه‌ی مرثیه‌ها می‌بینم داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو روضه‌خوان باش خودت، روضه‌ی او را تو بگو پرده بردار، بیا راز مگو را تو بگو بوسه‌ی تیغ به رگ‌های گلو را تو بگو تو بنا بود بمانی به امامت برسی روضه‌خوان باشی و هر شب به شهادت برسی
آفتاب از افق میمنه دل کند،آمد بر لب آینه‌ی غمزده لبخند آمد کوچه از هَمهَمه ی بال مَلَک بند آمد آخرین برگه‌ی پیغامِ خداوند آمد می رسد از پر قنداقه ی سبزت،برکات مَقدَم گل‌پسر آمنه‌خاتون صلوات روح تو خون به رگِ لوح و قلم می انداخت چشم تو نور به اعماق عدم می انداخت دست تو سفره به ایوان کرم می انداخت نام تو لرزه به اندام ستم می انداخت جذبه ات را همه در وحشت خائن دیدیم در ترک خوردن ایوان مدائن دیدیم با تو هرگوشه ی این خطّه حرم خواهد شد مسجد بندگی خلق علم خواهد شد غم میان دل عشاق تو کم خواهد شد کمر بتکده ها پیش تو خم خواهد شد جهل را یکسره از بُن بِکَنی..،کیف کنیم لات و عزیٰ و هُبَل را بزنی..،کیف کنیم اصل توحیدِ وجودی و زوالیم همه تو خودت پاسخ محضی و سوالیم همه با تو در جاده ی پر پیچ کمالیم همه برده ی کوی تو هستیم..،بِلالیم همه در دلِ کوله ی دل حُبِ تو را بار زدیم از سر ماذنه ها عشق تو را جار زدیم حرز تو بر جگر سوخته مرهم آورد عطر تو روی گل باغچه شبنم آورد مِهر تو عاطفه را در دل آدم آورد در عروج‌ات پر جبریل امین کم آورد شب معراج در آن اوج چه حظّی بُردی سیب از دست علی جان خودت می خوردی هر کجا قدرت ایمان تو ابراز شود با کلام علوی دین تو ممتاز شود در دل جنگ اگر فتنه ای آغاز شود گره کار به دستان علی باز شود حیدرت آمد و فریاد زد و در را کَند درِ خیبر!..،نه..،بگو قلعه ی خیبر را کند عاشقی حس عجیبی است که حاشا نشود گرچه هر عاطفه در قاعده ای جا نشود باز هم رابطه ی دختر و بابا نشود مثل زهرا که کسی ام ابیها نشود من مسلمان شده ام پایِ همین زمزمه ات ای به قربان دم فاطمه یا فاطمه ات لحن شیرین تو شد معجزه ی قرآنم هل اتای تو شده کُلّیَت ایمانم عشق را من فقط این پنج نفر میدانم عجمی زاده ام و هموطن سلمانم دست ما را برسان بر نخ تسبیحِ دعات آه ای شاه عرب جان عجم ها به فدات گرچه مانند اُویس تو بدور از قرنم در کنار تو که باشم بخدا در وطنم ای بزرگ بنی هاشم!بِشِنو این سخنم من حسینی شده ی دست امام حسنم شب میلاد تو از اشک غنی اند همه گریه‌کن‌های‌حسین‌ات حسنی‌اند همه کاخ مخروبه ی محکوم به ویران شدنم درد دارم بخدا در پی درمان شدنم ابرِ لبریز منم تشنه‌ی باران شدنم سال ها منتظر جابر حیان شدنم پرچم شیعه بلند است به لطف علمت صادق آل محمد! به فدای قلمت شادی بعدِ هزاران غم و اندوه تویی بین این طایفه ی سبزقبا،نوح تویی آن کتابی که به منبر شده مفتوح تویی مکتب شیعه اگر جسم شود،روح تویی خنجری کُند دلیل غم بسیار تو بود گریه بر بی کفن کرببلا کار تو بود @shia_poem