1.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📨 روایت فاطمیه
📜 جان فدای مادریم
🔹طلبه پایه یک است...
🔸همه به فکر اینند که چگونه میتوانند در این جهاد تبلیغی و تبیینی کمک کنند. یکی چای میریزد، یکی نظافت میکند، یکی راهنمایی میکند، یکی میشنود، یکی لبخند میزند، یکی گعده میگیرد...
او هم خَط بلد است، مَشقِ نامِ مادر میکند...
باشد دِلی تکان بخورد، لَبی به هم بخورد، خاطره ای رَقم بخورد...
🔰همه دنبال اینند که به چِشم بیایند، به چِشم مادر... او هم ...
#فاطمیه
#مادری_ام
#شبهای_مادری
#مدرسه_علمیه_معصومیه
🇮🇷 کانال اطلاع رسانی مدرسه علمیه معصومیه:
@masoumieh_ir
📨 روایت فاطمیه
📜 راه ادامه دارد...
🔹 نفر وسط را می بینید؟! همانی که شابلونِ قرمز رنگی که مقوا محصورش کرده را در دست گرفته. دیدید؟! این شابلون، همان شابلونی است که سال ۹۸، بعد از شهادت حاج قاسم دست بچه ها بود و دقیقا در همان نقطه ای که او ایستاده، ایستاده بودند و ماشین ها را منقش می کردند به یاد و خاطره حاج قاسم ...
🔸 زود می گذرد؟! بله! زود می گذرد. ولی امشب که این شابلون را دیدم خیلی خوشحال شدم. شابلونی که روزی دست مربی بود، امروز دست متربی است. راه ادامه دارد. زود می گذرد، ولی خوب می گذرد ... الحمدلله و االمنة ...
🔹 اینجا ده نفری از دانش آموزان مشغول ماشین نویسی اند. بقیه شان جلوی مسجد دو ایستگاه صلواتی برپا کرده اند. دو طرف ورودی مدرسه هم پاتوق شده. پاتوق خانم ها و پاتوق آقایان ... از اول جمهوری تا سر گلستان، رنگ و بوی خوش تری از روزهای عادی به خود گرفته. رنگ و بویی که ان شاءالله ادامه دار باشد ... و گسترده تر ...
🔰 الهی ... و لا تخیب طمعی
#فاطمیه
#مادری_ام
#شبهای_مادری
#مدرسه_علمیه_معصومیه
🇮🇷 کانال اطلاع رسانی مدرسه علمیه معصومیه:
@masoumieh_ir
📨 روایت فاطمیه
📜 مهمان
🔹حسَنِین از آنگولا و دوست سوری اش از حِمص، مهمان گعده مدرسه معصومیه شده اند...
🔸میگوید وقتی برگشتم آنگولا، این ایده را آنجا عملیاتی میکنم.
🔹از معصومیه گفتیم و ضرورت تخاطب واقعی، از نظم نوین جهانی و تقویت محور مقاومت. دعا کردیم در کنار هم، جلوی اسرائیل، صف آرایی کنیم و سربازِ امامِ زمانِ مان باشیم.
🔰باشد که به چشم او بیائیم...
#فاطمیه
#مادری_ام
#شبهای_مادری
#مدرسه_علمیه_معصومیه
🇮🇷 کانال اطلاع رسانی مدرسه علمیه معصومیه:
@masoumieh_ir
📨 روایت فاطمیه
📜 توی کار ما این حرفا رو نداره
🔹 جلوی مسجد موکب راه انداخته بودیم با محتوا های مختلف... یکی از بچهها شبانه روز پیگیر بود تا هرچه زودتر موکب فعال بشه. از هیچ کاری دریغ نمی کرد و هر چی توان داشت به میدون آورده بود. هم فکر میکرد و هم اجرا ... خستگی هم که براش بی معنا شده بود. خواستم بی هوا ازش عکس بگیرم؛ فهمید و اجازه نداد! گفتم از پشت سر میگیرم! باز هم جوابش یک کلمه بود، نه...
🔸 تا حالا ندیدم برای کار جهادی بگه من نیستم ... قرار بود برای ایام فاطمیه موکب بزنیم، دم غروب بود و سوز بدی میومد. هوا هم بارونی شده بود و کار سخت تر ... بچه ها پیشنهاد دادن فردا کار رو شروع کنیم که الان نمیشه. هوا سرده و کم کم داره تاریک میشه. محکم وایساد گفت: «اگه الان اسپیس ها رو عَلم نکنیم موکب سر وقت نمیرسه و کار رو شروع کرد.» بقیه هم همراه شدن. با کمترین امکانات هرجور شده تا نیمه شب موکب هارو عَلم کرد...
🔹روز جمعه بود، روز تعطیل! اما کارکنان مدرسهی سر کار بودند. البته نه کار همیشگی بلکه فعالیتی متفاوت و جهادی ... همه از جون و دل مایه میذاشتن و کار میکردن. قرار بود نمایشگاه راه بندازیم. همه مشغول کار بودن ولی یک نفر خیلی به چشم میومد. بهش میگن «آقاولی». انگار هرکسی هرجا کارش گیر میکرد راهی نداشت جز اینکه آقاولی رو صدا بزنه. ایشون هم «نشد» تو کارش نبود، چون میدونست کسی دیگه داره زحماتش رو میبینه ... با خودم گفتم نکنه آقاولی خسته شده و به روی ما نمیاره. رفتم جلو و گفتم هرجا خسته شدی با من راحت باش بگو که رودربایستی با هم نداریم. گفت: توی کار ما این حرفا نیست ... شب بعد از تموم شدن مراسم آخرین نفر بود که از موکب بیرون اومد و در موکب رو بست.
🔰 ای کاش میدونستم دیده شدن در چشم مادرسادات چه لذتی داره ...
#فاطمیه
#مادری_ام
#شبهای_مادری
#مدرسه_علمیه_معصومیه
🇮🇷 کانال اطلاع رسانی مدرسه علمیه معصومیه:
@masoumieh_ir
18.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موکب شبهای مادری
تا پنجشنبه ۸ دی
از ساعت ۱۸ تا ۲۱
مدرسه علمیه معصومیه برادران
#فاطمیه
#مادری_ام
#شبهای_مادری
#مدرسه_علمیه_معصومیه
🇮🇷 کانال اطلاع رسانی مدرسه علمیه معصومیه:
@masoumieh_ir
📸 گزارش تصویری میزهای گفت و گو
#فاطمیه
#مادری_ام
#شبهای_مادری
#مدرسه_علمیه_معصومیه
🇮🇷 کانال اطلاع رسانی مدرسه علمیه معصومیه:
@masoumieh_ir
📨 روایت فاطمیه
📜اشک و لبخند
مادر جوان زیرسی سالی که بچه ی سومش را هم باردار بود ، شد اولین مشتری حال خوب و روبرویم نشست
سراپا گوش شدم تا راحت تر حرفهایش را بزند
از سختیهای زندگی و دوری و غربت برایم گفت
از کمبود زمان گلایه کرد
و از نامهربانی بعضی نزدیکانش
او حرف میزد و اشک می ریخت و من یاد سالهای اول زندگی خودم می افتادم
چقدر ادمها شبیه همند
وقتی داشت می رفت دیگر بجای اشک لبخند روی لبهایش بود
انگار سبک شده باشد
من هم احساس سبکی داشتم
#فاطمیه
#مادری_ام
#شبهای_مادری
#مدرسه_علمیه_معصومیه
🇮🇷 کانال اطلاع رسانی مدرسه علمیه معصومیه:
@masoumieh_ir
📨 روایت فاطمیه
📜هرچه میخواهد دل تنگت بگو ...
سومی مادر میانسالی بود که گمانم ۴۰ را رد کرده بود
دختر و پسر کوچکش هم همراهش بودند
چون کمی منتظر مانده بود از او عذر خواهی کردم
و صحبت را با احوالپرسی ادامه دادم
"خوش اومدید بفرمایید من درخدمتم"
* "راستش بخاطر پسرم اومدم ... خیلی اذیت میکنه ........تا آرومه خوبه ولی امان از وقتی که عصبانی میشه...."
گفت و گفت و گفت
از دخترش هم گفت
از همسرش هم گفت
و سرآخر گفت" مشکل یکی دوتا نیست که خانم"
لبخندی زدم و باسر تاییدش کردم
دلم میخواست دیگر حرفی نزنم
انگار بعصیها فقط امده بودند حرف بزنند خالی بشوند و بروند
و چقدر خوب که این شبهای مادری را انتخاب کرده بودند
اما نگاه منتظرش را که دیدم از آنچه بلد بودم گفتم
ازکنترل خشم تا تکنیک توجه مثبت
بچه ها پشت مادرشان مشعول حرف زدن بودند
و گاهی در گوشی با مادرشان حرف میزدند
خیلی سعی کردم حرفهایم گوشهایشان را تیز نکند
#فاطمیه
#مادری_ام
#شبهای_مادری
#مدرسه_علمیه_معصومیه
🇮🇷 کانال اطلاع رسانی مدرسه علمیه معصومیه:
@masoumieh_ir
📸 گزارش تصویری میزهای گفت و گو
#فاطمیه
#مادری_ام
#شبهای_مادری
#مدرسه_علمیه_معصومیه
🇮🇷 کانال اطلاع رسانی مدرسه علمیه معصومیه:
@masoumieh_ir