eitaa logo
مسجدجامع حاج سیدحسن کدکنی ره
516 دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
10.5هزار ویدیو
130 فایل
کانال فعالیت های فرهنگی و اجتماعی مسجد جامع مرحوم حاج سید حسن کدکنی :لینک کانال @masjedjamehkadkan تاسیس ۱۳۳۷ هجری قمری ١٢٩٧ هجری شمسی شماره ثبت میراث فرهنگی ١٣٨٧٢ سال ۱۳۸۴/۰۸/۲۵ امام جماعت حاج آقای اسدی ٠٩١۵١٢٠۴۴٩٢ ایتا: @Sardaredelha1713
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله شیخ حسین وحید خراسانی نقل می کنند: نعلبندی در زندگی می‌‌کرد. بیست و پنج مرتبه در آن زمان رفت به ؛ سفر بیست و پنجم در راه با شخصی از راه شد. رفیق بین راه شد؛ نعلبند متحیر ماند چه کند؟! بگذارمش؟ چگونه جواب را بدهم؟ ببرمش؟ چگونه با این حال برسانمش. کرد من و همه‌ی اموالی که با من است مال تو، جنازه‌ی مرا به کربلا برسان. یزدی جان داد، نعلبند او را به مرکب بست، افتاد بر ، دوباره به مرکب بست، افتاد به زمین، مرتبه سوم افتاد به زمین، جاری شد. رو به قبر سیدالشهدا کرد، گفت: با زائرت چه کنم؟ اگر را بگذارم جواب تو را چه بدهم؟ اگر بخواهم بیاورم قدرت ندارم. در این گیر و دار یک مرتبه دید چهار نفر پیدا شدند سواره؛ یکی از اینها از مرکب پیاده شد، نیزه را به گودال خشک زد، یک مرتبه زلال جوشید، خود اینها جنازه‌ی این یزدی را دادند، کردند، بعد بزرگ آن چهار نفر، جلو ایستاد، بر جنازه خواند، بعد هم که نماز تمام شد، رو کرد به این نعلبند فرمود: جنازه را ببر، در کربلا کن. جنازه را اینبار بست، تا چشم باز کرد، دید رسیده به کربلا، بعد از بیست روز رسید. بعد این قضیه را برای مردم نقل کرد؛ مردم به او خرده گرفتند که این حر‌ف‌ها را چرا می‌‌زنی؟ لب فرو بست. شبی با اهل و عیالش در نشسته بود، صدای در بلند شد؛ آمد در را باز کرد، دید مردی ایستاده، گفت: تو را می‌خواهد. همراه او رفت؛ دید قبله‌ی عالم امکان در عرشه منبری است، جمعی که پای نشستند قابل احصاء نیست. صدا زد از بالای منبر: جعفر، بیا! وقتی رفت، فرمود: چرا بستی؟ به مردم بگو و منتشر کن تا بدانند به زائر قبر جدّمان، ، چه نظری داریم. @masjedjamehkadkan
رهبر معظم انقلاب: هرکس باید سعی کند یک رابطه شخصی میان خود و میان ولیّ الله العظم ارواحنا فداه به وجود آورد‌... با توجّه، با توسّل، با سخن گفتن، با اظهار ارادت کردن، خود را آماده نگه دارد. @masjedjamehkadkan
ایمان به اهل بیت، دروازه باقی ایمان‌ها 💠 ایمان به اهل بیت، آن کانالی است که اگر آدمی به آن وارد شود، سایر ایمان‌هایش نیز مطمئن و محکم خواهد شد‌. ☀️ اتفاقا‌ً درست‌ترین دروازه هم همان دروازه اهل بیت است. در همان بخش اول با این جمله شروع می کنیم: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ» و کمی که جلوتر می‌آییم می‌فرماید: «وَ أَبْوَابَ الْإِیمَانِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ» شما اهل بیت، دروازه‌های ایمانید. ✅ اگر انسان از این کانال وارد شود، ایمانش مطمئن و محکم است. 🔸 در واقع، اصلاً مؤمن حقیقی در این عالم، فقط اهل بیت هستند. اهل بیت، نه تنها دروازه ایمانند، بلکه مؤمن واقعی نیز فقط ایشان هستند. ❓حال سوال اینجاست که منظور از اینکه گفته می‌شود بقیه انسان‌ها مؤمن هستند، چیست؟ ✳️ یک جنس اصل داریم و باقی اجناس را هم به خاطر شباهتشان به عنوان جنس اصل می‌شناسند. 🔹مثلاً کتاب آن است که ما دستمان می‌گیریم و می‌خوانیم؛ ولی گاهی ما از نسخه‌های الکترونیکی نیز مطالعه می‌کنیم که به آن‌ها هم کتاب گفته می‌شود. کتابی که در اینترنت است، به‌خاطر شباهتش با آن کتاب واقعی، به نام کتاب می‌شناسیم؛ اما اولی کتاب حقیقی و به آن دیگری می‌گوییم کتاب مجازی! ❓ چرا مجازی می‌گوییم؟ ✅ بخاطر شباهتی که با واقعی دارد؛ ولی خودش واقعی نیست. اینکه به بقیه انسان‌ها هم مؤمن می‌گویند، به خاطر شباهتی است که با اهل بیت دارد؛ وگرنه مؤمن حقیقی آن‌ها هستند و بقیه مؤمن مجازی‌اند! 📌 برگرفته از جلسات «پای مهدی بمان» @masjedjamehkadkan
💠 مرحوم (رحمة الله علیه) از قول محیی الدین اربلی نقل می‌کند: من و پدرم در یک قهوه خانه نشسته بودیم، فردی مقابل ما نشسته بود، در حال چرت زدن کلاه از سرش افتاد و یک زخم بزرگ روی سر او نمایان شد، از او درباره زخم سرش سوال کردیم. ❗گفت: این زخم یادگار است‼️ ما خنده مان گرفت ( از جنگ صفین قرن ها می­ گذشت) و گفت؛ حق دارید باور نکنید اما من برای شما تعریف می­ کنم: 👈به سمت مقصدی حرکت می­ کردم، در راه همسفری پیدا کردم و از هر دری صحبت می­ کردیم، کم‌کم متوجه شدم او دشمن حضرت علی (علیه السلام) است! 🔱 چرا که او گفت اگر من در جنگ صفین بودم شمشیر خود را با خون حضرت علی (علیه السلام) و یارانش سیراب می­ کردم! 🔹من هم گفتم اگر در جنگ صفین بودم شمشیر خود را به خون معاویه و یاران او سیراب می­ کردم ما با همدیگر درگیر شدیم، پس شمشیرها را کشیدیم و به جان هم افتادیم تا اینکه ضربه ای به سرم اصابت کرد و بی هوش شدم!   ✳️ نمی دانم چقدر طول کشید اما وقتی به هوش آمدم سرم را بر دامن آقای محترمی دیدم و مشاهده کردم که طرف دعوای من هم به درک واصل شده است، به صورت آن آقا که نگاه کردم، فرمودند : چون تو ما را یاری کردی ما نیز تو را یاری کردیم، چنان که خداوند کسی که او را یاری کند، یاری می­ نماید. ✨دیدم آقا دست به زخم های بدنم می­ کشید و زخم ها فوری خوب می­ شد و وقتی که دست بر سرم کشید، زخم سرم التیام یافت و دردی احساس نمی­ کردم، ولی جای زخم روی سرم ماند و آن آقا فرمودند: هرگاه کسی از تو درباره جای زخم سوال کرد بگو: یادگار جنگ صفین است چون تو دوست داشتی در جنگ صفین شرکت کنی آن آقا وجود نورانی عجل الله تعالی فرجه بودند.  📚بحارالانوار جلد ۱۳ صفحه ۸۲ از کتاب کشف الغمه. داستانهایی از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صفحه ۲۷۲٫ 📌برگرفته از جلسات «امامٍ جمعه» @heyatjavananbanihahem
19.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بلغ العلی به کمال تو کشف الدجی به جمال تو به تو و قشنگی خال تو صلوات هر دم و ساعتی...🌱 🎙 🕌 حسینیه امینی‌ها @masjedjamehkadkan