eitaa logo
پایگاه بسیج خواهران مسجدالرضا ع
128 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
240 فایل
اطلاع رسانی برنامه های مسجدالرضاع برای ارتباط با آدمین کانال @sadeqif
مشاهده در ایتا
دانلود
📝🍃 🍃 •[ ]• ♨️ خوف و رجا نسبت به آینده 🔻بی تردید انقلاب اسلامی باعث پیشرفت‌های خیره‌کننده‌ای در حوزه های مختلف شده، از جمله در بهداشت و درمان در بین بیش از ۲۰۰ کشور جهان، ایران یکی از معدود کشورهایی است که توانایی ساخت واکسن را دارد یا در حوزه زیرساخت های اقتصادی کسب خودکفایی در اغلب حوزه ها از جمله کالای استراتژیک بنزین که ایران از وارد کننده عمده، به صادرکننده بنزین تبدیل شده، یا در حوزه دفاعی توانمندی‌های جوانان این مرز و بوم، چنان قدرت بازدارندگی برای ایران ایجاد کرده اند که هیچ قدرت منطقه‌ای یا فرامنطقه‌ای جرأت تجاوز نظامی به این کشور را ندارند. 🔹 هر یک از این موارد می توانستند باعث برپایی یک جشن ملی در کشور شوند، اما به خاطر برخی موارد اختلافی این دستاوردهای شگرف کمتر باعث امیدواری در جامعه شده‌اند. 🔸به سخن دیگر از نشانه‌های دغدغه مندی نسبت به آینده همین اختلافات جناحی و سیاسی است که در جامعه وجود دارد، در واقع برخی از این جریانات سیاسی و رسانه‌ای منافع ملی و امنیت ملی را به گروگان گرفته اند و به خاطر منافع کم ارزش خود حاضر نیستند موفقیت های نظام را بازگو کرده و یا برای آنها تبلیغات نمایند، چرا که به گمان آنها ممکن است جناح مقابل شان از این موضوع بهره برداری سیاسی نماید! 🔺 کلام آخر آنکه نشانه های نسبت به آینده به مراتب از نشانه‌های دغدغه مندی سنگین‌تر است و نسل آینده، کشور ایران را بی تردید قدرتمندتر از امروز و با مشکلات کمتر و با رفاه بیشتر تحویل خواهد گرفت. ان‌شاءالله ✍/ دکتر قاسم حبيب زاده ◀️ نشر حداکثری •••••👇👇👇••••• 🆔 Eitaa.com/Samen_Razavi 🆔 Sapp.ir/Samen_Razavi 🆔 t.me/Samen_Razavi 🍃 📝🍃
مجموعه سخن‌نگاشت | ورود جوانان در هر مجموعه‌ای، با مژده امید و نوآوری همراه است. رهبر انقلاب: جوانها هر جا که وارد میشوند، در هر مجموعه‌ای، در هر سازمانی که وارد بشوند، در واقع پیام استحکام و نوسازی آن مرکز را با خود همراه دارند. حضور در همه‌ی زمینه‌ها است؛ یعنی در بخشهای گوناگون علمی، اقتصادی، سیاسی، تشکیلاتی، نظامی و غیره، هر جا جوانها وارد میشوند، با خودشان مژده‌ی و نوسازی و نوآوری را به همراه می‌آورند. ۱۴۰۱/۰۷/۱۱ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 ─┅═ঊঈ 🇮🇷 | این عمار| 🇮🇷ঊঈ═┅─
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊 🕊 📚 🔹 احساس می‌کردم از دهانش آتش می‌پاشد که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را می‌دیدم که با دستی پر از سینه‌اش را گرفته بود و از درد روی زمین پا می‌کشید. سوزش زخم شانه، مصیبت خونی که روی صندلی مانده و همسری که حتی از حضورش کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود و این تازه اول مکافاتم بود که سعد بی‌رحمانه برایم خط و نشان کشید :«من از هر چی بترسم، نابودش می‌کنم!» 🔹 از آینه چشمانش را می‌دیدم و این چشم‌ها دیگر بوی خون می‌داد و زبانش هنوز در خون می‌چرخید :«ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!» با چشم‌هایش به نگاهم شلاق می‌زد و می‌خواست ضرب شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید :«به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت می‌کنم نازنین!» هنوز باورم نمی‌شد قاتل شده باشد و او به قتل خودم تهدیدم می‌کرد که باور کردم در این مسیر اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید. 🔹 سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود که صورتم هرلحظه سفیدتر می‌شد و او حالم را از آینه می‌دید که دوباره بی‌قرارم شد :«نازنین چرا نمی‌فهمی به‌خاطر تو این کارو کردم؟! پامون می‌رسید ، ما رو تحویل می‌داد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار می‌کردن!» نیروهای امنیتی هرچقدر خشن بودند، این زخم از پنجه هم‌پیاله‌های خودش به شانه‌ام مانده بود، یکی از همان‌ها می‌خواست سرم را از تنم جدا کند و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد که دیگر باورم نمی‌شد و او از اشک‌هایم را حس می‌کرد که برایم شمشیر را از رو کشید :«با این جنازه‌ای که رو دستمون مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!» 🔹 دیگر از چهره‌اش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش می‌ترسیدم که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه می‌چکید. در این ماشین هنوز عطر مردی می‌آمد که بی‌دریغ به ما کرد و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون می‌بارید. در این کشور غریب تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر جانم شده بود که دلم می‌خواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و نمی‌دانستم مرا به کجا می‌کشد که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید :«پیاده شو!» 🔹 از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه‌ای روی صندلی مانده که نگاهش را پرده‌ای از اشک گرفت و بی‌هیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لب‌هایم از می‌لرزید و گریه نفسم را برده بود که دل سنگش برایم سوخت. موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده و صورتم همه از و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم می‌لرزید :«اگه می‌دونستم اینجوری میشه، هیچوقت تو رو نمی‌کشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!» 🔹 سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت :«داریم نزدیک میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. می‌ترسم این ماشین گیرمون بندازه.» دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط خون مصطفی بود که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند. سعد می‌ترسید فرار کنم که دستم را رها نمی‌کرد، با دست دیگرش مقابل ماشین‌ها را می‌گرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست. 🔹 دستم در دست سعد مانده و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر دمشق نشان داده شده و همین اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریه‌هایم کلافه شده بود و نمی‌دانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش را تمنا می‌کرد. همیشه از زینبیه دمشق می‌گفت و نذری که در حرم (سلام‌الله‌علیها) کرده و اجابت شده بود تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابوالفضل بگذارد؛ ابوالفضل پای مادر ماند و من تمام این را دشمن آزادی می‌دیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم. 🔹 سال‌ها بود و دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر برای همین آزادی، در چاه بی‌انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر رهایی نبود... ✍️نویسنده: 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊
💫 بخشی از توصیه های معظم انقلاب به بسیج و در دیدار احاد بسیج با ایشان، چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲: 1⃣ افزایی ( برای خود و دیگران، ابتکار عمل داشته باشید و بفهمیم نقشه دشمن چیست و در زمین دشمن بازی نکنیم) 2⃣ به آینده ( جوان انقلابی بداند کشور از اول انقلاب در تحریم و محاصره بوده و با این وجود بسیار پیشرفت کرده) 3⃣ از غرور ( خداراشکر میکنیم و کنید که خداوند توفیق داده و بسیجی هستید و از خدا بخواهید این نعمت را از شما نگیرد) 4⃣ احساس عجز و ناتوانی در برابر‌ انجا کارهای بزرگ ( صبر لازم، همت و تلاش داشته باشید و شتابزده عمل نکنید که مطمئنا هر کار بزرگی را میتوانیم انجام دهیم) 5⃣ عدم انجام کارهای نمایشی و ویترینی بی‌محتوا( بسیجی همت می گمارد به کارهای بامعنا و واقعی) 6⃣ امانت خدا یعنی سمت و صفت بسیجی و قدردانستن آن ( امین باشید و این امانت را خوب حفظ کنید) 7⃣ از دوقطبی‌های کاذب (کسانی که مبانی و اصول دین و انقلاب وولایت فقیه را قبول دارند برادر شما هستند هرچند اختلاف سلیقه ای با شما داشته باشند، از دوقطبی مخصوصا در فضای مجازی بپرهیزید) 8⃣ نیروهای طراح در کنار نیروهای عملیاتی ( تدبیر، فکر و طراحی جلوتر از شجاعت و مردانگی مورد نیاز و احتیاج است) 9⃣ به خداوند متعال ( و من یتوکل علی الله فهو حسبه) 🤲اللّٰهمَّ‌عَجِّلْ لِوَلیِّکَ‌الْفَرَجْ🤲 ☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫☫
🇮🇷🇵🇸📝 خبر خوش امروز‼️ ▪️◾️▪️ ▪️روزنامه ها و رسانه هایی که همواره از ناامیدی و تحریم میگفتند و می‌نوشتند، امروز تیترهای متفاوتی زدند و همه از و رای دادن به فلان نامزد گفتند و نوشتند. ▪️این امر بی نهایت خوشحال کننده است و میتواند شور و نشاط سیاسی را که مایه ملت و یاس و سرخوردگی بدخواهان ایران است را به دنبال داشته باشد. ▪️از این رو چند نکته را مرور کنیم: 1⃣ مشارکت حداکثری همواره مورد تاکید رهبری بوده و تضمین کننده منافع ملی کشور است، لذا این شور و نشاط را به فال نیک گرفته و در جهت تعمیق رفتارهای عقلانی در این فضا بکوشیم 2⃣ دو رویکردی آری اما دو قطبی خیر؛ در فضای پر هیجان انتخاباتی برخی ها به دنبال ایجاد دو قطبی های موهوم خواهند رفت در حالی که در میان نامزدهای موجود ما شاهد رویکردهای متفاوت و چندگانه هستیم نه دو یا چند قطبی 3⃣ تخریب گرایی ممنوع؛ هر دوره ای که از انتخابات می گذرد هم سیاسیون و هم جامعه باید در مشق سیاسی یک پله رشد کنند، در این دوره همه باید مطالبه اخلاق سیاسی را داشته و خود نیز به آن ملتزم باشیم؛ نه تخریبگر باشیم و نه برای تخریبگران کف بزنیم 4⃣ کارآمدی ذیل سیاست های کلی نظام؛ مطالبه ما از نامزدها باید مبتنی بر حل مشکلات اساسی و اولویت دار جامعه باشد و این نمیشود مگر با تداوم ریل درونزایی همراه با برونگرایی دولت شهید رئیسی و البته تشخیص آن در نامزدها نه برمبنای شعارهای آنها که با بررسی سوابق عملکردی آنها قابل تشخیص است ✍ دکتر قاسم حبیب زاده | 🆔 https://eitaa.com/masjedol_reza
🔻 سال 2002 که دولت صدام سقوط کرد و آمریکایی ها رسما و عملا هم مرز ما شدند خیلیا غزل خداحافظی انقلاب اسلامی رو خوندند و پیشاپیش تحلیل های منفعلانه و برافراشتن پرچم سفید را آغاز کردند. 🔻 اما، آهسته آهسته مشخص شد که انقلاب اسلامی از درون این ، فرصتی تاریخی ایجاد کرد و توانست هم محور مقاومت را گسترش دهد و هم پوزه آمریکا را به خاک بمالد به شکلی که بسیاری از استراتژیسهای آمریکایی اذعان کردند که ما در عراق هزینه پرداختیم اما ایران منافعش را برد. 🔻 کار سخت است ولی شک نکنید مدیریت میدان همچنان در اختیار فرزندانِ روح الله و سربازان خامنه ای هست. 🆔 https://eitaa.com/masjedol_reza