🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
☘🌼☘🌼☘🌾
🍀🌼☘🌼🌾
☘🌼🍀🌾
☘🌼🌾
☘🌾
🌟
خشت دویست و شصت و هفت
اعصابش به هم ریخته بود و بی دقت چند تی شرت آستین بلند همراه شلوارشان انتخاب کرد و کنار ارمیا که گرم صحبت با دوستش بود ایستاد و گفت
_ انتخاب کردم،میشه زودتر حساب کنی بریم؟
_باشه عزیزم
کیف پولش را در آورد و صاحب مغازه را مخاطب قرار داد و گفت
_بیا جواد جون،حساب کن بریم که خیلی کار دارم
_جون تو قابل نداره
ارمیا درحین پرداخت هزینه به دوستش که لباسهای انتخابی او را تامیزدبا دیدن آنها نزدیک او شد و طوری که فروشنده ی آشنا نشنود آهسته گفت
_اینا چیه خریدی ؟میخای اینا رو جلو من بپوشی ؟ مامانمم اینا رو نمیپوشه
سر تاسفی برایش تکان داد و سمت دوستش بازگشت.
_جواد جون شرمنده خانمم میگه دوباره یه چرخی بزنه اگه مطمئن شد اینارو حساب کنی
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
☘🌼☘🌼☘🌾
🍀🌼☘🌼🌾
☘🌼🍀🌾
☘🌼🌾
☘🌾
🌟
خشت دویست و شصت و هشت
_حالا چرا بغ کردی ؟بد شوهرت برات لباس انتخاب کرده؟
لباس های انتخابی اش را ارمیا پس داده بود و نمایشی اورا همراه کرده بود و خودش چند دست لباس که از پوشیدن آنها خجالت میکشید انتخاب کرده بود.حتی از مغازه ی مخصوص بانوان اجازه گرفته و وارد آنجا شده بودوچند قلم هم از آنجابرایش برداشته بود.
سرش را از شیشه ی ماشین فاصله داد و نگاه دلخوری به او انداخت و گفت
_این لباسایی که انتخاب کردی من چه جوری جلو صفدر بپوشم ؟
بعد آهسته تر زمزمه کرد
_کاش یه خونه مستقل زندگی میکردیم
_کی گفته جلو صفدر باید بپوشی ؟ پس من اینجا شلغمم؟یعنی تو یه ذره ظرافت زنانه نداری که رفتی اون لباسارو انتخاب کردی ؟در ضمن هادیه خانم،فکر مستقل شدن و از کلت بنداز بیرون،میبینی که مامانم مریضه منم تنها بچشونم،پس لطفا تو خیالتم فکر جدا شدن از پدر و مادرمو از سرت بیرون کن
_خیلی بدی،چرا با من اینجوری صحبت میکنی ؟من...من
بغض صدایش باعث شد نگاه ارمیا رنگ دلسوزی بگیردوماشین را کنار خیابان نگه دارد.دستهایش را که روی پاهایش مشت شده بود میان دستانش گرفت و با لحن آرامی گفت
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
☘🌼☘🌼☘🌾
🍀🌼☘🌼🌾
☘🌼🍀🌾
☘🌼🌾
☘🌾
🌟
خشت دویست و شصت و نه
_هی ببینمت،بغض نکن دیگه،ببخشید من این روزا یکم خستم،بهت حق میدم از دستم دلخور باشی،این مدت باید بیشتر برات وقت میذاشتم،یکم دیگه صبر کن این پروژه ی سنگینی که بابا برداشته تموم بشه قول میدم برات جبران کنم،حالا ببینمت
دست به چانه اش گذاشت و صورت اورا که سمت مخالفش بود به طرف خود چرخاندوبالحن ملایمی گفت
_عادت ندارم اینجوری ببینمت،هادیه ای که من میشناختم همیشه تو بدترین شرایط نگاهش محکم و قوی بود.
چانه اش لرزید و بعد از این که توانست بغضش را فرو برد جواب داد
_غیر اینه که تو منو از اول همین جوری دیده بودی؟چرا میخای منو عوض کنی؟نکنه پشیمون شدی که با یه دختر دهاتی که حتی بلد نیست لباس انتخاب کنه ازدواج کردی ؟
_دیونه این چه حرفیه؟من اگه دلم زن بی قید و بندکه براش فرق نمیکنه واسه کی طنازی کنه و خوشگلیاش برا کی ولو باشه میخاستم که تو همون آلمان برام ریخته بود.
خنده ای کرد و طبق عادت با دوانگشت لپ او را کشید و ادامه داد
_میدونی اولین بار تو چه وضعیتی ازمن دل بردی ؟
به علامت ندانستن سرش را بالا برد
_وقتی آشپز خونه ی مامان ثری آتیش گرفت
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
☘🌼☘🌼☘🌾
🍀🌼☘🌼🌾
☘🌼🍀🌾
☘🌼🌾
☘🌾
🌟
خشت دویست و هفتاد
_اون موقع ازترس روسریتو در آورده بودی که آتیشو خاموش کنی ولی آتیش زیادتر شد و جلوی موهات و موژه هات سوخت.شاید هر کس به جای من بودو تو اون وضعیت که صورتت با اشک و آب دماغ و دود کثیف شده بود و موهاتم به شکل وحشتناکی در اومده بود ازت فرار میکرد تا اینکه براش موندگار بشه،اون موقع نفهمیدم،ولی از اونجا که رفتم همیشه دوتا تصویر ازت تو ذهنم میومد، یه دختر با صورت کثیف و موهای سوخته و ....یه دختری که لحظه ی آخر دنبال ماشینم دوید تا بامن خدافظی کنه
متعجب از این حرف گفت
_تو منو دیدی ؟
ارمیا خنده ای کرد و گفت
_چشاتو اون شکلی گرد نکن که مجبور میشم نیشگونت بگیرما....آره دیدمت، قبلشم دیدم خیلی ناشیانه پشت درخت انجیر قایم شده بودی.
ازاینکه در تمام آن مدت ارمیا متوجه ی حضور او بوده است خجالت کشید و دوست داشت هر چه زودتر این بحث تمام شود.
_باشه دیگه ناراحت نیستم ،ولی من واقعا چیزی که پوشش مناسب داشته باشه ندارم و وقتایی که میرم پایین مجبورم همین لباسی که تنمه بپوشم
_نگران نباش اونم برات میخرم،دیگه چی میخای بانو ؟
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
https://eitaa.com/matalbamozande1399
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیشه های باریک رو اینجوری تمیز کن🫧✨
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
درو باز کردم دیدم پیک موتوری یه پیتزا گرفته جلوم
گفتم من که پیتزا سفارش ندادم
گفت مال همسایتونه، منتها رمز اینستاشو فراموش کرده، گفت قبل تحویل نشون شما بدیم بفهمید شام چی میخوره!😐😑😂
😂😂😂😂😂😂
https://eitaa.com/matalbamozande1399
دخترا هرچقدر بیشتر قربون صدقه هم برن همونقدر بیشتر به خون هم تشنه ان!
مخصوصا اگه دیدی یه دختر، دختری رو "عسلم" یا "خوشگلم" صدا میکنه، بدون میخواد سر به تنش نباشه، دیدم که میگم😂😅
😂😂😂😂😂😂😂
https://eitaa.com/matalbamozande1399
آقا زنم يههههههههواومد تو اتاق بهم گفت:
تو که چشمات خيلي قشنگه
رنگ چشمات خيلي عجيبه
تو که اين همه نگاهت واسه چشمهام گرم و لطيفه
من يهوذوق مرگ شدم تا به خودم اومدم ديدم دارم ظرفای صبحونه رو ميشورم!😕😂
😂😂😂😂😂😂
https://eitaa.com/matalbamozande1399
وقتی میفهمی داداشت ته دیگاتو خورده..
https://eitaa.com/matalbamozande1399
وقتی سر جلسه امتحان چیزی نمیفهمی از سوالا
.
https://eitaa.com/matalbamozande1399
وقتی میخواستن به زور بفرستنم مدرسه
https://eitaa.com/matalbamozande1399
وضعیت کلاس های آنلاین:
سلام آقایون
سلام استاد
سلام
سلام
سلام
بچه ها نمیخواد تک تک جواب سلام بدین
چشم
چشم استاد
چشم
چشم...😁😂
😂😂😂😂
https://eitaa.com/matalbamozande1399
مرده زنگ میزنه خونه، میگه عزیزم من بعداز ظهر با دوستم میام خونه…
زنش میگه : خونه ریختوپاشه
مرد: ميدونم
زن: ظرفا کثیفه
مرد: میدونم
زن: توى یخچال هم هیچی نداریم …
مرد: ميدونم !!!
زن: تو ک همه رو میدونی پس چرا دعوتش کردی؟
آخه هوس زن گرفتن کرده، گفتم،بیاد وضعیتمو ببینه شاید پشیمون بشه😂😂
😂😂😂😂
https://eitaa.com/matalbamozande1399
هیچکس بهتر از یه دختر که قراره فردا براش خواستگار بیاد... 😊
نمیتونه خونه رو تمیز کنه 😁
لامصب مثه كُزِت كار میکنه 😗
دم عیده الکی بهش بگید خواستگار داره میاد ببینید یه تنه چی میکنن!!!🤣
😂😂😂😂
https://eitaa.com/matalbamozande1399
وقتی بابات میگه هوا به این خوبی و کولرو خاموش میکنه
https://eitaa.com/matalbamozande1399
هیچ وقت یادم نمیره
دانشگاه که میرفتم به بابام زنگ میزدم که میتونی بیای دنبالم??
میگفت ممکنه یکم دیر برسم...
تو با دوستات تو حیاط دانشگاه بازی کنی اومدم😁😁😂😂
😂😂
https://eitaa.com/matalbamozande1399
اعتراف میکنم یکى از دلایلى که نمره علومم خوب نبوده اینه که
فک میکردم
حس چشایى مال چشمه...
حس بینایى مال بینیه...😂😂😂
#جوک😂
https://eitaa.com/matalbamozande1399
داشتم رانندگی میکردم پلیس اومد کنارم گفت مگه نمیگم بیا بغل؟
پارک کردم پیاده شدم رفتم بغلش کردم گفتم بوست هم بکنم؟ 😘
خلاصه الان انفرادی ام😂😂😂😂
😂😂😂😂😂
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چهل روز گذشت...
📌😭آقا سید...
📌😔بازهم رانتخوران و مفسدین به صف شدهاند...
📌🤲اما دلها دست خداست؛ برایمان آبرو بگذار...
#به_عقب_برنمیگردیم
#انقلابیون
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈
⭕️با کی ازدواج کنیم؟
_علت اصلی طلاق
❌چرا دوتا نماز شب خون کارشون به طلاق میکشه؟
دکتر_سعید_عزیزی
تیپ_شخصیتی
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده
فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده
کاظمین امشب چراغان ازوجود کاظم است
خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است
ولادت امام موسی کاظم مبارک باد🌸
#ولادت_امام_موسی_کاظم
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
پر باشیم از
آرزوهای خوب برای دیگران
یادمان باشد
وقتی که برای دیگران
آرزوهای خوب داریم،
قلبـمان از شادی و حس خوب
لبریز خواهد شد.
شبتون پر از آرزوهای اجابت شده
به برکت میلاد باب الحوائج
حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
#شب_خوش ❤️
جهت سلامتی و تعجیل در امر
فرج #امام_زمان صلوات
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🍁
خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند
و رفتنش چیزی از آن کم...!
حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد.
باید که جای پایش در این دنیا بماند.
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود.
نیامده ایم تا جمع کنیم، آمده ایم تا ببخشیم، آمده ایم تا عشق را ؛
ایمان را ، دوستی را
با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
آمده ایم تا جای خالی ای را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس! بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت.
آمده ایم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم...
پس بهترین بازی خود را به نمایش بگذاریم...
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399