طرفبایكموتورگازیآمد
جلویدرمسجد..🛵°
سلامکرد✋🏾°
جوابشرابابیاعتناییدادم..
دستانشروغنےبودوسیاه..😑°
خواستموتورُهمانجلو
ببنددبهیكستون،نگذاشتم..
گفتم:
«اینجانمیشهببندیعمۅ..!»🚫°
بانگرانےساعتمرانگاهکردم؛
دوبارهخیرهشدمبهسرکوچه..😕°
سه،چهاردقیقهگذشتو
بازهمخبرینشد. پیشخودمگفتم:
«مردمرودیگهبیشترازایننمیشهنگه
داشت؛خوبهبرمبهمسئولپایگاهبگمتا
یكفکریبکنیم.»🤦🏻♂°
یكدفعهدیدمبلندگویمسجدروشن
شدوجمعیتصلواتفرستادند!🗣°
مجریگفت:
«نمازگزارانعزیزدرخدمتفرماندهبزرگ
جنگحاجعبدالحسینبرونسےهستیمکهبه
خاطرخرابیموتورشانکمےباتأخیررسیدهاند..🎤°»
#شهیدعبدالحسینبرونسی🌱
🔻@range_khodaa🔻