eitaa logo
مسجد فاطمیه لواسان۱
317 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
183 فایل
اِنّما نصبت المَساجِد لِلقُرآن
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهدای ایران
12.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹وقتی آن جوان رزمنده به این مرد عارف ( آیت اله مشکینی) مراجعه کرد و گفت ما گاهی نماز می خوانیم و لباس مان خونی است. حکم ما چیست؟ . آن عارف متاثر شد و گفت به خدا حاضرم همه نمازهایم را بدهم، این نمازی را که تو به آن مشغول هستی بگیرم. ▪️جنگ ما یک گنج بود که بیت الله الحرام و طواف حجاج در مقابل آن کم است. 🎥 کلیپ نماز رزمنده نوجوان مجروح در خط مقدم ! . . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 وحید صادقی ( ) ۷ ۱۳۶۶ : . ▪️از وسایل و پولی که برایم مانده است، برای من صدقه دهید. و بقیه را به آن هایی که محتاجند بسپارید. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
28.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 هر سه تا بچه ش تو لشکر ویژه ۲۵ کربلا بودند...سال ۶۴ پسرش علی شهید شد .ده ماه بعد تو شب عملیات کربلای چهار پسر دومش مهدی شهید شد ، برادرش عسگری رفت جنازه ی داداشش رو بیاره اونم شهید شد و مادر در یک شب دو شهید تقدیم انقلاب کرد و شد مادر سه شهید... . ▪️ ، همین چند ماه پیش بود خدمت و سه شهید رسیدیم...اما در همین مدت کوتاه هر دو عزیز به شهیدانشان پیوستند. روحشان ... . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 . ▪️کشاورز زاده بود.متولد ۱۳۳۹ بابل. سال 1355 فعالیت های او آغاز گشت و در اواخر سال56 شدت یافت او در پخش اطلاعیه و تصویرهای امام امت خمینی کبیر نقش به سزایی داشت. در تاریخ 15/7/57 در آغاز درگیریهای خیابانی با دژخیمان پهلوی در بابل اولین نفری بود که از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت او آنقدر در دل ماموران رژیم رعب و وحشت ایجاد نمود که حتی در حال بستری بودن در بیمارستان چندین بار به دستگیری او اقدام نمودند که با مخالفت و اعتراض پزشکان روبرو شدند. . ▪️تابستان59 در دادگاه منکرات به عنوان فرمانده عملیات از کنار دریا تا خزرشهر به فعالیتش ادامه داد.بعد به یاری برادران افغانستانی شتافت، قبل از شروع جنگ تحمیلی قصد عزیمت به فلسطین را داشت،اما با شروع جنگ تحمیلی آن را بر جنگ در لبنان ترجیح داد. . ▪️در تاریخ23/6/59از بابل به قصد جبهه عازم تهران شد و مدت یک هفته دوره سلاح سنگین و تخریب را گذراند،سپس در تاریخ 3/7/59 به جبهه گیلانغرب اعزام شد.در تاریخ 25/7/59/به همراه برادران سپاه نطنز به جبهه اهواز و پس از طی دوره کوتاه مدت سلاح سنگین به جبهه آبادان و خونین شهر رفت.در تاریخ9/8/59در کوی ذوالفقار آبادان در پی یک نبرد نا برابر لشگریان حق با باطل هنگامیکه تانکهای صدامیان کافر قصد عبور از پل شناور را داشتند با کمک دیگر شیرهای بیشه اسلام جلوی سیاه گوشان صدام را گرفتند و از حرکت آنها جلو گیری و خود به لقاالله پیوست. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
🌨دلم یک زمستان سخت میخواهد یک برف , یک کولاک بـه وسعت تاریخ که ببارد , که ببارد در ارتفاعات دزلی و ملخور و تمام راه‌ ها بسته شوند و شما چاره‌ ای جز ماندن نداشته باشید و بمانید و به آسمان نروید... . 🔖 اینها بچه های دریا بودند اما در ارتفاعات سرد کوهستان دزلی مردانه ایستادند‌.( از راست به چپ : ▫️شهید رضا حق شناس ( محمودآباد)▫️ شهید رحیم کابلی ( بهشهر) ▫️شهید ابراهیم جهانبین ( سلمان شهر) ▫️جانباز سعید ستارزاده ( سلمان شهر) ▫️جانباز محسن قربانی ( چالوس) ▫️شهید داوود شیخ ( علی آباد کتول)مردان کوهستان از لشکر ویژه ۲۵ کربلا. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
27.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 استحمام بهشتیان در بهشت ... . 🔹اخلاص و خاکی بودن و رفاقت و عشق را در همین چند دقیقه ببینید ! (( غواصان بی ادعای لشکر خط شکن ۲۵ کربلا_بهمن ۱۳۶۴ )) . . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
🌊🌹 . ▫️همیشه وقتی خودم با شهیدی آشنا میشم ، کنجکاو نحوه‌ی شهادتشونم‌.اسدالله ردائی متولد ۱۳۴۳ روستای پردنگون چالوس بود.عضو لشکر ویژه ۲۵ کربلا.۱۴ دی ۱۳۶۵ تو مریوان محور حیات بشهادت رسید.امشب نحوه ی شهادت اسداله و جویا شدم گفتند :((( غرق شدن در آب و یخ زدگی ))) فدای مظلومیت شهدا...امروز سالروز شهادتش بود ، بعید میدونم تو فضای مجازی کسی از این شهید یادی کرده باشه....شادی روحش صلوات.🇮🇷 . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 . 🇮🇷 «سردار شهید سید ابراهیم کسائیان» از فرماندهان نامی و پر آوازه ی لشکرهای 27محمدرسول الله(ص) و 10سیدالشهدا(ع) بود. این شهید بزرگوار، اهل سوادکوه بوده و از افتخارات سرزمین لاله خیز مازندران است. او یار و علمدار فرماندهان شهیدی همچون حاج همت و عباس کریمی ، دستواره ، حاج علی فضلی و ... بود.سید ابراهیم در ۲۰ دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ شلمچه بشهادت رسید. . 👨‍👧 / به مهدیه بگو خیلی دوستش داشتم، خیلی بیشتر از همه ی پدرها .. . ▫️ : یکی از بستگان ما به مکه مکرمه مشرف شده بود و برای ما هدیه ای آورده بود؛ یکی از این هدیه ها لباس دخترانه کوچکی بود برای مهدیه، دخترمان؛ وقتی ابراهیم نگاهش کرد، گفت: «خیلی قشنگه اما...» گفتم: «اما چی؟» گفت: «اما آن موقع من نیستم. زمانی که شما این پیراهن را تنش می کنی.» به شوخی گفتم: «مگه می خواهی کجا بری؟» گفت: «خوب...» اشک در چشمانش حلقه زد و گونه هایش به نم اشک خیس شد. گفت: «وقتی بزرگ شد، بهش بگو خیلی دوستش داشتم. خیلی بیشتر از همه ی پدر ها، خیلی بیشتر از معنی دوست داشتن ها و خیلی بیشتر از...»🌷🦋 . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 . ▫️همسر سردار شهید علی اصغر خنکدار 🌷: آنقدر دیر به دیر، خانه می‌آمد که حتی بچه خودش را هم نمی‌شناخت. یک بار آمده بود مرخصی؛ حمید، بغل پدر شوهرم بود. اصغر گفت: این بچه کیه اینقدر تپل و خشکله؟! پدرشوهرم ناراحت شد؛ اشک تو چشمانش جمع شد و گفت: خدا صدام رو نابود کنه که پدر نباید پسر خودش رو بشناسه. . ▫️شب عملیات والفجر هشت ( ۲۰ بهمن ۱۳۶۴)، تو دل شب وسط اروند خروشان تو قایق به نیروهایش گفت : بچه‌ها! به خدا سوگند من کربلا را می‌بینم… آقا اباعبدالله را می‌بینم… بچه‌ها بلند شوید کربلا را ببینید. سخنانش که تمام شد، گلوله‌ای آمد و درست نشست روی پیشانی‌اش. آرام وسط قایق زانو زد. . ▫️یادمه رفته بودم پیش مادر شهید اصغر ؛ میگفت : همون شب ۲۰ بهمن ۶۴ که اصغر شهید شد ، دیدم یکی کفن پیچیده دورش برام آوردند.رفتم جلو ببینم کیه ، دیدم رو کفن نوشته : سرباز امام زمان شهید علی اصغر خنکدار ...شادی روحش صلوات🇮🇷 . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 . 🔹اهل ساری بودند و بزرگ شده‌ی تهران.سال ۱۳۴۲ مهدی بدنیا اومد.سال ۴۳ مهرداد.اسم اصلی حسین، «مهرداد» بود؛ اما همیشه دلش می‌خواست اسمش را عوض کند. 19 روز قبل از شهادتش خواب میبینم که خانم حضرت زهرا (ص) میان من و او ایستاده‌اند و رو به من می‌فرمایند که «مادر! اسم این آقا پسر شما «حسین» شده و 19 روز دیگر هم پیش ماست». بعد این خواب دیگه حسین صداش میکردیم. . ⚜مهدی فرمانده توپخانه لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود و حسین فرمانده دیده بانی لشکر ۲۷ محمد رسول الله.آقا مهدی همیشه می‌گفت «خدایا دوست دارم با دستی جدا شده از بدن و فرقی شکافته مثل امیرالمومنین به شهادت برسم» و حسین جان هم می‌گفت «من دوست دارم با اصابت تیری در قلبم به شهادت برسم»همین هم شد. . ⚜اول حسین تو جزیره مجنون سال ۱۳۶۳ تیر به قلبش خورد.سال بعدش سال ۱۳۶۴ مهدی همونطور که دلش می‌خواست بشهادت رسید.حسین جان وصیت کرده بود که مادرم باید مرا غسل دهد، کفن کند و در قبر بگذارد. من هم این کار را برایش کردم. وقتی حسین را در قبر می‌گذاشتم واقعا احساس کردم خداوند به من صبر عجیبی داده است، حتی برادرم گفت سنگ لحد را نگذارید تا مادرش بیشتر او را ببیند، گفتم «نه سنگ رابگذارید تا پسرم زودتر به خدای خودش برسد».  . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 🇮🇷 . ▫️ مجتبی : ما فیروزکوهی ها خیلی به غذای ته چین علاقه داریم.بعد از مدت ها اومده بود مرخصی، براش ته چین درست کردم، موقع غذا خوردن دیدم دوسه تا قاشق بیش تر نخورد. خیلی زودکشید کنار. گفتم: چرا غذا نمی خوری؟ تو که این غذا رو خیلی دوست داشتی؟ گفت:اون زمان که من این غذاها رودوست داشتم دیگه گذشت، امروز رزمنده ها تو جبهه ها با شکم خالی دارند می جنگند. برادران من تو جبهه یک ذره غذا رو با هم می خورن. دلم نمیاد همرزمام گشنه بخوابن و من شکمم سیر باشه...! . 🏍 تو این فقط یه داشت اونو هم تو نامه اش نوشت بدید به که به لحاظ خوبی نداشت. . ▫️ اولین باری که می خواست بره جبهه ، بااینکه سن و سال کمی داشت گفت: بابا! مامان! می خوام برم جبهه! پدرش گفت : تو که سنی نداری کجا میخوای بری؟ گفت : الان کشور در حال جنگه، اگه منو امسال من نریم پس کی بره؟ ما تو خونه بشینیم دشمن بیاد تو خونه ما، همون لحظه بهش گفتم: برومادر؛ تورو به خدا می سپارم.فقط هر زمانی که رفتی ما رو هم به یاد داشته باش ، نامه برامون بنویس، ما رو از حال و روزت باخبر کن؛ مادر بودم، بچمو دوست داشتم ، اما باور کنید گفتم : سری که در راه خدا دادم هیچ وقت پس نمی گیرم.من مجتبی رو به عنوان ذخیره قیامتم تقدیم اسلام کردم! مجتبي ذخيره قبر و قيامت من است...! . 💢کانال خبری @shohadayeiran57