Ranj.mp3
زمان:
حجم:
918.8K
«خدا اینقدر میزنه تا "منِت" بیفته...»
🎼 برشی از مجموعهٔ «چرا رنج میبریم»
ــــــــــــــــــــــــــــ
این روزها عجیبترین روزهای عمرم را میگذرانم. آنقدر چکلیست دارم که اگر یکیشان گم یا حذف شوند تا ساعتها گریه میکنم و خودم را میزنم. از صبح که چشم باز میکنم تا شب دارم میدوم و لحظهای برای از دست دادن ندارم. دوستش دارم؟ خیلی. تجربهی خوب و جالبی است. اما یکوقتهایی وسط چیدن محتوا، حضور در جلسات، برنامهریزیهای کوتاهمدت و بلندمدت، و این حجمِ تلاشهای کاری، خیال میکنم زنیام ته یکی از روستاهای ایران. زنی که خروسخوان پا توی دمپاییهای پلاستیکی میکند، «سبحانالله» ها را تهحلقی ردیف میکند و بعد در حالی که دندانهایش روی هم میخورد، میرود پی دوشیدن شیر گاوها. غذا دادن به مرغ و خروس و اردکها. پی دم کردن چای تلخ و تازهدم شمال ایران. خیال میکنم. تمام همین تکسکانسهای ذکر تا چای صبحانه را.
اما باقیِ روز آن زن مال من نیست. نه وقتش را دارم و نه شرایط زندگی کردنش را. برای همین، میچسبم به همین خیالها. این فیلمهای روستایی را تماشا میکنم تا برگردم به زمین. تا پاهایم دوباره برود روی خاک نمناک و بارانخوردهی یک روستا. تا انگشتهایم از سردی یخ بزند و تیر بکشد. آنقدر در رؤیا راه میروم و نقش یک کدبانوی روستایی را بازی میکنم تا بالأخره بزنم روی زانویم و زیر لب بگویم: «کیف داد. برگرد که خیلی کار داری...»
.
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
درود بر فرشتگانى كه دانههای «برف» و تگرگ را همراهی میکنند و آنهایی که همراه قطرههای باران فرود میآیند.
صحیفه سجادیه، دعای سوم
.
عصاره و جان کلام این سه گفتگو میشه امید، تلاش و بیرون اومدن از خاکستری که قویترت کرده.
خیلی دوستشون داشتم.
خانم مینو محرز در برنامه سپنج.
آقای پرستویی و دکتر مکری هم در برنامه اکنون.
.
14.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🎬 یه سال از سر عصبانیت زیاد به دوستم گفتم من دیگه صدم رو واسه هیچ کاری نمیذارم. ایشون هم برگشت گفتی: «قپی نیا گلی! ما که نباید سرمون پیش خودمون پایین باشه... باید صدمون رو بذاریم بدون اینکه به نتیجهش فکر کنیم.»
این دو دقیقه گفتگوی مهران مدیری، عین جملات دوستم فاطمهست. گوش بدید.
.