👇👇👇👇👇👇
دو جور زن داریم
زنانی که در اوج امنیت می جنگند برای برداشتن تکه ای پارچه از سرشان!
و
زنانی که زیر بمباران می گردند به دنبال همان یک تکه پارچه برای حفاظت از شرافتشان!
فهم کدامشان بالاتر است ؟
🔳🔳🔳
⛈آیت الله جوادی آملی
میفرمایند:
👇👇👇
🌟 حرمت زن 🌟
✨ نه اختصاص به خود زن دارد ، نه مال شوهر و نه ویژه برادران و فرزندا نش می باشد ،
⛔همه ی اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد بود،
✅ چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است .
✅ حجاب زن حقی است الهی ٬ عصمت زن"حق الله" است٬ زن به عنوان امین حق الله از نظر قرآن مطرح است.
⛔زن باید این مسئله را درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم.
⛔حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم .
⛔حجاب زن مال خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت دهند .
✅حجاب زن حقی الهی است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
https://chat.whatsapp.com/EhphA8YMrLz42y7TjrYn2F
🌷حکایت بسیار زیباااا
🔻میگویند شیطان به خداوند عرض کرد: من چند فقره بحث و عرض دارم ولی از اظهار آن میترسم؟!
🌷خطاب شد: مترس و سئوال کن!
🔻عرض کرد:
1️⃣اول: من اعتراف و اقرار دارم بر اینکه خدای من قادر و عالم و حکیم است در افعال خود. او می دانست قبل از ایجاد من که چه می کنم چرا مرا خلق کرد؟
2️⃣دوم: این که چرا مرا امر کردی بر طاعت و عبادت خود و حال آنکه از اطاعت من نفعی به تو نمی رسید و چیزی بر خدائی تو نمی افزود و از نافرمانی من چیزی از سلطنت و خدائی تو کم نمی شد؟!
3️⃣سوم: اینکه من ملتزم به طاعت و معرفت شدم چرا مرا امر کردی به سجده آدم؟
4️⃣چهارم: این که چرا مرا به واسطه سجده نکردن لعنت کردی؟ و حال آنکه سالها بندگی کردم و به محض اینکه گفتم: غیر تو را سجده نمی کنم به من خشم کردی؟!
5️⃣پنجم: اینکه چرا مرا در بهشت راه دادی که آدم را فریب دهم و اغواء کنم؟
6️⃣ششم: اینکه عداوت مرا با آدم می دانستی، چرا مرا بر اولادش مسلط گردانیدی؟
7️⃣هفتم: اینکه چرا تا قیامت مهلت دادی؟ اگر مرا هلاک کرده بودی همه راحت بودند!!
این هفت بحث را کرد و یک جواب شنید:
🌷خطاب شد: ای شیطان، مرا حکیم می دانی؟
🔻شیطان گفت: بله!
🌷خداوند فرمود:
پس تمام این بحث های تو بی جا است!
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔴در بهشت , نحوه ی دفع غذای بهشتیان چگونه هست؟
👇👇👇👇
✅ مردی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سوال کرد:
⁉️آیا شما گمان می کنید که بهشتیان می خورند و می آشامند؟
🌸 حضرت فرمود: بله،قسم به خدا هر فردی در بهشت قوه و قدرت صد مرد را دارد و به اندازه صد نفر غذا می خورد و نوشیدنی می نوشد.
🍃مرد سوال کرد: بهشت که جای پاک و پاکیزه است و جای کثافات و آلودگی نیست...
⁉️ پس اینها پس از این همه خوردن و نوشیدن احتیاج به دستشویی پیدا کنند چیکار می کنند؟
✨حضرت می فرماید: آنچه را که خورده اید به صورت عرق خوشبو که بوی مشک و عنبر می دهد،از بدنشان خارج می گردد ( و دیگر احتیاج به دستشویی ندارد.)
💥 در روایت دیگری است که یک نصرانی از امام باقر (علیه السلام) سوال کرد :
❎چگونه است که اهل بهشت غذا و میوه و نوشیدنی می خورند اما تغوّط نمی کنند و به دستشویی نمی روند؟؟
☘در دنیا مثالی برای من بزن.
🌺 حضرت در پاسخ فرمودند :
جنین در شکم مادرش از غذایی که مادرش می خورد او نیز می خورد اما در عین حال تغوّط نیز نمی کند و دستشویی هم ندارد.
📙 بحار ج۸ ص۱۴۹ به نقل از تنبیه الخاطر.
📗 بحار ج۸ ص ۱۲۲
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
در عهد پادشاهی روزی یك زن به حمام رفت، اتفاقاً زن رمالباشی پادشاه در حمام بود و آن زن آمد و رختش را پهلوی رخت او بیرون آورد و وارد حمام شد. زن رمال شاه از حمام بیرون آمد و گفت: "این رخت كیست؟" گفتند: "این رخت فلان زن است". گفت: "بریزید توی آب" رخت آن زن بیچاره را به دستور زن رمال به آب ریختند. چون آن زن از حمام بیرون آمد و دید دلش سوخت و كینه آن زن را به دل گرفت و هر طور بود به خانه برگشت. شب شد. شوهرش به خانه آمد زن به او گفت: "از فردا سر كار نرو!" شوهرش گفت: "چرا؟" گفت: "میگم نرو" گفت: "پس چكار كنم؟" زن گفت: "فردا یك كتاب رمالی میگیری و فالبین و رملتران میشی". شوهر گفت: "چرا؟" گفت: "میخوام شوورم رملتران باشه" خب پافشاری زن بود و دلیل و برهان نمیخواست گفت: "باشه فردا صبح میرم و رمالی بلد میشم" اما كجا به سر كار میرفت؟ ریشخند زنش میكرد و او هیچ از رملترانی نمیدانست و نمیآموخت. https://chat.whatsapp.com/GSXsyhLKylqJSlqrSf7cAu
اتفاقاً در آن روزها یك شب خزانه و اموال شاه را دزدیدند. شاه به رمالش رجوع كرد و گفت: "خب باید رمل بترانی و بگی كه اونا كجا هستند و كیها هستند؟" رمال گفت: "كیها؟" شاه گفت: "آن دزدها". هرچه رمل انداخت و به این گوشه و آن گوشه دنیا چیزی دستگیرش نشد، عاقبت گفت: "قبله عالم به سلامت باد چیزی به نظرم نمیاد!" شاه بسیار خلقش تنگ شد. رمال گفت: "سرور من خداوند وجود شما رو حفظ كنه غمین مباشید، شما میتونین از رمالهای شهر كمك بگیرین".
شاه همین كار را كرد و رمالهای شهر را به حضور پذیرفت، آن زن هم شوهرش را وادار كرد برود. شوهر گفت: "ای زن من چیزی بلد نیستم". گفت: "اینی كه بلدی بگو". شوهر آن زن هم رفت پیش شاه، هیچكدام از رمالها نتوانستند كاری از پیش بردارند. اما چون نوبت شوهر آن زن رسید گفت: "فدایت شوم چهل روز مهلت میخوام" شاه گفت: "باشد".
آن مرد به خانه برگشت و گفت: "ای زن تو این خاك را بر سر من كردی در این چهل روزی كه مهلت گرفتهام اگر دزدها را پیدا نكنم مجازات خواهم شد". زن گفت: "غصه نخور خدا بزرگه" چون كه خودش او را وادار كرده بود دلداریش میداد. شوهر به زن گفت: "خب حالا چطور حساب این چهل روز را نگه داریم؟" زن گفت: "چهل تا خرما میخریم و در خمبهای میگذاریم، هر شب یكی از آنها را میخوریم وقتی كه نزدیك باشد چهل روز تمام شود برمیداریم و فرار میكنیم". از قضا دزدها هم چهل تن بودند. كه را بخت و كه را اقبال؟... حالا خودمانیم خوبست بخت هم كه میآید اینجوری بیاید.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
باری چهل تا دانه خرما خریدند و در یك خمبه گذاردند. شب اول شوهر گفت: "ای زن یكی از خرماها را بردار و بیا كه تو این آب را دستم كردی". از آن طرف دزدها
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
میتوانستند كه كار به چه كسی واگذار شده رئیسشان به پشت بام اتاق او آمد و از سوراخ سقف اتاق ناظر كارهای او بود و به حرفهاشان گوش میداد. چون زن یكی از خرماها را آورد اتفاقاً از خرمای دیگر بزرگتر بود شوهر به زنش گفت: "زن! جاش را نگاه دار كه یكی ازجمله چهل تا آمده، یكی از گندههاش هم هست!" مقصود شوهر خرما بود. اما دل رئیس دزدها در آن بالا به لرزه افتاد، گفت: "ای وای بر حال ما چكار كنیم؟" آن شب گذشت، شب دیگر شوهر به خانه آمد، از آن طرف هم رئیس دزدها یكی از دزدها را همراه آورد تا او هم این عجایب را بشنود. زن رمال خرمای دیگری آورد. رمال گفت: "ای زن بدان حالا ازجمله چهل تا دوتاش آمده است!" دزدها مخ شان داغ شد. شب سوم رئیس همه دزدها را خبر كرد كه این منظره را ببیند. سه تای آنها دم سوراخ گوش دادند. توی اتاق رمال به زنش گفت: "بردار و بیا كه حالا دیگر خیلی شدند، یعنی سه تا شدند و ما نزدیك شدیم!!" دزدها از تعجب دهانشان باز ماند. پس از شور و مشورت از پشتبام پایین آمدند و با احترام وارد اتاق شدند و گفتند: "ای آقا! خواهش داریم..." رمال گفت: "چه خبر است؟" گفتند: "دست ما به دامن تو، ای رمال راست میگویی، ما اموال شاه را دزدیدهایم، بیا همه را به تو تحویل میدهیم، شتر دیدی ندیدی، ما را لو نده، در فلان قبرستان و در فلان سردابه زیرزمین است برو بردار و تحویل شاه بده، پیش شاه از ما صحبت نكن، بگو خودت رمل انداختی و پیدا كردی!" رمال از شادی روی پا بند نبود، شبانه به نزد شاه رفت و گفت: "شاها اموال را پیدا كردم" شاه هم خوشحال شد و همان شب اموال را از محل مذكور بیرون آوردند و به قصر بردند.
رمال هم شد یكی از نزدیكان و خاصان شاه، روزی زن رمال تازه شاه به حمام رفت از قضا زن رمال قدیمی هم به حمام آمد تا وارد حمام شد، آن زن از حمام بیرون آمد و گفت: "این رخت كیست؟" گفتند: "از زن رمال قدیمی شاه" گفت: "بریزید در آب" لباس آن زن را در آب ریختند، زن رمال تازه به خانه آمد و به شوهر گفت: "دیگر برای من بس است، من به مراد مطلوب خودم رسیدم. فردا دیگر به نزد شاه نرو و دنبال كار قدیمیت برو" شوهر گفت: "زن! نمیشود" زن گفت: "من راه یادت میدهم فردا صبح وقتی شاه بر تخت نشست و ترا به حضور پذیرفت تو نزد او برو و جیقه او را از سرش بردار و به زمین بزن. او به غلامان خواهد گفت بگیرید این دیوانه را و بیرونش كنید و تو از آنجا راحت خواهی شد" فردای آن روز همین كار را كرد تا جیقه شاه را از سرش برداشت و به زمین زد عقرب سیاهی از توی جیقه درآمد. شاه از دیدن این وضع خیلی شاد شد و رمالباشی را احترام زیادی كرد. رمال شب آمد به خانه و ماجرا را برای زنش گفت. زن گفت: حوله بر خود پیچید و خواست بخوابد تو برو یك پای او را تنگ بگیر و از تختگاه حمام به پائینش بكش او روی زمین خواهد افتاد و به غلامان خواهد گفت بگیرید این دیوانه را و برانید آن وقت تو راحت میشوی". رمالباشی هم همین كار را كرد و درست همان موقع كه پای شاه را زیر در كشید سقف همان جا فرو ریخت و همه تعجب كردند كه چنین پیشبینی كرده بود شاه او را خلعت فراوانی داد، رمال هر روز از روز پیش به شاه نزدیكتر میشد. زن از چاره جویی تنگ آمد. دیگر چیزی نمیگفت چون طالع از پی طالع میآمد اما رمال غصه میخورد كه وقتی كار به او رجوع كنند او از عهدهاش برنیاید. آخر یك روز شاه او را با عدهای از خاصان به شكار دعوت كرد به شكار رفتند. وقتی آهویی را دنبال میكردند ناگهان ملخی بزرگ بر زین اسب شاه نشست شاه بیآنكه كسی ا همراهانش متوجه شوند او را گرفت و مشتش را به هوا برد و گفت: "های كی میتواند بگوید در مشت من چیست؟" هیچكس چیزی نگفت به رمال خود گفت: "دوست من ای كسی كه خدا ترا برای من فرستاد تا مرا از پیشآمدها مطلع كنی در دستم چیست؟" رمال زرد شد، سرخ شد كاری از دستش ساخته نبود این ضربالمثل را به زبان آورد كه یك بار جستی ای ملخ دو بار جستی ای ملخ بار سوم چوب است و فلك، مقصود رمال حادثه دزدها و حادثه جیثه و حمام بود كه یعنی من از همه آنها جستم حالا چكنم؟ چوب است و فلك، شاه ملخ را به هوا پرتاب كرد و گفت: "باركالله! مرحبا! تو رمال درجه یك دنیا هستی!"
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🤔 زن کیست....؟؟؟؟!!!!
😌اولین کسی که با دیکتاتوری عظیم فرعون دلیرانه به پا خواست ...یک مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو آسیه)
😌اولین کسی که مکه و کعبه را آباد کرد مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو هاجر)
😌اولین کسی که از مبارکترین آب روی زمین زمزم نوشید مرد نبود بلکه یک زن بود...(هاجر خاتون)
😌اولین کسی که به محمد المصطفیﷺ ایمان آورد مرد نبود یک زن بود... (بانو خدیجه)
😌اولین کسی که خونش برای اسلام ریخته شد و شهید شد یک مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو سمیه)
😌اولین کسی که مالش را در راه اسلام داد یک مرد نبود بلکه زن بود....(بانو خدیجه)
😌اولین کسی در قرآن که خداوند از بالای هفت آسمان به حرفش گوش داد یک زن بود نه مرد...(سوره مجادله آیه 1)
😌اولین کسی که سعی صفا و مروه را انجام داد یک مرد نبود بلکه زن بود....(بانو هاجر)
☺️ اولین زنی که با همه مخالفتها وارد معبد اورشلیم شد مریم بود
☺️ تنها کسی که به حمایت از شوهر و امامش میخ در به تنش فرو رفت و دم نزد و شفیع گنهکاران شیعه در روز قیامت است زهرا بود
☺اکنون میلیونها حاجی باید حرکات آن زن را انجام دهند وگرنه حج آنها قبول نمی شود.....
☺️ واما کسی که کاخ یزید را به لرزه دراورد مرد نبود زینب بود زینب
مینویسیم تا همه بدانند زن افتخار است 🌹❤️
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ریشه ی ضرب المثل #شتر_دیدی_ندیدی
گویند سعدی از دیاری به دیاری می رفت. در راه چشمش به زمین افتاد. جای پای یک مرد و یک شتر دید كه از جلوش رد شده بودند.
كمی كه رفت ادرار كم جهشی روی زمین دید، پیش خود گفت سوارِ این شتر، زن حاملهای بوده؛
بعد یک طرف راه مگس و طرف دیگر پشه به پرواز دید، پیش خود گفت:
یكه لنگه بار این شتر شیره بوده لنگه دیگرش سرکه.
باز نگاهش به خط راه افتاد، دید علفهای یک طرف جاده چریده شده و طرف دیگر نچریده باقی مانده، پیش خود گفت: یک چشم این شتر كور بوده، یك چشم بینا.
حد سیات سعدی همه درست بود و ساربانی كه از جلوش گذشته بود به خواب می رود و وقتی كه بیدار می شود می بیند شترش رفته.
او سرگردان بیابان شد تا به سعدی رسید. پرسید: شتر مرا ندیدی؟
سعدی گفت یک چشم شترت كور نبود؟
مرد گفت: چرا
گفت بارش شیره و سرکه نبود؟
گفت: چرا
گفت زن حاملهای سوارش نبود؟ گفت: چرا.
سعدی گفت من ندیدم. مرد ساربان كه همه نشانها را درست شنید اوقاتش تلخ شد و گفت: شتر مرا تو دزدیدهای همه نشانی هاش را هم درست می دهی.
بعد با چوبی كه در دست داشت سعدی را به باد کتک گرفت.
وقتی ساربان یقین كرد كه او شتر را ندزدیده راه افتاد و رفت.
سعدی زیر لب زمزمه كرد و بخود گفت:
سعدیا چند خوری چوب شتربانان را
میتوان قطع نظر كرد، شتر دیدی؟ نه
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#پندانه_طلایی http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
از بدن #اسیدی به بدن #قلیایی
🔻🔻وقتی خون #اسیدی می شود
#بیماری ها پدید می آیند
و پروتیین حیوانی هم سبب رشد #تومور ها و بیماری های سخت مانند سرطان میشود.
✅سیستم ایمنی افت می کند
و بدن نمی تواند از خود دفاع کند
یک بدن اسیدی اگر تنومند هم باشد، در حقیقت بسیار ضعیف است.
قدرت ترمیم و بازسازی ندارد
سلول ها فرسوده می شوند
و راحتی و آرامش رخت بر می بندد.
حتی یک #سرما خوردگی هم می تواند او را زمین گیر کند و پیش زمینه ابتلا به دیگر رنج ها و بیماریها میشود.
🔻🔻🔻چه چیزهایی بدن را #اسیدی می کند👇
انواع گوشت، شیر و لبنیات، تخم مرغ
دایم خوراک پخته خوردن
قند و شکر صنعتی
دارو ها
الکل
نوشابه ها
اینها بدن را #اسیدی می کنند
که حالت اسیدوز خوانده می شود
بدن #اسیدی یک بدن نیمه زنده هست.
بدن برای خنثی سازی حالت اسیدی، مقدار زیادی کلسیم از استخوان ها بر می دارد.
و شخص #پوکی استخوان می گیرد
او خیال می کند کمبود کلسیم دارد.
و مدام شیر و لبنیات می خورد
ولی بدتر می شود.
بسته بسته قرص کلسیم می خورد
ولی خبری از بهبود نیست.
🔻🔻اما #شگفتی و درمان از آنجا شروع می شود
که ما شروع به خوردن گیاهان خام می کنیم
بدن ما به سمت قلیایی شدن می رود
آنرا #آلکالیدی می خوانند.
🔻وقتی خون به سمت #قلیایی شدن می رود، بدن به تعادل می رسد.
قدرت ترمیم بالا می رود
انسان زنده می شود
بیماری ها ناپدید می شوند
رشد تومور ها متوقف شده
و لاعلاج ها شفا می یابند.
کاربرد واژه شفا در اینجاست، از سوی بدن
سرطان گم می شود، دیابت خوب می شود
بیماری های پوستی خوب می شوند
میگرن درمان می شود.
و هر دردی تا جای ممکن بهبود می یابد
حس سبکی و راحتی به انسان دست می دهد
وزن متعادل شده
و چربی ها و گرفتگی ها رفع می شوند.
این چیزیست که دنیای امروز از آن غافل است
منبع اصلی ویتامین ها در گیاهان است.
✅چرا بیهوده قرص و مولتی ویتامین بخوریم که عوارض دارد و طبیعی نیست!
وقتی اصل هست چرا دنبال فرع می روی؟
وقتی آب هست چرا به سراب می نگری!
🔻هر آنچه بخواهی در گیاهان است
این خوراکی که ما را نجات می دهد
و زندگی و خوشی را برای ما به ارمغان می آورد.
#سرطان بیداد می کند
انواع و اقسام #مرض ها روز به روز بیشتر شده
و مردم ناتوان تر
چرا این دنیای وارونه نمی خواهد به خوراک توجه کند؟
با گیاهان به سلامتی و شفا می رسید.
با یک دوره #سم زدایی و مصرف سبزیجات و میوه ها بدن خود را از حالت اسیدی به قلیایی در آورید.
حتما #بادقت بخوانید و برای دیگران #بفرستید
#مهربانی بدون هزینه
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سلام خدمت تمام عزیزان عرض سلام وخسته نباشید دارم :
بزرگواران باتوجه به زیادشدن بیماریهای زنان مثل کیست های سینه وتخمدان وتومورها میخواستم اطلاعاتی رادرخدمت بانوان عزیز قراردهم :
🍂عزیزان خوردن کبلمه یاکفلمه راتوصیه میکنم که ترکیبی ازداروهای سیاهدانه،پونه،آویشن،زنیان،پودرسیر،زنیان،تخم کتان،طباشیر،انیسون،رازیانه،زیره سیاه ،افتیمون به صورت آسیاب شده میباشد که فقط سیاهدانه نباید آسیاب شود بعدازهروعده غذایی یک قاشق ازاین موادآسیاب شده باآب خورده شود
🍎خوردن عناب ومریم گلی درزمان قاعدگی ازتمامی بیماریهای زنان جلوگیری میکند
🍃زنان سیر وپیازبایدهمراغذااستفاده کنند
🍎شستن پاها بعدازحمام کردن اززانو تاانگشتان باآب سرد باعث تعادل سیستم عصبی میشود
🍋آب ولرم همراه باآبلیمو صبح ناشتاباعث ازبین رفتن تمام تومورهای بدن میشود
🍖خانم هااستفاده ازگوشت قرمزومرغ رابه حداقل برسانند تادچارکیست نشوند
🍯خوردن سیاهدانه وعسل چندوعده درروز تمام بیماریهارا ازبین میبرد
🌭🌭🌭🍔🍟🍕 زنان ازخوردن فست فودهاخصوصا سوسیس به شدت اجتناب کنند غذاهای شب مونده نخورند ولبنیات کمترمصرف کنند بجای آن ازمکمل های کلسیم استفاده کنند
🍊 عزیزان ویتامین C راحتما دربرنامه غذایی خود داشته باشید
💐بجای استفاده ازژیلت وغیره برای نظافت فقط ازپودرهای بهداشتی استفاده کنید که ازبسیاری ازسرطان هاجلوگیری میکند
🍎🍎🍎عزیزان ازغذاهای حاوی آهن ومکمل های آهن حتما استفاده کنید کمبودآهن باعث افسردگی درزنان میشود
🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻 ازهمه مهمتراینکه کسانی که باخداخلوت میکنن واهل نماز وعبادت هستن کمتردچارهرگونه بیماری ها میشوند
🍃🍂 یادخداآرامش بخش دل هاست
بزرگواران من این مطالب رامیدانستم حق الناس برگردنم بودکه به دیگران هم آموزش دهم شماهم لطف کنید به همه گروها انتشاردهید تا گره ازمشکل کسی بازکنیم
🏻🏻🏻خیلی معذرت میخوام که مزاحمتون شدم ازهمگی شما التماس دعا دارم👋🏻👋🏻👋🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#نوبتی_نشی
یه روز داخل مترو صندلیم رو به یک پیرمرد نورانی دادم. در حقم دعا کرد و گفت: «جوان دعا میکنم پیر شی اما هیچ وقت نوبتی نشی.» سوال کردم: «حاجی نوبتی دیگه چیه؟» گفت: «فردا که از کار افتاده شدی و قدرت انجام کارهای عادی روزانهات رو نداشتی، بین بچههات به خاطر نگهداریت دعوا نشه که امروز نوبت من نیست و نوبت تو هست.»
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📚#داستان_کوتاه
❣#جوان_دزد_و_زن_زیبا
در میان یاران پیامبراکرم صل الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در بارهاش نمیداد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شبها به خانههای مردم دستبرد میزد.
یک بار، هنگامی که روز بود، خانهای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانهای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر میبرد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه میزیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت میگذراند.
دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهرهای از مال و ثروت ، و بهرهای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت:
«به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّهدار کردم، پس از مدّتی میمیرم و به دادگاه الهی خوانده میشوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!»
از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت:
«ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت.
شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم.
شب گذشته، سایهای روی دیوار خانهام دیدم.
احتمال میدهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم.
از شما میخواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمیخواهم؛ زیرا از مال دنیا بینیازم.»
در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت.
در میان آن جمع، نظر محبتآمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند.
سپس از او پرسید: «ازدواج کردهای؟»
– نه!
– حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟
– اختیار با شماست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد
و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!»
جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانهاش رفت
و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد.
زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفتزده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟!
جوان پاسخ داد:
«ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد.
من همان دزدی هستم که دیشب به خانهات آمدم،
ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم
و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود.
به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!»
❣زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📙📚
ثانیه ها میرن و میان،
و نفس هامون بی وقفه
به دنبال ثانیه ها
خداروشکر که
نفس هامون نفس کم نمیارن
🍃🌸
➰زندگى
پيشنهاديه كه
يكبار بيشتر بهت داده نميشه.
درست ازش استفاده كن🌻
🍃🌸سلام عزیزان صبحتون بخیر
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d