eitaa logo
مسجد جامع صفی آباد
103 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
19 فایل
استان گلستان، شهرستان مینودشت، دهستان صفی آباد انتقادات و پیشنهادات: @teymoori313
مشاهده در ایتا
دانلود
غزل مناجات با امام زمان عج پایان سال و وقت حساب و کتاب شد پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد هر روز با گناه دلت را شکسته ام بین من و تو این همه عصیان حجاب شد گفتند پای نامۀ ما گریه می کنی حال شما ز دیدن نامه خراب شد با این وجود تا که گره خورد کار من یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای آوای اَلرحیل به جانم عذاب شد امسال هم گدای شب جمعۀ حرم با یک دعای مادرتان بی حساب شد ما را بخر عزیز دل شاه کربلا جان کسی که صورتش از خون خضاب شد نازم به بانویی که به معراج قتلگاه در پاسخش نوای الیّ خطاب شد گودال فوق عرش و تجلی رب آن در پاره حنجر پسر بوتراب شد عمری ست روضه خواندم و باور نمی کنم زینب چگونه وارد بزم شراب شد #
مناجات با امام زمان عج در آغاز سال جدید رسید فصل بهار و بهار ما نرسید بهار عمر گذشت و نگار ما نرسید کجاست مرهم غم های بی شمار علی دوای زخم دل داغدار ما نرسید به شوق دیدن رویش به صبح خیره شدیم چقدر خیره شدیم و سوار ما نرسید کجاست نور امید نجات این عالم کجاست صبر و قراری، قرار ما نرسید چقدر چله گرفتیم تا ببینیمش ولی به منزل مقصود بار ما نرسید هزار حرف مگو بین سینه بود و کسی به داد این دل بیمار و زار ما نرسید چقدر گریه نوشتیم پای غربت او چقدر گریه نوشتیم... یار ما نرسید به جد بی کفنش می کنم توسل، چون به جز حسین کسی هم به کار ما نرسید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فدای گریه ی آن مادری که می فرمود: دو قطره آب به این شیرخوار ما نرسید وحید محمدی ۲۹ اسفند ۱۴٠۱
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ از زبان حضرت زینب سلام‌الله خانه وقتی شعله شد دیگر نمی‌دانم چه‌شد گُر گرفتم بینِ آتش، در نمی‌دانم چه‌شد تا جماعت رد شدند از در، خدایا در شکست خاکت ای غم بر سرم، مادر نمی‌دانم چه‌شد تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چه‌شد تا که چشمم تار شد، دیگر نمی‌دانم چه‌شد چشمهایم وا شد و دیدم که گلچین رفته بود ردِّ خونی بود، نیلوفر نمی‌دانم چه‌شد می‌رسید از سمتِ مسجد نعره محکمتر بزن... هرچه شد در کوچه شد، بهتر  نمی‌دانم چه‌شد روضه از در خواندم اما مجتبی از کوچه خواند: بعد از آن سیلیِ دردآور نمی‌دانم چه‌شد خوب شد خوردم زمین و چشمهایم تار شد شمر وقتی رفت با خنجر، نمی‌دانم چه‌شد گرچه فهمیدم چه آمد بر سرِ هر پاره‌اش آخرش انگشت و انگشتر نمی‌دانم چه‌شد حسن لطفی ۴۰۲/۰۹/۲۱
آقا بیا..... 📌 آقا بیا ڪه فاجعہ از حد گذشته است! انسان ز مرزِ هر چه نباید گذشته است! آقا بیا ببین که چه ها در زمان ما! بر امتِ مسیح و محمد «ص» گذشته است! تو شاهدی خودت که در این روزگار تلخ! بر دوستان خوبِ خدا بد گذشته است! هر روز بی قراریِمان می شود فزون! فرصت برای حوصله شاید گذشته است! هر روز ترس و توطئه،هر روز مرگ و خون! آقا بیا که فاجعہ از حد گذشته است!
💞 ❤️ 🌹 تاکه نامت می برم، این عقده‌ها وامی شود 🌹 ای ولی الله اعظم...قلبم احیا می شود 🌷 تاکه نامت می برم در این هیاهوی زمان 🌷 قسمتم آرامشی در موج دریا می شود 🌹 بردن ذکر شریفت مثل اکسیری شفاست 🌹 تاکه نامت می برم، دردم مداوا می شود 🌷 بی تو اصلا زندگی هامان سراسر بردگی ست 🌷 بانگاهت در وجودم باز غوغا می شود 🌹 کینه ها در دل تلاطم می کند؛ ای باصفا 🌹 با ظهورت هر دلی باغ مصفا می‌شود 🌷 خسته ام باور کن از اعمال زشتم، رحم کن 🌷 کل اعمالم یقینا با تو زیبا می شود 🌹 انتظار ما دروغ اصلا!! بیا تعجیل کن 🌹 شاد و خرم با ظهورت قلب زهرا می شود