دوستان عزیز سلام
اگرمیخواین این رمان واقعی رو پیگیری کنید بیایید به این ادرس👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2761883670C6191fa3660
سلاام و درود دوستان مرسی از همراهی گرم تون 😍😍❤❤
طبق روال قبل از امروز داستان جدید اشتراک گذاری میکنم 🥰🥰❤❤
روز نامزدی همه منتظر یه پسر قد بلند و چهارشونه بودن اما با دیدن داماد بجای کل و هلهله صدای خنده ی زنا بلند شد،داماد آنقدر قد کوتاه و سیاه بود که انگار از تو تنور درش آورده بودن اصلا با اون چیزی که خاله تعریف میداد یه دنیا فرق داشت،ملوک اما از خوشحالی سر از پا نمیشناخت فقط دلش میخواست ازدواج کنه خوب و بدش فرقی به حالش نداشت،از فکر اینکه بخوام با ملوک همخونه بشم حالم بد میشد انقد افاده ای بود که همش دلش میخواست بشینه و پز نداشته هاش رو بده،قرار بود چند روز دیگه بیان و منو نشون کنن،من اصلا چیزی از ازدواج و زندگی نمیدونستم،حتی بلد نبودم غذا درست کنم فقط گاهی کمک مامانم کارای خونه رو انجام میدادم،چند روزی گذشت و بالاخره یک روز ظهر از طرف خانواده ی داماد برامون پیغام فرستاده شد که برای فردا آماده باشیم،قاصد هنوز پاشو از خونه بیرون نذاشته بود که مامانم بقچه ی حموم رو زیر بغل گذاشت و دست من و توی دست گرفت و راه افتاد،بدون هیچ حرفی دنبالش راه میرفتم و به فردا فکر میکردم که خونه قرار بود حسابی شلوغ بشه،وقتی رسیدیم مامان سریع کیسه رو از توی بقچه درآورد و شروع کرد به سابوندن بدنم حس میکردم پوست تنم داره کنده میشه،فکر میکرد هرچقد محکم تر کیسه بشه من سفیدتر میشم،بعد از اینکه حموم من تموم شد خودشم آبی به تنش زد و به سمت خونه راه افتادیم،
خاله طلعت توی حیاط منتظرمون نشسته بود و با دیدن من زود از جا پرید،با دیدن صورت گل انداخته ی من ابرویی بالا انداخت و گفت خدا بیامرزه این قوم خواستگارو که حداقل به بهانه ی نامزدی یه آبی به بدن این دختر زدین اصلا انگار بردی حموم عوضش کردی اومدی،مامان زود بحث و عوض کرد و گفت امروز قاصد اومده بود قراره فردا برای نشون کردن بیان کلی کار دارم باید خونه ی رو برق بندازم،خاله زود آستیناش و بالا زد و گفت منم واسه همین اومدم زود بیا این ات و آشغالا رو جمع کنیم فردا آبرومون نره جلوی مهمونا،مامان با شرمندگی گفت تو نمیخواد دست بزنی آبجی خودم جمع میکنم،خاله اما بدون توجه به حرف مامان داخل خونه رفت تا به قول خودش ات و آشغالا رو جمع کنه،غر میزد و کمک میکرد،معلوم بود نمیخواد جلوی خانواده ی دامادش خجالت زده بشه اما خب در واقعیت اتاقی که ما توش زندگی میکردیم هیچ جوری تر تمیز و مرتب نمیشد.........
هوا تاریک شده بود که خونه کمی رنگ و روی تمیزی به خودش گرفت خاله خسته و کوفته گوشه دیوار نشست و گفت ماه بیگم یه لیوان آب برام بیار از تشنگی دارم هلاک میشم خدا میدونه ننت از کی تا حالا دست به این خونه نزده فردا عروسی کرده اینجوری نباشی ها که هی تف و لعنت به من بفرستن،ملوک هرجوری که بود تو هم همون کارو بکن هرچی باشه اون عاقل تره و میدونه باید چه کار کنه،بدون اینکه جواب حرفهاش رو بدم زود توی مطبخ پریدم و از کوزه لیوانی آب براش ریختم خاله پیش خودش فکر می کرد من خیلی خوشحالم که می خوام ازدواج کنم نمیدونست که با زور کتک آقا و ناله و نفرین های مامانم حاضر به این کار شدم
،شکم مامانم کمکم بالا می اومد و مشخص بود که حامله است خاله جرعهای از آب نوشید و گفت فکر کنم این یکی هم دختره الکی به دل خودت صابون نزن میدونی که من زن حامله رو از ده فرسخی ببینم میتونم بگم بچش چیه الانم از تنبلیت و نفس نفس زدنت مشخصه که بچه دختره الکی دل خودت و به حرفای خاله خانباجیا خوش کردی و میگی اینم پسره،مامان که مشخص بود با حرف خاله حسابی پنچر شده با لحن نا امیدی گفت هرچی خدا بخواد همون میشه خواهر اما خوب من خودم خواب دیدم که اینم پسره حالا تا ببینیم چی پیش میاد،نمیدونم جنس زبون خاله از چی بود که انقدر حرفهاش نیش داشت تا حالا ندیده بودم برای موضوعی مامانم و دلداری بده یا حرف خوشحال کننده ای بهش بزنه..... روز بعد صبح زود بود که با سر و صدای مامان از خواب بیدار شدیم توی دلم خدا خدا میکردم امروز خانواده داماد از آقام جهیزیه آنچنانی بخوان و اونم قبول نکنه فقط در این صورت بود که می تونستم از شر این ازدواج راحت بشم،خانواده داماد قرار بود بعد از ظهر بیان و من و برای پسرشون نشون کنن،خاله از صبح کله سحر اومده بود و با دستور هایی که می داد سرمون رو به درد آورده بود،مامان زود غذایی آماده کرد و بعد از خوردن خاله ازم خواست برم تو اتاق و لباسم رو بپوشم میدونستم با دیدن لباس مامان توی تن من حسابی آتیشی میشه و حرف بارمون میکنه،همین جور هم شد وقتی لباس رو پوشیدم و از اتاق بیرون اومدم مثل اسپند روی آتیش از جا پرید و گفت ثریا مگه مسخرمون کردی این چیه تن این دختر کردی مگه من صد بار بهت نگفتم یه لباس آبرومند براش آماده کن آخه خودت نگاه کن با چه عقلی این و بهش دادی بپوشه من نمیدونم تو میخوای این دخترو شوهر بدی یا نه،
https://eitaa.com/joinchat/2761883670C6191fa3660
خاک تو سر من که نشستم تا تو یه کاری بکنی
ماه بیگم یالله برو این لباس و از تنت درآر تا برم خونه و یکی از لباسهای ملوک رو برات بیارم این مادر شما آخرش من و سکته میده.......
خاله گفت این مادر شما آخرش منو سکته میده یعنی راست میگی از پس یه لباس دوختن برای دخترت بر نمیآی؟ بیچاره اگه این و تو تنش ببینن که میرن و پشت سرشون رو هم نگاه نمیکنن میخوای لگد به بخت دخترت بزنی؟
مامان نگاهی به من انداخت و گفت وااا آبجی چشه لباسش خیلی هم قشنگه اگه میبینن یکم بزرگه من خودم از قصد اندازه ش نکردم میخوام ماه بیگم یکم هیکلی تر به نظر بیاد فکر نکنن خیلی بچه ست،خاله اخمی توی پیشونی انداخت و گفت بخدا اگه من به فکر این دختر نبودم و شوهر براش پیدا نمیکردم تا قیامت قیامت هم پیش شما شوهر میکرد،بیگم بکن این لباس رو خودم میرم از لباسهای قدیمیه ملوک یه چیزی برات میارم،خاله رفت و منهم باشونه های افتاده توی اتاق رفتم ،دلم میخواست خانواده ی داماد منو با همون شلخته ببینن بلکه پشیمون بشن و برن اما خب خاله نذاشت،طولی نکشید که خاله با یه دست لباس برگشت،لباس ها رو توی دستم گذاشت و گفت زود برو تنت کن چیزی به اومدنشون نمونده فک کنم اندازت باشن،پیرهن بلند و یه تیکه به رنگ آبی با گل های درشت سورمه ای ،روسری بلندی هم برام آورده بود،وقتی لباس هارو پوشیدم نگاهی به خودم انداختم چقد تغییر کرده بودم،کاش آنقدر پولدار بودیم که میتونستم هر ماه یه دست از این لباس هارو بخرم،با صدای خاله که بلند صدام میزد زود دستی به لباس ها کشیدم و از اتاق بیرون رفتم،مامان با دیدن من توی اون لباس ها چشماش برقی زد و گفت آبجی دستت درد نکنه چقد قشنگن اینا،خاله بادی به غبغب انداخت و گفت من که گفتم لباس خوب براش میارم ملوک چند دست از این لباسا داره شوهرش انقد براش خریده که اینارو همینجوری گذاشت اینجا و رفت،مامان زود بلند شد و از توی اتاق چادر سفیدی آورد تا روی سرم بندازم،خاله شروع کرد به حرف زدن با من و مدام گوشزد میکرد حق ندارم سرم و بالا بگیرم و اطراف رو نگاه کنم،مهمون ها کم کم از راه رسیدن و هر کدوم گوشه ای رو برای نشستن انتخاب کرد،همیشه خانواده ی داماد کمی دیرتر میومدن،مامان با اون شکمش در حال آب دادن به مهمون ها بود بجز آب هم چیز دیگه ای برای پذیرایی نداشتیم،بخاطر کوچیک بودن خونمون توی حیاط هم فرش پهن شده بود تا مهمون ها سر پا نمونن و مردها هم قرار بود توی خونه ی همسایه برن،
با صدای کل کشیدن زن ها فهمیدیم که خانواده ی داماد اومدن،
مامان و خاله جلوی در رفتن تا ازشون پذیرایی کنن.......
،مامان و خاله جلوی در رفتن تا ازشون استقبال کنن،خاله یک لحظه سریع به سمتم اومد و گفت بیگم وقتی مادر دامادو آوردم پیشت دستش و میبوسی ها یادت نره اسمش خدیجه خانمه،
سری تکون دادم چیزی نگفتم،از ترس خاله انقد سرم و پایین گرفته بودم که گردنم درد گرفته بود،با صدای خوش و بش خاله و مامان فهمیدم که مهمون ها توی خونه اومدن،چادر رو جلوی صورتم کشیده بودم نمیتونستم ببینم چه خبره،با صدای خاله که میگفت اینم ماه بیگم،دست بوسته خدیجه خانم،زود به خودم اومدم وچادر رو از توی صورتم کنار زدم،زنی که کنار خاله ایستاده بود با چنان غرور و فخری بهم نگاه میکرد که یک لحظه از ترس آب دهنم و قورت دادم،خدیجه خانم این بود ؟
اینکه از همین الان به خون من تشنست،موهای نارنجی رنگش که با حنا به این رنگ دراومده بود چنان توی ذوق میزد که انگار نور خورشید مستقیما توی صورت آدم میتابید،به خدیجه خانم زل زده بودم و بربر نگاهش میکردم،با چشم و ابروی خاله زود خودم و جمع کردم و بلند شدم،خدیجه خانم با پررویی دستش و جلو گرفت و منهم بوسه ای به دستش زدم،بعد از بوسیدن،دستش و کنار کشید و به خاله گفت اینکه خیلی بچه ست طلعت،انگار نون بهش ندادن بخوره من حوصله ی بچه بزرگ کردن ندارم ها،خاله زود توی حرفش پرید و گفت نه خدیجه خانم به هیکلش نگاه نکن آنقدر فرز و زرنگه که نگو این خونه زندگی رو خودش میچرخونه،خدیجه خانم با تمسخر نگاهی به در و دیوار خونه کرد و بدون اینکه چیزی بگه رفت و گوشه ای نشست،ملوک لباس زیبایی پوشیده بود و کلی طلا به خودش آویزون کرده بود مشخص میخواد خودشو جلوی بقیه خوشبخت و پولدار نشون بده،کنار خدیجه خانم دوتا دختر که مشخص بود چند سالی از من بزرگترن نشسته بودن و گاهی با ابروهای بالا رفته و چشم هایی که غرور و فخر ازش میبارید به من نگاه میکردن،زود یاد حرف های خاله افتادم و دوباره چادر رو توی صورتم کشیدم،رسم این بود که داماد باید کنار مردها میموند و اگر دو خانواده با هم به توافق میرسیدن میومد و کنار عروس مینشست،همه در حال صحبت و پچ پچ بودن،صدای زن کناریم به گوشم میخورد که به بغل دستش میگفت عروس چقدر بچه ست گناه داره که جونی هم تو تنش نیست دیگه دختر واسه پسرشون نبود تا این بچه رو براش نشون کنن؟اهی کشیدم و با خودم گفتم غریبه ها بیشتر برام دلسوزی
تقویم نجومی اسلامی
👈 یکشنبه 👈 11 آذر / قوس 1403
👈29 جمادی الاول 1446 👈1 دسامبر 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅عقد و خواستگاری و عروسی.
✅خرید کردن.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅بردن جهاز عروس.
✅تاسیس امور خیریه.
✅خرید حیوان و چهارپایان.
✅دیدار دوستان و بزرگان.
✅و مهاجرت به شهر دیگر خوب است.
🚘مسافرت : مسافرت همراه صدقه باشد خوب است.
👶مناسب زایمان و نوزاد مبارک و شجاع خواهد بود.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز : قمر در برج قوس است و امور زیر خوب است:
✳️امور ازدواجی.
✳️کارهای آموزشی و تعلیماتی.
✳️شروع به کسب و کار.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️بردن جهیزیه.
✳️شراکت و امور شراکتی.
✳️و امور تجاری خوب است.
🔵مناسب بستن حرز برای اولین بار و نماز آن خوب است.
👩❤️👨مباشرت امشب شب دوشنبه: ممکن است فرزند کمک حال ظالمان گردد.
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث گوشه گیری و انزوا می شود.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری باعث نجات از بیماری می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب دوشنبه دیده شود تعبیرش از ایه ی 30 سوره مبارکه "روم" است.
فاقم وجهک للدین حنیفا...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را امری پیش آید و عده ای می خواهند او را از آن کار منع کنند و او سخنان آن ها را گوش نکند. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله
يه آدمهایی هستن تو زندگی که
باعث میشن یه کم بلندتر بخندی
یه کم بيشتر لبخند بزنی
و یه کم بهتر زندگی کنی
قدر آدم خوب های زندگیمون
رو یه کم بیشتر بدونیم😍
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همون لحظه که انتظارشو نداری…❤️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرامش سهم دقایق زندگیتون...
🍂🌺🍂
به گمانم ِبزرگترین دارایی
زندگی ِ آدمیزاد، همین انسانهای
اطرافش هستند
همین کسانی که برایت پیغام می گذارند
که اعلام می کنند حواس شان به تو هست
همین کسانی که با دو سه خط
پیغام نشان می دهند چقدر
دل شان پی ِ تو، دل ِ تو و درد ِ توست ...
که چقدر خوب تو را می خوانند
همین افرادی که پیگیرند...
که نباشی دلگیرند ...
همین آدم هایی که دلتنگ ات می شوند
و بی مقدمه برایت می نویسند
وقت هایی دو سه خط شعر می فرستند
که بدانی خودت... وجودت...
خوب بودن حال و احوالت
برای کسی مهم است...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌸🍃
🍃
🔖 امام علی علیه السلام :
هر که به خاطر خدا از چیزی بگذرد، خدا بهتر از آن را نصیبش می کند.
📚غررالحکم؛ ح۸۹۰۹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معنی سکوت در علم روانشناسی؛
سکوت:
هنگام غم غرور است
هنگام خشم قدرت است
هنگام تمسخر و تحریک، پیروزی است هنگام نصیحت ادب است
هنگام طعنه اعتبار است
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
چه زمانی تپش قلب نگران کننده است؟
◽️در موارد نادر، تپش قلب می تواند نشانه ای از یک بیماری قلبی جدی تر باشد. اگر تپش قلب دارید به پزشک مراجعه کنید اما در صورت داشتن موارد زیر فوراً تحت مراقبت پزشکی قرار بگیرید:
▫️ تنگی نفس
▫️سرگیجه
▫️ درد قفسه سینه
▫️ غش کردن
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آدمارو تو زندگیت نگه دار رفیق دیگه پیدا نمیشن ✨🌱
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها چشمانم تار شده است.
بدنم زخمی است، لباس هایم کثیف.
میخندم ولی نمیخندم.
حرف می زنم اما ساکتم.
و هیچ کس نمی فهمد.
برای فهمیدن به چشمانت نیاز دارم.
تا ببینند حرف های من حرف نیست.
خندههای من خنده نیست.
چشمهایم...
چشمهایم به دنبال درب خانه توست.
دلم می خواهد انتهای کوچهای بن بست دری باشد.
تو در را باز گذاشته باشی و من تن خسته ام را داخل حیاط خانه ات بکشم.حیاط را رد کنم و به در خانه برسم
سایه ات را روی دیوار ببینم.
وارد اتاق شوم و تو مرا اول ببینی.
بشکنم، بخندم. بگریم
و وقت دیدنم، تو لبخندی بزنی.
آنگاه چشم تارم، روشن خواهد شد.
من میدانم برایم مادری خواهی کرد.
منی که در به درانه، سرِ سنگینم را به دامانت میسپارم.
تا بخوانی برایمان مادر!
والعصر...
بخوان مادر، برای این تنهای خسته، برای این تنهای خسته
بخوان...
مادر که تو باشی، بچه ها زنده اند به دعایت...
یا مولاتی
یا فاطمه (س)
اغیثینی...
✍️🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#مناجات
#یازهرا (ع)🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرکت روده در بدن رو مشاهده میکنید!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
چه کسانی چای سیاه نخورند؟❌
◽️نوشیدن ۵ فنجان چای کمرنگ در روز در افراد بالغ مانعی ندارد.خوردن مقادیر بیشتر موجب سر درد، گیجی، بیقراری، افزایش ضربان قلب و وابستگی روانی می شود.
◽️در بارداری خوردن ۲ فنجان و در شیردهی مصرف ۳ فنجان چای در روز اشکالی ندارد. مصرف افراطی چای در افراد پراسترس، بیماریهای کم خونی، اضطراب، بی نظمی ضربان قلب، فشارخون بالا، سندرم روده تحریک پذیر و اختلالات انعقادی مضر است.
◽️مثل همه نوشیدنی های دیگر، باید چای را به فاصله ۱.۵ ساعت بعد از غذا نوشید که در این صورت به هضم غذا هم کمک خواهد کرد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
در هر روز چقدر آب بخوریم؟
◽️هر روز هشت لیوان (حدود ۲۳۰ میلی لیتر) آب بنوشید. اما، برخی از کارشناسان هشدار می دهند که جواب یکسانی برای همه وجود ندارد، زیرا میزان آب مصرفی به قد، وزن و سطح فعالیت شما و همچنین شرایط پزشکی هر فرد بستگی دارد.
+ پزشکان پیشنهاد می کنند که بسته به سطح فعالیت، از ۱۴ تا ۳۰ میلی لیتر به نسبت هر ۴۵۳ گرم وزن بدن، آب بنوشید.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
جوانان مبتلا به میگرن مراقب این خطر باشند!
◽️مطالعه جدید نشان می دهد، میگرن در بزرگسالان جوان بیشتر از فاکتورهای پرخطر شایع مانند فشارخون بالا، خطر سکته مغزی را افزایش می دهد.
◽️نتایج نشان میدهد که میگرن مهمترین عامل خطر غیر سنتی برای سکته مغزی در بین بزرگسالان ۱۸ تا ۳۴ ساله است که ۲۰ درصد از سکتههای مغزی در مردان و نزدیک به ۳۵ درصد در زنان را شامل میشود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
خوردن تخم مرغ با تن ماهی ممنوع !⛔️
▫️بعضی غذاها وقتی با هم ترکیب شوند، خاصیت یکدیگر را خنثی میکنند و اگر مصرف این غذاها را ادامه دهیم دچار کمبود املاح و ویتامین های لازم میشویم.
▫️مصرف بعضی از غذاها مثل ماهی و تخم مرغ در معده تولید عفونت و کرم میکند و منجر به ابتلا بیماری نقرس، روماتیسم، قولنج، بواسیر، پیوره و دندان درد میشود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🔅فلسفه ضرب المثلها
💢 ضرب المثل بزخری کردن
✍مردی گاو خود را برای فروش به شهر برد. چند نفر که با هم شریک بودند، با حیلهگری میخواستند گاو او را از چنگش در بیاورند، و قرار گذاشتند هرکدام از راهی بیاید و به او بگوید: این بز را چند میفروشی؟
🔸حیلهگر اولی آمد و پس از سلام و احوالپرسی گفت: قیمت این بز چقدر است؟ مرد ناراحت شد و گفت: مگر کوری؟ این گاو است، بز نیست.
🔹حیلهگر دوم از مسیر دیگری آمد و گفت: ای آقا! این بز فروشی است؟ مرد گفت: این گاو است بز نیست.
🔸سومی هم نزدیک آمد و همین حرف را زد.
مرد با خود فکر کرد: نمیشود سه نفر مختلف، هر سه اشتباه کنند، شاید این که به نظر من گاو است، بز باشد.
🔹چهارمین فرد از راه رسید و گفت: مگر قصد فروش این بز را نداری، چرا آن را نمیفروشی؟
مرد که به شک افتاده بود گاو را به عنوان بز و به قیمت بسیار پایین فروخت.
✍از آن زمان به بعد ضرب المثل بزخری کردن به کنایه از «کم جلوه دادن قیمت یک کالا» رایج است.
#بز_خوری
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
#ضرب_المثل
⬅️اجاقش کور است !
در سال های بسیار دور برای روشن کردن آتش، کبریت یا وسیله ای دیگر در اختیار نبود به همین منظور در یک مکان، آتشی همواره روشن بود تا مردم بتوانند از آن آتش برداشته و اجاق خانه های خود را روشن کنند.
وظیفه آوردن آتش از آتشکده بر عهده فرزندان خانواده بود به همین دلیل خانواده ای که فرزند نداشت اجاقش خاموش یا به عبارتی کور بود.
ریشه ضرب المثل ایرانی “فلانی اجاقش کور است” از همین است، به همین دلیل یکی از آرزوهای شیرین برای هر خانواده این جمله بود : " اجاقت سبز
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌸🍃
🍃
❌باورهای غلط طبی
ازدیگر باورهای غلط طبی که درجامعه رواج زیادی هم دارداینست که
مصرف ناشتا از ترشیجاتی نظیر سرکه ،آبغوره مداوم وهمچنین آب زرشک دردرمان کبد چرب موثر است وعارضه چندانی ندارد،درصورتیکه اینگونه نیست.
ازدیدگاه طب ایرانی ترشیجاتی نظیر سرکه، طبع سرد وخشکی دارد واین باورکه سرکه درتمامی مبتلایان به کبد چرب سبب بهبودی آنها میگردد،
باور درستی نیست وحتی درافراد با مزاج سرد و مبتلایان به کبد چرب ناشی از سردی مزاج،مصرف سرکه به تنهایی نه تنها سبب بهبودی نمیگردد بلکه درمبتلایان به مشکلات عصبی وگوارشی مشکلاتشان تشدید میگردد
به هرحال کبد چرب از منظر طب ایرانی نوعی سومزاج محسوب می شودومسلم است که بیماران مبتلا به کبدچرب به درجاتی از سو مزاج مبتلا هستند ، یعنی مزاج یا به عبارتی کیفیت غالب برکبد این افراد اعمال خود را به درستی انجام نمی دهندواز حالت طبیعی خارج شده است. با این دیدگاه ببماری مبتلا به کبدچرب یا دچار درجاتی از سو مزاج گرم یاسو مزاج سردشده که باتوجه به علایم بالینی متخصص مربوطه نوع سومزاج را تعیین ودرمان راآغاز میکند.
وحال آنکه افراد مبتلا به کبد چرب که دچارسوءمزاج سرد کبدشده اند با مصرف ترشیجاتی نظیر سرکه نه تنها باعث کنترل بیماری آنها نشده بلکه با کاهش متابولیسم کبد این افراد، باعث تشدید بیماری این افراد میگردد.
همچنین استفاده از این چاشنیها برای بیماران مبتلا به زخم های گوارشی و یا مبتلان به التهاب روده نیز منع مصرف دارد.
سرکه با افزایش اسیدیته معده میتواند در هضم غذاهای چرب و سنگین مفید باشد وافرادمیتوانند از این چاشنی به مقدارکم برای تسهیل هضم غذا کمک بگیرند، ولی نباید در مصرف آن زیادهروی کنند.
ولی باید توجه داشت مصرف مداوم وزیاد آنهادر درمان کبد چرب توصیه نمیشود
🖊 دکترمحمدعسکرفراشاه ( متخصص طب سنتی ایرانی )
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌸🍃
🍃
🔖 خواص جوز هندی
از بین برنده شوره سر.
تقویت موها.
کاهش دردهای قاعدگی و تنظیم دوره پریود.
نرم و روشن شفاف کننده پوست.
تنظیم کننده میزان چربی و رفع کننده چین و چروک پوست.
از بین برنده جوشهای سرسیاه.
اسکراب و لایه بردار طبیعی.
درمان اگزما.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
📘#داستانهایبحارالانوار
حدود همسایه
🔹مردی از انصار خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:
من خانه ای در فلان محل خریدهام و نزدیکترین همسایهام آدمی است که امید خیری از او ندارم و از شرش نیز خاطر جمع نیستم.
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام، سلمان، اباذر و (راوی میگوید: چهارمی شاید مقداد باشد) دستور فرمود که با صدای بلند در مسجد فریاد زنند که هرکس همسایه اش از آزار او آسوده نباشد، #ایمان ندارد، آنان نیز در مسجد سه بار فرمایش حضرت را با صدای بلند به مردم اعلان کردند.
🔹سپس حضرت با دست اشاره کرد و فرمود:
«چهل خانه از چپ و راست و جلو و عقب همسایه محسوب میشود.»
📚بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۵۲.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
📘#داستانهایبحارالانوار
حدود همسایه
🔹مردی از انصار خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:
من خانه ای در فلان محل خریدهام و نزدیکترین همسایهام آدمی است که امید خیری از او ندارم و از شرش نیز خاطر جمع نیستم.
🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام، سلمان، اباذر و (راوی میگوید: چهارمی شاید مقداد باشد) دستور فرمود که با صدای بلند در مسجد فریاد زنند که هرکس همسایه اش از آزار او آسوده نباشد، #ایمان ندارد، آنان نیز در مسجد سه بار فرمایش حضرت را با صدای بلند به مردم اعلان کردند.
🔹سپس حضرت با دست اشاره کرد و فرمود:
«چهل خانه از چپ و راست و جلو و عقب همسایه محسوب میشود.»
📚بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۵۲.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
▪️داستانهایی از حضرت زهرا س
🌹▪️حرمت سخن پیامبر صلی اللّه علیه و آله
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
چند روز پس از رحلت پیامبر صلی اللّه علیه و آله مردی به محضر فاطمه علیه السلام مشرف شد و عرض کرد: ای دختر رسول اللّه چیزی نزد شما به یادگار گذاشته است تا مرا از آن بهره مند سازی؟
فاطمه علیه السلام به کنیز خود فرمود: آن نوشته رابیاور.
کنیز بدنبال نوشته رفت اما آن را پیدا نکرد.
فاطمه علیه السلام فرمود: آن را پیدا کن که ارزش آن برای من برابر حسن و حسین است.
کنیز به جستجو پرداخت تا آن را پیدا کرد و به خدمت آن حضرت آورد. در آن نوشته آمده بود:
از مومنین نیست کسی که همسایه اش از آزار او در امان نیست و کسی که به خداوند و روز قیامت ایمان دارد سخن خوب می گوید یا سکوت می کند.
خداوند انسان خیره، بردبار و عفیف را دوست دارد و انسان بدزبان، کینه توز و گدای اصرار کننده را دشمن می دارد. حیا از ایمان است و ایمان سبب ورود در بهشت می باشد و فحش از بی شرمی سبب ورود در جهنم است.
📚بحار النوار، ج 43، ص 82و 83.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌹داستانهای فاطمی
📚بى تابى دختر و بشارت پدر
ابو ایّوب انصارى حکایت کند:
در آن هنگامى که رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله در بستر بیمارى خوابیده بود و آخرین لحظات عمر پربرکت خود را سپرى مى نمود، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها به دیدار پدر بزرگوارش آمد.
و چون پدر را با آن وضعیت جسمى مشاهده نمود، سخت گریست و اشک بر گونه هایش جارى گشت .
حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله با دیدن غم و اندوه دخترش ، وى را دلدارى داد و اظهار داشت : اى فاطمه ! خداوند متعال از بین تمام بندگانش ، تنها علىّ بن ابى طالب علیه السلام را به عنوان شوهرت برگزید.
و آن گاه بر من وحى فرستاد که تو را به نکاح او در آورم و این براى تو عظمت و سعادت بود که چنین شخصیّتى شوهر تو گردید.
در این لحظه ، حضرت زهراء سلام اللّه علیها خوشحال شد و با شادمانى تبسّمى نمود.
و پدرش در ادامه فرمایش خود افزود: فاطمه جان ! بدان که شوهرت داراى چند خصلت و فضیلت است که دیگران از آن فضایل و مناقب محروم هستند:
ایمان و اعتقاد راسخ به خدا و رسولش ، آگاهى به علوم و فنون مختلف ، داراى حکمت و معارف ، همسرى چون تو، دو فرزند پسر چون حسن و حسین ، انجام امر به معروف و نهى از منکر در تمام حالات ، قضاوت بر مبناى کتاب خدا.
و پس از آن فرمود: فاطمه ! ما اهل بیتى هستیم که خداوند رحمان عنایتى را به ما فرموده است ، که (نه به امّت هاى قبل از ما و نه بعد از ما) به هیچکس چنین عنایتى نشده و نخواهد شد.
پدرت بهترین و افضل تمام پیغمبران مى باشد.
شوهرت وصىّ من ، و افضل اوصیاء است .
عمویت ، حمزه سیّد و سرور تمام شهیدان است .
جعفر طیّار از ما اهل بیت است ، که در بهشت با دو بال خود پرواز مى کند.
و دو فرزندت حسن و حسین ، که دو سبط این امّت مى باشند.
دعائم الاسلام : ج 1، ص 232 و مستدرک الوسائل : ج 2، ص 316، ح 5.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
♦️فاطمیه♦️
《جایگاه حضرت زهرا(س) از منظر قرآن و روایات》
#سوره_کوثر
📌إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ
ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم.اکنون که چنین است براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن مسلما دشمن تو ابتر است
(کوثر)
💠 طبق نقل بسیاری از دانشمندان اسلامی این سوره در جواب شماتت دشمنان پیامبر اسلام همچون عاص بن وائل و همراهانش نازل
شده است. چون پسران رسول خدا ، قاسم و عبدالله از دنیا رفتند عاص بن وائل گفت نسل او قطع شد و ابتر است و خداوند متعال در پاسخش این آیه را( إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ) نازل کرد که خود او ابتر بدون وارث است
فخر رازی که از بزرگترین علمای اهل سنت است می نویسد:
معنای سوره این است که خداوند به او نسلی می دهد که در طول زمان باقی می ماند بنگر چه تعداد از اهل بیت او کشته شدند در حالی که عالم از فرزندان ایشان مملو و آکنده است و هیچ کس از خاندان بنی امیه در دنیا نمی تواند با ایشان در این زمینه برابری نماید و نیز دقت کن که چگونه از ایشان علمای بزرگواری مانند باقر، صادق، کاظم، رضا(ع) و نفس زکیه و مانند آنها پدیدار شدند
📚تفسیر الفخر الرازی ج ۴۲ ،ص ۲۳ یا ۴۰۴ ناشر: دار إحیاء التراث العربی بیروت
🔹 ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد:
عمرو بن عاص نامه ای فرستاد که در آن مواردی را عیب گرفته بود، از جمله آن که امرالمومنین حسن و حسین را دو
فرزند رسول خدا میداند پس به فرستاده اش گفت به شانی بن شانی بگو اگر آنها نبودند ایشان ابتر می بودند همان گونه که پدرت ادعا می کرد!
📚شرح نهج البلاغه ج ۲۰ ،ص ۳۳۴
#آیه_تطهیر
📌إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا
خداوند اراده کرده از شما اهل بیت هر گونه ناپاکی را دور سازد و شما را کامال پاک گرداند
(احزاب ۳۳)
⚜ عایشه گفت که پیامبر(ص) صبح هنگام بیرون رفتند و بر روی دوش ایشان عبایی طرح دار از موی سیاه بود، پس حسن بن علی آمد پس او را در زیر عبا وارد کرد، پس حسین آمد و او را نیز وارد کرد، پس فاطمه آمد و او را
نیز وارد کرد، پس علی آمد و او را نیز وارد کرد سپس فرمودند: خداوند اراده کرده از شما اهل بیت هر گونه ناپاکی را دور سازد و شما را کامال پاک گرداند
📚صحیح مسلم، ج ۶ ص ۲۴ یا۴۰ ج ۵ ص ۱۹۴ و ج ۳ ،ص ۱۱۴ دار الحدیث - قاهره
#آیه_عطاء
📌وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى
و پروردگارت به زودی آنقدر به تو عطا می کند که راضی شوی - (ضحی ۵)
▪️و خارج شده ازامام حسن عسکری ع در مواعظ از... از جابر بن عبدالله که گفت رسول خدا به حضرت فاطمه(س) داخل شد و او را مشغول آرد کردن گندم دید که لباسی از جنس شتر بر خود افکنده بود فرمودند: یا فاطمه بشتاب و تلخی دنیا را به خاطر نعمتهای آخرت بچش. پس خداوند آیه (وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى) را نازل کرد
📚الدر المنثور ج ۱،ص ۵۳۴ دار الفكر بیروت
اْلجزاء ج ۵ ،ص ۳۱۲📚🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب پردﻩ را پَس میزند
و تمام ﺩاشتہ های
فراموﺵ شده را
عیاﻥ میکند
خدا ،احساس ،وجدان
الهی رحم کن
تا با احساﺱ آرامش
و ، وجدانی راحت بخوابیم
#شبتون_بخیر
شبتون مااااه 🌙⭐️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
19.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حساب و کتاب اعمال در قیامت .
خاطره ایی تکان دهنده ی یکی از وزراء از زبان استاد قرائتی
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399