eitaa logo
مسجد اُمّ البَنین(س)طبرسی شمالی
305 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
12.7هزار ویدیو
145 فایل
مسجد ام البنین (س) -طبرسی شمالی ۲۸ -شهید خالقی ۱۶ ارتباط با امام جماعت مسجد حجت‌الاسلام علی نیا 09308979879
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 سلام علیکم. چند وقت پیش قول دادم از تشرف به حضور آستان مقدس امام رضا ع بفرستم. ببخشید با وقفه شد همانطور که گفتم من با فاصله چند سال میطلبه می رم مشهد مقدس اولین خاطره ام رو بگم از معجزات اهل بیت و توسل به ایشون که در راه مشهداتفاق افتاد چند سال بودنرفته بودم مشهد به همسرم گفتم امسال باید بریم با هر شرایطی شده امتهانات کلاس سوم دخترم تمام شد و گفتم هر طوری هست باید بریم زیارت همسرم گفت شانس خودت اگه بار مشهد گیرم اومد می ریم. ((راننده کامیون هستند))یکروز اومد خونه و.گفت وسایل رو جمع کن تا بریم ومن-عرض یکی دوساعت آماده شدم و چند جا زنگ زدم وخداحافظی کردم دویست کیلومتر از شهر خودمون دور شده بودیم ساعت یازده شب بودجاده خلوت ناگهان چند نفر مرد رو دیدیم که دست تکان می‌دادند و.کمک میخواستند یک تریلی حامل سوخت بنزین از جاده منحرف شده بود وکمی پایین تر از جاده چپ شده بود و بنزین ازش خارج میشدهمسرم ایستاد وگفت کمک میخوان من برم کمکشون من هم دلشوره ی عجیبی گرفتم و شروع کردم به دعا خواندن و.خدا و حضرت زهرا سلام الله و امام زمان عج رو قسم دادن که هیچ اتفاقی نیفته ناگهان صدای انفجار وحشتناکی شد و همه جا روشن شدتریلر بنزین منفجر شد و بعد از چند دقیقه هیچ صدایی نیومد مطمئن شدم همسرم اتفاقی براش افتاده گفتم بچه هام رو بردارم و فرار کنم آخه آتیش،به نزدیک ماشین ما رسیده بود پسر سه سالم رو بغل کردم از ماشین اومدم پایین و اومدم دخترم رو بیارم پایین که صدای همسرم رو در دل سکوت شب شنیدم که فریاد میزد. یا امام رضا بچه هام. یا امام رضا بچه هام. ولی من پایین بودم و آتیش،به پشت سرم برخورد میکرد. همسرم سوار شد که حرکت کنه دید من پیاده شدم فریاد میزد چرا پیاده شدی سوار شو.ولی من نمیتونستم سوار بشم بدنم بی حس شده بود. و گرمای آتیش بهم میخورد با بچه بغل هر کار میکردم نمیتونستم برم بالا یک نیروی عجیبی خدا به دخترم دادمنو کشید بالا واقعاا تعجب آور بود و همسرم باسرعت از محل حادثه دور شد مردهایی هم که کنار جاده ایستاده بودند پشت سر ما فرار کردند ودر بین راه که ایستادیم گفتند خدا رو شکر هیچکس طوری نشده در صورتی همسرم گفت. شاگرد ماشین پایین کنار ماشین بود حتماا سوخته. خودش هم چند مرتبه به طرف ماشین میرفته که خاموشش کنه میگفت یک نیرویی من رو بر میگردونده دعاها و توسلات من اجابت شده بود وقتی به مشهد رسیدیم ایام فاطمیه بودچند تا ایستگاه پوستر ایام عزا ونوشته ی یا فاطمه الزهرا بهمون دادند همون تصاویررو چند شب قبل از حرکت درخواب دیده بودم. که هنگام سقوط من وپسرم به دره ای خطرناک و فریاد زدن وکمک خواستن از حضرت زهرا س با آرامش همراه با تصاویر یا فاطمه الزهرا س پایین اومدیم و اتفاقی نیفتاد ببخشید طولانی شد. ان شاالله تشرفات و معجزات دیگه رو سعی میکنم کوتاه تر بنویسم