بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
این تن غرق کبودی آسمان را محور است
این سرِ از تخته آویزان به عالم سرور است
جای او بر روی چشم ماست نه بر تخته چوب
مردم! این محنت کشیده وارث پیغمبر است
@hosenih
آنقدر سنگینی زنجیر زجرش داده است
گردنش از دستهای لاغرش لاغرتر است
ساق پایش را ببیند دخترش دق میکند
خوب شد که نیست اینجا.او ندیده مضطر است
بچه هایش نذرها کردند آزادش کنند
گرچه آزادست حالا.حیف دیگر پرپر است
ای غلامان برروی دوش شما آقای ماست
پس دهید اورا به ما.وقت وداع اخر است
قاتل موسی بن جعفر زهر یا زندان نبود
قاتلش توهین سندی لعین بر مادر است
شیعیان هریک کفن در دست اینجا آمدند
کاظمین از واحسینا واحسینا محشر است
@hosenih
گریه کن با حضرت موسی بن جعفر بر حسین
گریه کن بر آن غریبی که به زیر خنجر است
خنجرش کند است میدانم ولی ای تشنه لب
دست و پا کمتر بزن زینب دراین دورو بر است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
آمدم سرزده بی حرف و سخن
خستهام خسته ز آلوده شدن
به بزرگیت نظر کن، نه به من
من شکستم دل تو! تو نَشکن
تو بزرگی و حقیرم العفو!
باز تحویل بگیرم العفو!
یخ فروشم که یخم آب شده
بندهات بندهی ناباب شده
با هوی و هوسش خواب شده
سخت شرمندهی ارباب شده
پشت کردم به حسین، خام شدم
باعث گریهی آقام شدم
هیچکس دورو برم نیست که نیست
فکر توبه به سرم نیست که نیست
اشک و حال سحرم نیست که نیست
توشه بهر سفرم نیست که نیست
خرج نَفْسم شده کُلِّ عَمَلَم
میدود پشت سر من اَجَلَم
وای بر دور زقرآن شدنم
وای بر بی سرو سامان شدنم
از عطای تو گریزان شدنم
معصیت بود و پریشان شدنم
چکمه بر دوشِ خود آویختهام
بغلم کن که بههم ریختهام...
گرچه آلوده و رسوا هستم
نوکر فضه و أسما هستم
نجفی هستم و بالا هستم
شیعهی حضرت مولا هستم
حضرت بندهنوازست علی
بخدا روح نمازست علی
#شب_قدر ست بها میخواهم
درد کافیست دوا ميخواهم
رزق یکسال بُکا میخواهم
کربلا با رفقا میخواهم
تو بگو تا که ازین غم چه کنم؟
من هواییِ حُسینم چه کنم؟
**
آن حسین که غمِ آبش دادند
آب میخواست عذابش دادند
با کف و سوت جوابش دادند
رویِ سرنیزه که تابش دادند...
خبرش رفت به خیمه، ای داد...
مادرش دست به پهلو افتاد...
یوسف من! وسطِ گودالی
من بمیرم چقدر مینالی!
نیزهباران شدی و بیحالی
تاج روی سر من! پامالی!
مِهر من را به رویت میبندند
دست و پا میزنی و میخندند
آبرودار قبیلهست! نزن
با عصا برتنش ای مست، نزن
پلک خودرا که دگر بست! نزن
بی وضو بر بدنش دست نزن
این تنِ ذبحشده جانِ من است
چادرم هست، نگو بی کفن است
✍ #سیدپوریا_هاشمی
کانال مسجدی های خمین👇
🆔https://eitaa.com/masjedihaye_khomein