eitaa logo
مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها
698 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
11.4هزار ویدیو
528 فایل
اگر سؤال یا پیشنهادی دارید با شماره ۰۹۱۳۳۵۱۶۳۰۱پیام بگذارید
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴عاشقانه های با ابی عبدالله(علیه السلام)؛ از پیاده روی با معرفت تا موکب‌داری و خرجی روضه اختصاصی/بخش اول آیت الله شب زنده دار: 🔹واقعاً زندگی ، زندگی علمی ایشان و حتی زندگی معنوی ایشان، [الگوست؛] ایشان از کسانی است که ولاءاش نسبت به ائمه و سیدالشهدا سلام‌الله‌علیه [مثال‌زدنی‌ است] که پیاده مشرف شدن به کربلا از سیره ایشان است. 🔸آقای حلیمی کاشانی می‌گفتند که در مقطع‌هایی سالی چند بار کاروان راه می‌انداختند از نجف به کربلای معلی. آن وقت در این مسیر هم بحث‌های علمی می‌کردند. «لا يشغله شان عن شان» این اظهار ولاء به اهل بیت(ع)، التزام به تشرف به زیارت کربلا در مقاطع مختلف، اینها روحیات بسیار بلندی است که ما طلبه‌ها باید [در این جهات] به ایشان اقتدا بکنیم؛ هم در جهت معنویت و هم در جهت تلاش علمی. ان‌شاءالله منبع: مصاحبه با آیت‌الله محمدمهدی شب‌زنده‌دار، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، شماره53، پاییز 1396 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
✳️عاشقانه های با ابی عبدالله(علیه السلام)؛ از پیاده روی با معرفت تا موکب داری و خرجی روضه اختصاصی /بخش دوم حجت الاسلام والمسلمین سیدعلیرضا حیدری یزدی: 🔹ما با چندین بار با هم پیاده کربلا رفتیم. چون مراجع نجف هر کدام پیاده‌روی داشتند. مثلاً آقای داشتند، آقای داشتند، آقای داشتند، امام هم داشتند. آن وقت ما در کاروان امام بودیم و من هم جزء آشپز کاروان بودم. زودتر می‌رفتیم فرش‌ها را پهن می‌کردیم. و کاروان هم می‌آمدند می‌نشستند و ما از آن‌ها پذیرایی می‌کردیم. 🔸در آن وقت امام فرموده بودند که به حائرین حرم امام حسین علیه‌السلام و هم زوارش، ناهار و شام و یا غذای سرپایی بدهند. آن وقت یک جا با که بودیم، آن فرد [میزبان عرب] آمد گفت که ما هنوز ناهار نخوردیم. ما رسم داریم که اول زوار غذا بخورند بعد ما بخوریم. گفتیم: ما ناهار خوردیم. گفتند: نه، بنشینید، بنشینید اینجا، ناهار بخوریم، کم بخوریم، که این‌ها بتوانند ناهارشان را بخورند. آن وقت یکی از این طلبه‌ها این قاشق برنج تو راه تنفسی‌اش گیر کرد، و برنج‌ها از دهانش درآمد و ریخت توی سینی. آنجا توی سینی غذا می‌دادند. برای ایرانی‌ها قاشق هم می‌دادند. آن وقت این‌ها را فوری همش زد خودش، و گفت: به‌به، شفا شد، شفا شد. همه را هم زد. ما هاج واج مانده بودیم. 🔹یک جا دیگر هم نزدیک کربلا که رسیدیم، به همه زوارها چای می‌دادند، بود. بعد از نوزدهم، آن وقت من و آقای محدث (باجناق آقای خاتم [یزدی]) زوارهایی که از مسیر آب [=از راه شط] می‌آمدند را شمارش کردیم، هر پنج دقیقه 450 نفر وارد می‌شدند. از جاهای دیگر هم می‌آمدند. این‌ها می‌خواهند این همه زوار را چای بدهند. آب را توی این دیگ‌های آش می‌جوشاندند و آب گرم را توی کتری می‌ریختند و سینی سینی چای می‌بردند برای زوار. 🔸استکان را هم نمی‌توانستند بشورند چون هر 5 دقیقه باید 700-600 تا چای بدهند. آن وقت ما پسندمان نبود؛ همه تویش چای خورده‌اند، مریض و غیر مریض و... حاج آقا مصطفی گفت: بچه‌ها بنشینید. آن استکان‌ها را از ظهر تا حالا نشسته بودند. گفت این [استکان] چای به دهن 30 تا 40 تا زوار رسیده است؛ شفای شفا است. خودش هم یکی برداشت خورد، بعدش هم ما همه خوردیم. وقتی من دیدم ایشان خورد دیگر بعدش ما هم خوردیم. خودش هم پیاده از نجف می‌آمد کربلا. منبع: مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین سیدعلیرضا حیدری یزدی، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، شماره53، پاییز1396. 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db