eitaa logo
مسجد فاطمیه لواسان۱
317 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
184 فایل
اِنّما نصبت المَساجِد لِلقُرآن
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستان عزیز لطفا"نشر حداکثری این کلیپ؛در همه گروه ها بفرستید
هدایت شده از مسجد انصار
هدایت شده از کاربر ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم. .......................................................... وَمَآ أُبَرِّئُ نَفۡسِيٓۚ إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّيٓۚ إِنَّ رَبِّي غَفُورࣱ رَّحِيمࣱ. و نفس خود را تبرئه نمى‌كنم،به راستى كه نفس بدفرماست مگر وقتى كه پروردگارم رحمت آورد.كه پروردگارم آمرزندۀ مهربان است. آیه ۵۳ . یوسف .......................................................... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از مسجد انصار
دکتر انوشه
هدایت شده از ali sorosh
14.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺خاطره شنیدنی مرحوم حاج رضا انصاریان (خواننده صلوات خاصه معروف امام رضا علیه السلام) از صله گرفتن از دست مبارک امام رضا علیه السلام در عالم رویا و توصیف سیمای ظاهری آن حضرت. ❤️
هدایت شده از مسجد انصار
دکتر انوشه
هدایت شده از طاهره خدابنده
🔴 آیت الله میلانی از علمایی که شیفته امام زمان ارواحنا فداه بودند.بالای سر خود نام مبارک حضرت مهدی را زده بودند و زیر نام حضرت، نوشته بودند: بالای سرم نام تو را نقش نمودم یعنی که سر من به فدای قدم تو 🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍چرا بعضی نمی‌توانند نماز اول وقت بخوانند یا جلوی زبانشان را بگیرند یا به نامحرم نگاه نکنند؟ 🎥 آیت الله جوادی آملی حفظه الله تعالی 📝
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 . 🇮🇷 «سردار شهید سید ابراهیم کسائیان» از فرماندهان نامی و پر آوازه ی لشکرهای 27محمدرسول الله(ص) و 10سیدالشهدا(ع) بود. این شهید بزرگوار، اهل سوادکوه بوده و از افتخارات سرزمین لاله خیز مازندران است. او یار و علمدار فرماندهان شهیدی همچون حاج همت و عباس کریمی ، دستواره ، حاج علی فضلی و ... بود.سید ابراهیم در ۲۰ دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ شلمچه بشهادت رسید. . 👨‍👧 / به مهدیه بگو خیلی دوستش داشتم، خیلی بیشتر از همه ی پدرها .. . ▫️ : یکی از بستگان ما به مکه مکرمه مشرف شده بود و برای ما هدیه ای آورده بود؛ یکی از این هدیه ها لباس دخترانه کوچکی بود برای مهدیه، دخترمان؛ وقتی ابراهیم نگاهش کرد، گفت: «خیلی قشنگه اما...» گفتم: «اما چی؟» گفت: «اما آن موقع من نیستم. زمانی که شما این پیراهن را تنش می کنی.» به شوخی گفتم: «مگه می خواهی کجا بری؟» گفت: «خوب...» اشک در چشمانش حلقه زد و گونه هایش به نم اشک خیس شد. گفت: «وقتی بزرگ شد، بهش بگو خیلی دوستش داشتم. خیلی بیشتر از همه ی پدر ها، خیلی بیشتر از معنی دوست داشتن ها و خیلی بیشتر از...»🌷🦋 . 💢کانال خبری @shohadayeiran57