eitaa logo
پایگاه بسیج خواهران مسجدالرضا ع
128 دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
232 فایل
اطلاع رسانی برنامه های مسجدالرضاع برای ارتباط با آدمین کانال @sadeqif
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| شمشیر داموکلس ◽️حذف فیزیکی دانشمندان توسط سرویسهای اطلاعاتی و روشی است که به کشورهای غرب آسیا محدود نمی‌شود. 🆔@salman08
🌠🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 🗣 📛 دکترین اختاپوس آقا سوسکه! 🍃🌀🍃 🔻نفتالی بنت، نخست‌وزیر رژیم صهیونسیتی، در مصاحبه‌ای با هفته‌نامه بریتانیایی اکونومیست گفت: کشورش در حال اجرای «دکترین اختاپوس» علیه ایران است. 🔻بنت: به سر اختاپوس (ایران) حمله می‌کنیم! 🔻ایران را درگیر "جنگ ستارگان مالی" می‌کنیم به طوری که بودجه نظامی خود را در برابر اسرائیل به حدی برساند که ایران را گرفتار سرنوشت شوروی سابق کند. 🔺شایان ذکر است که نخست‌‌وزیر رژیم صهیونیستی پیش از این با اشاره به هرج‌ومرج در سرزمین‌های اشغالی و احتمال فروپاشی در آینده نزدیک گفت: اسرائیل در برابر یک آزمون واقعی قرار گرفته و شاهد شرایطی بی‌سابقه است که به فروپاشی نزدیک می‌شود و با یک دوراهی تاریخی مواجه است. 🔺او که اعتراف میکند در حال فروپاشی است چگونه می تواند با قدرت روز افزون ایران مقابله کند. 🔺کابینه رژیم صهیونسیتی در حال فروپاشی است و این طرح های خیالی که مصداق لاف در غربت است برای نگهداری کابینه در حال سقوط است و همه جهان می دانند این مانور های آخر این سوسک که در همه جبهه‌ها شکست خورده است باعث می شود که با سرعت بیشتری سقوط کند. 🔖 🖇 🖇 @masjedol_reza 🍃 🇮🇷🍃
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊 🕊 📚 🔹 ابوالفضل از خستگی نفس کم آورده و دلش از غصه غربت می‌سوخت که همچنان می‌گفت :«از هر چهار تا مرز اردن و لبنان و عراق و ترکیه، وارد سوریه میشن و ارتش درگیره! همین مدت خیلی‌ها رو که دستگیر کردن اصلاً سوری نبودن!» سپس مستقیم به چشمان مصطفی نگاه کرد و با خنده تلخی خبر داد :«تو درگیری‌های حلب وقتی جنازه تروریست‌ها رو شناسایی می‌کردن، چندتا افسر و هم قاطی‌شون بودن. حتی یکی‌شون پیش‌نماز مسجد ریاض بود، اومده بوده سوریه بجنگه!» 🔹 از نگاه نگران مصطفی پیدا بود از این لشگرکشی جهانی ضد کشورش ترسیده که نگاهش به زمین فرو رفت و آهسته گفت :«پادشاه داره پول جمع می‌کنه که این حرومزاده‌ها رو بیشتر تجهیز کنه!» و دیگر کاسه صبر مادرش هم سر رفته بود که مظلومانه از ابوالفضل پرسید :«میگن آمریکا و می‌خوان به سوریه حمله کنن، راسته؟» و احتمال همین حمله دل ابوالفضل را لرزانده بود که لحظه‌ای ماتش برد و به تنهایی مرد هر دردی بود که دلبرانه خندید و خاطرش را تخت کرد :«نه مادر! اینا از این حرفا زیاد می‌زنن!» 🔹 سپس چشمانش درخشید و از لب‌هایش عصاره چکید :«اگه همه دنیا بخوان سوریه رو از پا دربیارن، و ما سربازای مثل کوه پشت‌تون وایسادیم! اینجا فرماندهی با (علیهاالسلام)! آمریکا و اسرائیل و عربستان کی هستن که بخوان غلط زیادی کنن!» و با همین چند کلمه کاری کرد که سر مصطفی بالا آمد و دل خودش دریای درد بود که لحنش گرفت :«ظاهراً ارتش تو داریا هم چندتاشون رو گرفته.» و دیگر هم امن نبود که رو به مصطفی بی‌ملاحظه حکم کرد :«باید از اینجا برید!» 🔹 نگاه ما به دهانش مانده و او می‌دانست چه آتشی زیر خاکستر داریا مخفی شده که محکم ادامه داد :«ان‌شاءالله تا چند روز دیگه وضعیت تثبیت میشه، براتون یه جایی می‌گیرم که بیاید اونجا.» به‌قدری صریح صحبت کرد که مصطفی زبانش بند آمد و ابوالفضل آخرِ این قصه را دیده بود که با لحنی نرم‌تر توضیح داد :«می‌دونم کار و زندگی‌تون اینجاس، ولی دیگه صلاح نیس تو داریا بمونید!» 🔹 بوی افطاری در خانه پیچیده و ابوالفضل عجله داشت به برگردد که بلافاصله از جا بلند شد. شاید هم حس می‌کرد حال همه را بهم ریخته که دیگر منتظر پاسخ کسی نشد، با خداحافظی ساده‌ای از اتاق بیرون رفت و من هنوز تشنه چشمانش بودم که دنبالش دویدم. روی ایوان تا کفشش را می‌پوشید، با بی‌قراری پرسیدم :«چرا باید بریم؟» قامتش راست شد، با نگاهش روی صورتم گشت و اینبار شیطنتی در کار نبود که رک و راست پاسخ داد :«زینب جان! شرایط اونجوری که من فکر می‌کردم نشد. مجبور شدم تو این خونه تنهات بذارم، ولی حالا...» که صدای مصطفی خلوت‌مان را به هم زد :«شما اگه می‌خواید خواهرتون رو ببرید، ما مزاحمتون نمیشیم.» 🔹 به سمت مصطفی چرخیدم، چشمانش سرد و ساکت به چهره ابوالفضل مانده و از سرخی صورتش حرارت پیدا بود. ابوالفضل قدمی را که به سمت پله‌های ایوان رفته بود به طرف او برگشت و با دلخوری پرسید :«یعنی دیگه نمی‌خوای کمکم کنی؟» مصطفی لحظه‌ای نگاهش به سمت چشمان منتظرم کشیده شد و در همان یک لحظه دیدم ترس رفتنم دلش را زیر و رو کرده که صدایش پیش برادرم شکست :«وقتی خواهرتون رو ببرید پیش خودتون، دیگه به من نیازی ندارید!» 🔹 انگار دست ابوالفضل را رد می‌کرد تا پای دل مرا پیش بکشد بلکه حرفی از آمدنش بزنم و ابوالفضل دستش را خوانده بود که رو به من دستور داد :«زینب جان یه لحظه برو تو اتاق!» لحنش به حدی محکم بود که خماری خیالم از چشمان مصطفی پرید و من ساکت به اتاق برگشتم. مادر مصطفی هنوز در حیرت حرف ابوالفضل مانده و هیچ حسی حریف مهربانی‌اش نمی‌شد که رو به من خواهش کرد :«دخترم به برادرت بگو بمونه!» و من مات رفتار ابوالفضل دور خودم می‌چرخیدم که مصطفی وارد شد. 🔹 انگار در تمام این اتاق فقط چشمان مرا می‌دید که تنها نگاهم می‌کرد و با همین نگاه، چشمانم از نفس افتاد و او یک جمله از دهان دلش پرید :«من پا پس نکشیدم، تا هر جا لازم باشه باهاتون میام!» کلماتش مبهم بود و خودش می‌دانست آتش چطور به دامن دلش افتاده که شبنم روی پیشانی‌اش نم زد و پاسخ تعجب مادرش را با همان صدای گرفته داد :«ان‌شاءالله هر وقت برادرشون گفتن میریم زینبیه.» 🔹 و پیش از آنکه زینبیه به آرامش برسد، سوریه طوری به هم پیچید که انبار باروت داریا یک شبه منفجر شد. هنوز وارد شهر نشده و که از قبل در لانه کرده بودند، با اسلحه به جان مردم افتادند... ✍️نویسنده: 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊
🔪قاتل سریالی نسل کشی کار رژیم صهیونیستی است... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 https://eitaa.com/masjedol_reza
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 حمایت قاطع سید محمد خاتمی از پاسخ ایران به 🍃🌹🍃 🔻سيد محمد خاتمى در جمع مشاوران خود اعلام كرد که پاسخ ايران به جنايت اسرائيل مدبّرانه، شجاعانه، منطقی و قانونی بود. 🔺وی گفت: عمليات ايران حاوی این پیام روشن بود که اسرائیل تصور نکند که هر جنایت و شرارت و عمل خلاف مقررات مسلم بین‌المللی انجام دهد و نهادهای بین‌المللی هم در مقابل آن به وظیفه قانونی خود عمل نکنند بی پاسخ می ماند. | 🆔 https://eitaa.com/masjedol_reza
🔴 فداکاری بزرگ؛ آنچه از یک کار ارزشمند باید بدانید! 🔹اکنون و چند روز بعد از حادثه تاسف بار رئیس جمهور محبوب و همراهان ایشان می خواهم به سوالی که کمتر به آن پرداخته شده پاسخ بگویم. شاید شما هم از خود این سوال را پرسیده باشید که چه ضرورتی داشت شخصا در آن شرایط جوی برای افتتاح یک سد حضور پیدا کند در حالی که می شد وزیری یا معاونی برای این مراسم برود!؟ 🔹واقعیت این است که در خصوص پاسخ این سوال می شود ساعتها سخنرانی کرد و گفتنی های بسیاری وجود دارد که می باید گفت اما به صورت خیلی خلاصه چند نکته را عرض می کنم: 🔸یکی از جنگ هایی که نظام سلطه و در رأس آن بر جمهوری اسلامی تحمیل کرده است. در این جنگ دشمن تلاش وافری کرده تا جمهوری اسلامی را از خود در منطقه پیرامونی اش بی بهره ساخته و تغییر و تحولات راهگذر های انتقال کالا و انرژی را در غیاب ایران صورت بندی کند. 🔸️ یکی از این مناطق است که متاسفانه به دلیل حضور و در یک همکاری نزدیک با و تلاش شده است تا ایران از و راهگذر شرق به غرب کنار زده شود. 🔸نکته تأسف بار این قضیه آنجاست که در هشت سال تحت مدیریت و و کوتاهی های وزارت نیرو، نفت و راه، عملاً کمک بسیاری به طرح آمریکایی تضعیف موقعیت ژئوپلتیک جمهوری اسلامی صورت پذیرفت و آن دولت در یک کوتاهی و شاید هم تعمد جدی کاری کرد که جمهوری اسلامی در این منطقه دچار یک شود. 🔸️ دولت به محض اینکه روی کار آمد برنامه های گسترده ای در راستای جبران این عقب ماندگی و بهره گیری از فرصت های راهبردی موجود صورت پذیرفت. روابط جمهوری اسلامی و اذربایجان که با برخی کج سلیقگی ها و بی توجهی حاد به به مرز بحران رسیده بود رو به ترمیم رفت و با به میدان آمدن سازمان مدیریت و تأمین منابع و پای کار آمدن و وزارت نیرو و البته هنرمندانه ، تلاش وافری شد تا این خلأ جبران شود. آن روز رئیسی شخصاً رفت تا در افتتاح یک سد و اتخاذ تدابیر میدانی سریع تر برای تسریع در فراهم ساختن زیر ساخت های لازم در اتصال کریدور شمال جنوب شخصاً نقش آفرینی کند. 🔸 رفت و در آن فضای خطرناک برای پرواز، در میدانی قرار گرفت که به دلیل دولت روحانی به ضرر منافع ملی جمهوری اسلامی و امنیت کشور در حال گردش بود. رئیسی رفت تا با تمام وجود برای تسریع در این اتفاق راهبردی و فوق العاده مهم دستورات میدانی را صادر کند. می توانست مثل آن در دفترکار بنشیند و در حد دو سه ساعت از روز دستوراتی بدهد و مابقی ساعات را استراحت کند. اما رئیسی از گذاشت تا این ملت و این کشور از یک خسارت جدید در امان بماند. تفاوت کارکردن یک با یک اینجاها مشخص می شود. 🖤روح و شاد باد و درود به پیشگاه مردمی که قدرشناس این و سید محرومان هستند. یادش گرامی..