🔴
به دوستم میگم چرا سرت رو هنوز خیس نکرده، شامپو میزنی؟
میگه اگه سواد داشته باشی روش نوشته برای موهای خشک!
😐😂😁😄😂😅😄😂
رفتم داروخونه بقیه پولمو چسب زخم داد،
منم زدم تو دهنش تا بفهمه همه فقط زخم ندارن، بعضیام اعصاب ندارن!
الان هروقت میرم داروخونه بقیه پولمو قرص اعصاب میده!
😂😂😁😅😉😂😄😁
تو اتوبوس نشسته بودم پیرزنه ازم پرسید ؟
کجادرس میخونی؟
گفتم گرگان مادرجون.
گفت: کرمان؟
گفتم:نه گرگان.
گفت:کجای کرمان.
گفتم :نه گرگان
گفت:گفتی کجای کرمان؟
دیدم زشته تو اتوبوس صدامو ببرم بالا گفتم:اره کرمان
گفت:پس غلط میکنی هی میگی گرگان.!!!
خدا شاهده مسافرا صندلیارو گاز میگرفتن ازخنده!!
😁😉😄😂😅😂😁😅
سوار یه تاكسی شدم به مقصد كه رسيدم
گفتم آقا ممنون من كنار اون وانت پياده ميشم
يهو وانتی حركت كرد!
الان از اتوبان زنجان براتون پست میزارم
میریم به سمت اردبیل فقط خداکنه
واسه نماز نگه داره
😂😂😂😂😂😂😂😂
ﺩﯾﺸﺐ ﮐﻒ ﭘﺎﻣﻮ ﭘﺸﻪ ﺯﺩﻩ ...
ﺁﺧﻪ ﯾﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﮕﻪ ﺣﯿﻮﻭﻥ بیشعور، ﺍﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﺯﺩﻥ ﺑﻮﺩ؟؟؟؟
۳ ﺛﺎﻧﯿﻪ میخارونم ..
ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ
😂😂😂😂😂😂😂😄
یارو گربه شو میزاره تو گونی میبره بیابون ولش میکنه
عصر زنش زنگ میزنه میگه:
گربه دوباره برگشته!
یارو میگه:
بپرس از کجا اومده من گم شدم..
😂😂😂😂😂😂😂😂
دیشب واسم خواستگار اومد مادر داماد گفت:
عروس خانم، به غیر از آرایش کردن، کار دیگه ای هم بلده؟
مامانمم گفت:
شستشو ....
دخترم میتونه در عرض١٠ ثانیه کل خانوادهتون رو بشوره بذاره کنار!
😂😂😂😂😂😂😂😂
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﯿﺦ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﺍﯼ ﺷﯿﺦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺷﯿﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﻣﺘﺮﻭ
😂😂😂😂😂😂😂😂
زن مشهدی:
مُگوم اگه مو بميرُم تو چکار مُکنی؟
مرد مشهدی: معلومه ديگه ديونه مُروم!
زن: ديگه زن نيمگيری؟
مرد: نمدونم، از ديونه هر کار بگن برميه!
😂😂😂😂😂😂😂😂
از یارو پرسیدن ماه عسل خوش گذشت؟
گفت : خیلی...
گفتن : پس چرا زنت داره گریه میکنه؟
گفت : خیلی دوست داشت بیاد نبردمش!
😂😁😄😅😁😂😄😂
بخندید و دیگران را بخندانید که شاید غمی را از دلی بزدائید. شریک شادی باشیم نه رنجاندن دیگران شاید دیگر فردایی
نباشد.
يوسف زهرا - حاج مهدی رسولی.mp3
4.75M
-
همه عبد و تو آقایی
تو دلبری و مولایی...
#آغاز_ولایت_امام_زمان
#عید_بیعت🌕💐🌕💐🌕💐🌕💐🤲التماس دعاویژه🤲
-
animation.gif
227K
ذکر روز جمعه
اللهمَّ صل علی محمد وآل محمد وعج الفر جهم
صد مرتبه
🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
امام جماعت دزد
یکی از دوستان نقل میکرد که در یکی از کشورهای آفریقای ساحلی شخصی که حافظ قرآن کریم و عالم شریعت بود در یکی از مساجد مسئولیت امامت را پذیرفت و مردم محل از او استقبال بسیار زیادی کردند و هر خانواده تلاش مینمود که امام، میهمان خانهی او شود خصوصا در ماه مبارک رمضان، از جمله یکی از مقتدیان در روزهای پایانی رمضان، امام را به افطار دعوت نمود.
امام دعوت ایشان را اجابت نموده به خانهاش رفت و میزبان از امام به گرمی استقبال نموده و بینهایت مورد عزت و اکرام قرار داد و امام بعد از افطار در حق میزبان و خانوادهاش دعا نموده، مرخص شد.
زمانی که خانم میزبان، نظافت خانه را شروع کرد به یادش آمد که در طاقچه سالن مقداری پول گذاشته بود، فورا وارد سالن شد ولی پولی ندید, تمام اطراف سالن را جستجو کرد اما پول را نیافت.
وقتی که شوهرش از مسجد برگشت برایش جریان را گفت و سوال کرد آیا تو پول را از سالن برداشتی؟ شوهر جواب داد نه!
بعد از فکر زیاد به این نتیجه رسیدند که به غیر از امام، هیچ کسی به خانهی شان در این مدت نیامده است و همچنان یک دختر شیرخوار دارند که او از گهوارهاش نمی تواند پایین بیاید به همین خاطرتنهامتهم همان امام است. آن شخص بسیار عصبانی شده گفت: چطور امکان دارد که امام چنین کاری را انجام دهد، در حالی که اورا به خانهی خود دعوت کردهام و به احترام ماه مبارک رمضان اورا اکرام و عزت نمودهام. او میبایست پیشوا و الگو باشد نه دزد!
با وجود خشم و غضبش، آن قضیه را پنهان کرد و از روی حیا نتوانست با امام بخاطر پول، مواجهه و موضوع را مطرح کند و لکن از امام دوری می نمود تا مجبور به سلام دادن و سخن گفتن با او نشود.
بعد از گذشت یک سال کامل دوباره ماه مبارک رمضان آمد و مردم با همان شور، شوق، علاقه و اخلاص امام را به خانههای شان جهت افطار دعوت کردند و زمانی که نوبت دعوت امام به خانهی این شخص رسید ؛ قضیه سرقت پول به یادش آمد و با خانم خود مشورت کرد که آیا امام را دعوت کند یا خیر؟
از آنجایی که خانم آن شخص، یک زن صالح و نیکوصفتی بود شوهرش را تشویق نمود تا امام را دعوت کند و گفت شاید امام از روی احتیاج آن پول را برداشته باشد به همین خاطر او را باید مورد عفو و بخشش خود قرار دهیم، شاید که خداوند متعال ما را هم ببخشد.
او امام را به افطاری دعوت نمود ولی در پایان افطاری نتوانست خود را نگه دارد و امام را مورد خطاب قرارداد و گفت: امام محترم، شاید متوجه شده باشید که در طول یک سال گذشته رفتار من در قبال شما تغییر کرده؟
امام گفت: بلی، ولی من فراموش کردم علت آنرا جویا شوم؛ زیرا بسیار مشغول کار و تلاش بودم.
آن شخص گفت: امام محترم! از شما یک سوال می کنم امید است که جواب واضح بدهید، یک سال قبل و در ماه مبارک رمضان خانم من مقداری پول را بالای طاقچه ی سالن پذیرایی گذاشته بود و فراموش کرده بود که آنرا بردارد و لکن آن پول بعد از رفتن شما از نظر غایب شد و جستجوی بسیاری کردیم ولی نتوانستیم پیدا کنیم.
حالا بگویید آیا شما آن را برداشته بودید؟
امام گفت: بلی! من آن را برداشته بودم.
صاحب خانه از این جواب صریح، مبهوت، متعجب و حیران شد ولی امام سخنان خود را ادامه داده گفت: وقتی که در سالن تنها بودم دیدم پنجره باز است، باد تندی هم وزید و پولها را پراکنده و پخش کرد به همین خاطر پولها را جمع نمودم و دقت کردم که اگر پولها را زیر فرش و یا روی طاقچه بگذارم ممکن است شما آن را پیدا نکنید و یا باز باد آنها را پراکنده کند ...
در این موقع امام سر خود را اندوهگین تکان داده به گریه افتاد ... و در ادامه صاحب خانه را خطاب قرار داده گفت: به نظرت من برای چه چیزی اندوهگینم و گریه میکنم؟
حاشا که به خاطر تهمت دزدی که به من میزنی گریه کنم، اگرچه این تهمت دردناک است و لکن من بخاطر این گریه میکنم که ۳۵۵ روز گذشت و هیچ یک از شما صفحهای از قرآن کریم را هم نخواندید و اگر قرآن کریم را یک بار باز میکردید، البته پول را در آن پیدا میکردید.
صاحب خانه با عجله قرآن کریم را آورده، باز کرد و پول ها را کامل در آن دید...!!!😥
این است حال برخی از ما مسلمانان که قرآن کریم را در طول یک سال، یکبار هم باز نمیکنیم ولی در عین حال خود را مسلمان هم میدانیم
الهی! مارا از مسلمانان غافل و دور از قرآنکریم قرار مده و قرآن را در بین ما «مهجور» مگردان
هدایت شده از دنیاے قــــدیم...💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد فاطمینیا(ره):
من اهل قسم نیستم ولی مجبورم دلم میسوزد یک کلمه میگویم خانمها آقایان بشنوید به حضرت زهرا سلام الله علیه قسم اگر لطیف نباشید چیزی گیرتان نمیآید خودت را معطل نکن هی روزی چند تا اوقات تلخی در خانه راه میاندازد، عصبانی میشود از این طرف هم میخواهد بشود زبده العارفین عمده المکاشفین یک بار این قسم را با تمام وجودم خوردم تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمیآید...
#تلنگر
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
از یارو میپرسن گوسفند بهتره یا گاو ؟🙄
میگه گاو ...😐
مگن چرا ؟🤔
میگه چون گاو وقتی میخواد از خیابون رد بشه چپ و راستشو نگا میکنه بعد رد میشه ...ولی گوسفند مثله گاووو سرشو میندازه پایین رد میشه😂😂😂😂
کانال 🇮🇷 لطیفه حلال 🇮🇷 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3540451341C466d1824a0
گزارش تصویری اردو تفریحی و ورزشی، کوهپیمایی خانوادگی مسجد امام رضا (ع) روز پنج شنبه مورخه ۱۴۰۳/۶/۲۲ در کوه پارک مشهد برگزار گردید.