eitaa logo
مسجد اُمّ البَنین(س)طبرسی شمالی
305 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
12.7هزار ویدیو
145 فایل
مسجد ام البنین (س) -طبرسی شمالی ۲۸ -شهید خالقی ۱۶ ارتباط با امام جماعت مسجد حجت‌الاسلام علی نیا 09308979879
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 🔴 یکی از آیت الله مجتهدی تعریف می‌کند که یک روز با بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث و خوشحالیست... استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر. رفتم از پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم. رفتم به ایشان گفتم باوضو بوده. فرمودند اینکه کار شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم میپختم کمی باخودم سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم. نزد استاد رفتم و اینرا گفتم. لبخندی زدند و گفتند بله رفتارم این بود. اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود، آنوقت هم برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر يكي از ائمه نشسته اند
ثارالله روضه جلسه پنجم.mp3
3.64M
🎙 استاد میرباقری 🔺 مراسم روز پنجم ۱۴۰۲ هیئت ثارالله قم
ثارالله روضه جلسه چهارم.mp3
4.96M
🎙 استاد میرباقری 🔺 مراسم روز چهارم ۱۴۰۲ هیئت ثارالله قم
متن روضه حضرت معصومه(سلام الله علیها) السلام علیک یا بنت رسول الله قم شهر مدینه تو بتولش صحنین تو مسجد الرسولش گر فاطمه دفن شد شبانه نبود ز حریم او نشانه کی گفته نهان زما ست آن قبر من یافته ام کجاست آن قبر آن قبر که در مدینه شد گم پیدا شده در مدینه ی قم روزی که به قم قدم نهادی قم را شرف مدینه دادی تابید چو موکبت زصحرا شهر از تو شنید بوی زهرا مردم دسته دسته اومدن با گریه ی شوق و شاخه ی گل بردن به ناقه ات توسل چی جوری اومدن؟ هر کی تونست خودشو به مرکبت رسوند، تبرک کرد، اجازه نمیدان، کسی حتی مزاحم مرکبش بشه. آخ؛ لایوم کیومک یا اباعبدالله، من میخوام روضه رو یه جای دیگری ببرم، میخوام بگم بی بی جان، از مدینه که حرکت کردین، پنجاه و چهار منزل چهارصد نفر مراقبت بودن؛ اجازه ندادن حتی سایه ت رو نامحرما ببینن، حتی تو ساوه ام اجازه ندادن نامحرما بهت تعرض کنن، چی می خوام بگم؟! دختر علی ام آمد کنار گودال؛ می خواد ناقه سواری کنه، الله اکبر. سنان ابن انس بعدها به فرزندش داره نقل میکنه، سواری زینب رو داره گزارش می کنه، یاصاحب الزمان، میگه همین که دختر علی آمد کنار قتلگاه عمرسعد به من گفت سنان سربازاتو دستور بده،همه دور این زن و بچه حلقه بزنن. دونه دونه رو سوار کرد، سنان میگه اول یه نگاه به سمت من کرد، فرمود حیا نمی کنی؟ نحن بنات الرسول؛ با این سخن زینب من بدنم به لرزه افتاد، محاصره رو شکستم،اما از دور داشتم می دیدم، دونه دونه رو به چه سختی سوار کرد، آخ نوبت رسید به امام زمانش. یاللعجب، فرمود عمه جان شما سوار بشید، دیدم زینب کبری زیر بغل زین العابدین رو گرفت، امام اجازه نداد، فرمود عمه جان شما سوار بشید، با همون حال نزار دیدم امام زین العابدین(ع) زانو زد، دختر علی قدمشو رو زانوی امام زین العابدین گذاشت، بگم و رد شم، هنوز زینب سوار نشده نقش زمین شد؛ حسین. بیت کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20