.
ما فرمول خودسازی امام را داشتیم. امام میفرمودند که شما روزهای دوشنبه و پنجشنبه روزه داشته باشید، نمازهایتان را اول وقت بخوانید، مراقبت کنید، از خودتان حساب بکشید، تمام کتابهای زندهی دنیا را بخوانید، تمام اخبار دنیا را پیگیری کنید. بعد فنون مختلف را یاد بگیرید، رانندگی حتماً بلد باشید. یعنی ذوفنون باشید. ما به سراغ اینها میرفتیم. نمیگفتیم این حرفهی پسرانه است. مثلاً سیمکشی برق یاد گرفتیم.
بچه را باید با سختیها عادت بدهند، بچه را سختکوش بار بیاورند. مثلاً فرض کنید که زبانهای مختلف را بیاموزد به بچه بگویند عربیات را تکمیل کن، انگلیسیات را تکمیل کن، تو باید بتوانی یک فرد جهانی باشی. به دنبال یکسری هنرها بروی. واقعاً تجوید قرآن بلد باشد، قرآن را قشنگ بتواند بخواند، قرآن حفظ بکند، در قرآن تدبر بکند، کتابهای مختلفی را که مخصوص اهلبیت است بخواند. اینها همه کمکم آدم را به آن سمتی که باید، میبرد.
بخشی از مصاحبهٔ خانم منظر خیّر حبیباللهی، از مبارزان دوران انقلاب
.
.
اگر میخواهيد به جایی بِرسيد، «لطیف» شويد. با خشم و غضب و پرخاش، دل دیگران را نشکنید. لطیفبودن را تمرین کنید. 💚
آیتالله فاطمینیا
.
.
دائماً تکیهکلامش این بود که ما باید مشت مقام معظم رهبری را پر کنیم، ایشان فرزند امیرالمؤمنین علیهالسلام است و باید مشت ایشان پر باشد. دائماً این آرزوها را داشت و این روحیه و فکر را میدمید و پمپاژ میکرد.
#سالروز_شهادت_حسن_طهرانی_مقدم
.
Ranj.mp3
زمان:
حجم:
918.8K
«خدا اینقدر میزنه تا "منِت" بیفته...»
🎼 برشی از مجموعهٔ «چرا رنج میبریم»
ــــــــــــــــــــــــــــ
این روزها عجیبترین روزهای عمرم را میگذرانم. آنقدر چکلیست دارم که اگر یکیشان گم یا حذف شوند تا ساعتها گریه میکنم و خودم را میزنم. از صبح که چشم باز میکنم تا شب دارم میدوم و لحظهای برای از دست دادن ندارم. دوستش دارم؟ خیلی. تجربهی خوب و جالبی است. اما یکوقتهایی وسط چیدن محتوا، حضور در جلسات، برنامهریزیهای کوتاهمدت و بلندمدت، و این حجمِ تلاشهای کاری، خیال میکنم زنیام ته یکی از روستاهای ایران. زنی که خروسخوان پا توی دمپاییهای پلاستیکی میکند، «سبحانالله» ها را تهحلقی ردیف میکند و بعد در حالی که دندانهایش روی هم میخورد، میرود پی دوشیدن شیر گاوها. غذا دادن به مرغ و خروس و اردکها. پی دم کردن چای تلخ و تازهدم شمال ایران. خیال میکنم. تمام همین تکسکانسهای ذکر تا چای صبحانه را.
اما باقیِ روز آن زن مال من نیست. نه وقتش را دارم و نه شرایط زندگی کردنش را. برای همین، میچسبم به همین خیالها. این فیلمهای روستایی را تماشا میکنم تا برگردم به زمین. تا پاهایم دوباره برود روی خاک نمناک و بارانخوردهی یک روستا. تا انگشتهایم از سردی یخ بزند و تیر بکشد. آنقدر در رؤیا راه میروم و نقش یک کدبانوی روستایی را بازی میکنم تا بالأخره بزنم روی زانویم و زیر لب بگویم: «کیف داد. برگرد که خیلی کار داری...»
.
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
درود بر فرشتگانى كه دانههای «برف» و تگرگ را همراهی میکنند و آنهایی که همراه قطرههای باران فرود میآیند.
صحیفه سجادیه، دعای سوم
.
عصاره و جان کلام این سه گفتگو میشه امید، تلاش و بیرون اومدن از خاکستری که قویترت کرده.
خیلی دوستشون داشتم.
خانم مینو محرز در برنامه سپنج.
آقای پرستویی و دکتر مکری هم در برنامه اکنون.
.