هدایت شده از مدرسه نهج البلاغه (۲)
ما از امیرالمؤمنین علیهالسلام میآموزیم که همه جا کار خود را با مبحث توحید شروع کنیم. لیکن نکتهای که هست این است که بایستی به قصد انشاء این را بگوییم.
یک وقت بنده چون یاد گرفتهام، همه جا میگویم "بسم الله الرحمن الرحیم " و کار را شروع میکنم. یعنی چون مرسوم است این حرف را میزنم.
اما یک وقت توجه دارم که این « باء » بسمالله، باء ابتدا است یا باء استعانت. به اسم خدا شروع میکنم برای اینکه این کاری که میخواهم آغاز کنم به خوبی به پایان برسد. از رحمانیت و رحیمیت او کمک میطلبم. این میشود قصد انشاء، یعنی یک چیزی را انشاء میکنم؛ یعنی همان وقت با تمام وجودم از خدا استعانت میجویم.
پس از آن اگر شهادت دادم، اگر الحمدلله گفتم، اگر تسبیح گفتم، همهٔ اینها به قصد #انشاء ست نه به قصد #اظهار.
وقتی چنین شد برکات نیز به دنبال آن میآید و از راه بیگمان سخن استاد دردل مخاطبان تاثیر میگذارد، بدون اینکه خود آنها بخواهند. بدون اینکه استاد انرژی زیاد خرج کند.
حال امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
✨الْأَوَّلُ لَا شَيْءَ قَبْلَهُ ✨
خدایی که نخستین است و پیش از او هیچ نبوده است.
اَوَلیّت خداوند اولیّت علی الاطلاق است؛ یعنی من جمیع الجهات و الحیثیات او اول است.
اول زمانی نیست. اول الاوائل و اول الاوّلین است. به این معنا که پیشتر از او هیچ نبوده است. اصلا پیشتری قابل تصور نیست. نه این که پیشتری بوده و کسی نبودهاست. هیچ قابل تصور نیست نه فوق او، نه قبل از او.
اگر در اینجا نیز میفرمایند: "لَا شَيْءَ قَبْلَهُ"، برای تصور عموم است و گرنه قبل از او قبلی نبودهاست. لَا شَيْءَ قَبْلَهُ.
"الْأَوَّلُ لَا شَيْءَ قَبْلَهُ"
مبدع کل است. یعنی آغازگر همه چیز است. «هستی» از او آغاز شدهاست. بدون این که هستی او آغازی داشته باشد.
✨ وَ الْآخِرُ لَا غَايَةَ لَهُ✨
خدایی که پایان و آخر است؛ و غایتی برای او نیست؛ یعنی آخر الاخرین است. مقصد و منتهای همه چیز است بدون اینکه خود، منتها ومقصدی داشته باشد.
یعنی در آخریّت هم مطلق است. هم در اوّلیت مطلق است؛ و هم در آخریّت مطلق است.
#تفاوتاندیشهانسانموحدوغیرموحد:👇
✨لَا تَقَعُ الْأَوْهَامُ لَهُ عَلَى صِفَةٍ✨
اینگونه نگاه کردن به توحید، اندیشه انسان را بسط و گسترش میدهد؛ یعنی تا ازلیّت و تا ابدیّت میبرد. یعنی اندیشه یک انسان موحد، سرمدی میشود.
فرق بین موحد و غیر موحد در این است. غیر موحد خیلی عقب که برود تا « بیگ بنگ » پیش میرود؛ یعنی تا انفجار نخستینی که جهان با آن آغاز شد. انتهای آن نیز مرگ خورشید است. وقتی جهان پایان پیدا میکند.
ولی موحد هیچ آغاز و انتهایی برای اندیشهٔ او نیست؛ یعنی تا این حد اندیشه گسترده است.
✨لَا تَقَعُ الْأَوْهَامُ لَهُ عَلَى صِفَةٍ✨
اوهام اگر دست به دست هم دهند، اگر به هم ضمیمه شوند و بر روی هم انباشته گردند حتی یک صفت او را نمیتوانند توصیف کنند.
👈به عنوان مثال اگر بخواهیم با یک باتری ۱/۵ ولت، لامپ ۳ ولتی را روشن کنیم، یک باتری کفایت نمیکند. باید دوتا باتری را به دنبال هم سری کنیم تا یک چراغ قوه ۳ ولتی را روشن نماییم. اگر چهار و نیم ولت باشد باید سه تا باتری را سری کنیم تا بتوان آن را روشن کرد. حال اگر ما تمام اوهام خود را به صورت سریال به هم ببندیم برای اینکه بتوانیم خدا را توصیف کنیم، امکان ندارد. حتی یک صفت او را نمیتوانیم توصیف کنیم.
رحمانیت، علم و یا هیچ کدام از «صفات ذات » و حتی « صفات فعل » او را نمیتوانیم توصیف کنیم
#شوقمعرفت۲ /خ۸۵/الف
🌴🌴🌴