✅«یک يهودي خيبري وقتي ديد دست حضرت امیرالمؤمنین(ع) را بستند و با طناب ميبرند، شهادتين را گفت!
گفتند: تو آن روز ديدي که حضرت درب قلعه خیبر را که بيست نفر ميبستند و باز ميکردند، با يک دست کَند و بعد پل کرد و مسلمانان را از خندق به داخل قلعه عبور داد؛ چرا آن روز ایمان نیاوردی؟!
گفت: قدرت و شجاعت او را در خیبر ديده بودم، حال كه اين چنين شخصيتي را دستبسته ديدم، يقين كردم كه شمشيرزدن او و صبر و شكيبايياش، هر دو براي رضاي خداست و گرنه آن كس كه باب خيبر را آنگونه از جاي درآورد اگر همه كارهايش «لله» نبود امروز هرگز نميتوانستند او را دستبسته ببرند!»
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼اگر پیامبر و ائمه معصوم بودند پس دلیل استغفار کردن پیغمبر اکرم و سایر معصومین چیست؟ مگر معصومین گناه میکنند؟
✍شهید مطهری: استغفار برای پاکان و نیکان علامت شدت حساسیت روح است. استغفار واقعی حکم این را دارد که انسان یک آینه صاف پاکی داشته باشد و مرتب روی این آینه را با یک دستمال صاف نازکی پاک کند؛ یک گرد مختصری میآید زود دستمال میکشد. یک آینه اگر صاف و شفاف باشد چیزهایی را که چشم هم هرگز آن را نمیبیند و درک نمیکند، نشان میدهد.
اما ممکن است روی دیواری گرد فراوانی بنشیند به طوری که اگر شما یک دستمال روی قسمتی از آن بکشید و نگاه کنید، پر از گرد و خاک باشد ولی وقتی به آن دیوار به همین صورت نگاه میکنید، روی آن گرد و غباری احساس نمیکنید. تازه اگر دیوارِ سیاهی باشد، چنانچه مرکب هم روی آن بریزید این دیوار حساسیتی ندارد و چیزی را نشان نمیدهد. اما اگر یک ذره گرد روی آینه بنشیند آینه نشان میدهد.
برای شخصی مثل پیغمبر اکرم هر گونه توجهی به غیر خدا حکم گرد روی آینه را دارد. با اینکه در همان حالی که به بندهای توجه دارد یا دارد موعظه میکند یا با زن خودش حرف میزند و یا غذا میخورد هرگز و یک ذره غافل از خدا نیست، اما باز فرق است میان اینکه او همیشه با خدا خلوت کرده باشد و اینکه لحظهای با خلق خدا در عین حال محشور باشد. همه اینها برای او حکم آن گرد را دارد که روی آینه مینشیند. هر چه که بیشتر استغفار کند حساسیتِ بیشترِ آن آینه را نشان میدهد.
📚 آشنایی با قرآن، ج14، ص249-248
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#عاشقانه ❤️
طاهره برخلاف دخترهای هم دوره خودش این شانس و داشت که مدرسه بره. هفده سالش بود که کشف حجاب شد و دیگه پدرش اجازه نداد از در خونه بره بیرون چه برسه به مدرسه.
تو فرهنگ و رسوم زمانه خودش وقتی که دخترها یازده دوازده سالگی ازدواج میکردن طاهره تو هفده سالگی دختر مونده محسوب میشد، خواستگار درست براش نمیومد سواد داشتن و اینکه بلد بود فرانسه حرف بزنه بجای اینکه مزیت حساب بشه عیب بود
همه میگفتن حتما این دختره مخش عیب پیدا کرده این چیزارو خونده.
چند ماه گذشت هیچکس نیومد خواستگاری، بلاخره بعد چند ماه محمد پاسبون اومد، محمد و یه محل میشناختن همه ازش فراری بودن میگفتن اخلاقش مثل سگ میمونه سلامش هم فحش بود هیچکس بهش دختر نمیداد، ده تا خواهر داشت از دوتا زن پدرش همه از خانواده اش هم فراری بودن.
محمد سی سالش بود که دست طاهره هفده ساله رو گرفت برد خونش. شب عروسیش مادر طاهره با چشم گریون بهش گفت به این آدم جز چشم چیزی نگو وگرنه میزنه میکشتت.
طاهره به قدری از سرنوشتش ناراحت بود که اصلا با محمد حرف نمیزد. سرنوشتشو پذیرفته بود، منتظر هر بلایی بود که سرش بیارن ولی شش ماه گذشت متوجه شد برخلاف انتظارش هنوز یک کتک هم نخورده، کتک که هیچ حتی یک فحش هم نشنیده، حتی گاهی محمد با کتاب میومد میگفت از خیابون پیدا کرده پرت میکرد اونور میگفت شاید ورقهاش به درد بخوره ولی معمولا کتاب ها نو بود، ظاهرا فهمیده بود طاهره عاشق کتاب خوندن چون بعدها حتی یک صفحه از اونا رو نکنده بود.
کم کم زندگی برای طاهره داشت قابل تحمل میشد، داشت به محمد عادت میکرد که خواهرشوهراش شروع کردن که تو دو سال ازدواج کردی چرا بچه نداری
دنبال زن بودن برای برادرشون ولی محمد گفت من یک ساله یک زن دیگه رو عقد کردم اونم هنوز بچه نیاورده.
اینجوری شد که همه جا پر شد محمد پاسبون با اون همه ادعا اجاقش کوره،و زنش بدبخت شد
کسایی که ازش کینه داشتن از دور بهش متلک میگفتن و در میرفتن.
طاهره هیچوقت شک نکرد که محمد در مورد زن دوم دروغ گفته، خیلی شبها یواشکی گریه میکرد، بلاخره بعد این همه سال دلبسته شوهرش شده بود. هرروز به اون زن فکر میکرد هرچند که هیچوقتم راجع بهش حرفی بینشون زده نشد.
سالها گذشت بدون بچه، محمد بازنشست شد یه خونه خرید که زیرش مغازه بود. محمد سرش با مغازه و طاهره هم با کتابهاش گرم بود.
یک روز ظهر طاهره رفت پایین محمد و صدا کنه برای نهار، دید سرشو گذاشته رو میز مغازه و خوابه، دیگه پا نشد... هفتاد سالش بود.
سالهای آخر همیشه میگفت اگه من مردم قبل از اینکه کاری کنی کلید تو جیبمو بردار مال صندوق آهنی ته انبار، صندوقی که مدارک رو توش نگه میداشت.
طاهره کلید و برداشت ولی یادش رفت بره سراغ صندوق، تا اینکه برای کفن و دفن شناسنامه خواستن رفت سر صندوق پر مدارک بود، برای اولین بار شناسنامه شوهرشو دید...هیچ زنی توش نبود جز خودش، هیچ مدرکی از زن دیگه ای هم پیدا نکرد، وصیت نامه رو پیدا کرد فهمید که خونه و مغازه به نام خودشه (طاهره) تازه فهمید چند سال پیش اون محضر دار که اومد خونه اون همه امضا ازش گرفت برای چی بود، نزاشته بودن اون موقع مدارک و بخونه.
سالهای آخر عمرشو با آرامش تو همون خونه زندگی کرد، مشکل مالی نداشت هم کرایه مغازه بود هم حقوق بازنشستگی، هرچند که خواهرشوهراش از ناراحتی خودکشی کردن سر خونه و مغازه.
سالهای آخر عمرش برای اولین بار پاش به بیمارستان باز شد، دکتر ازش پرسید از کی انقدر جلوی گلوش ورم داره؟
گفت از وقتی یادش میاد.
دکتر بعد از بررسی آزمایش ها گفت برای همین که هیچوقت بچه دار نشده....
تازه برای اولین بار طاهره فهمید که هیچ زن دومی واقعا در کار نبوده... محمد میخاست کسی طاهره رو اذیت نکنه
طاهره نود سال عمر کرد.
••-••-••-••-••-••-••-••
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#دردو_دل_اعضا ❤️
#پرسش
سلام پیام منم قرار بدین .
خودم بیست و یک سالمه همسرم ۲۷.توی دوران نامزدی هستیم .من وقتی ۱۳سالم بود ی ازدواج و نامزدی ناموفق داشتم ک ب خاطر زور پدرم بود .دوسش نداشتم و ادم درستی ام نبود .ب فاصله شیش ماه جدا شدم .
این بین ازدواج نکردم ولی از طریق فضای مجازی با پسری اشنا شدم و دوست شدیم و بیرون رفتیم یسری عکسای دوتایی گرفتیم و عقلم نمیکشید ک نکنم این کارو ..گذشت من با ابن اقا ب اختلاف خوردم و بهم زدم و از اونروز تهدید هاشون شروع شد ک اگر ادامه ندی با من ب پدرت و برادرت میگم و میام جلو در خونتون و ابرو ریزی میکنم ..منم میترسیدم هرکار ک میگف انجام میدادم .
گذشت تا دوسال مزاحمت ایجاد نکرد و من خاستگار داشتم و جواب مثبت دادم .و الان با همسرم نامزد هستیم همه چی خوب بود تا سه ماه پیش ک همسرم اتفاقی رم گوشی منو نگاه کرده بود و فهمیده بود تو فضای مجازی صحبت کردم با اقایی و پیگیر قضیه شد و همه چیز رو فهمید اون اقا پسر همه چیز رو براش فرستاده بود تصیمیم گرفت طلاق بگیریم ولی من خیلی دوسش دارم خیلی خیلی احترام براش قائل هستم با مشاوره و روانپزشک سه ماهه کش دادم قضیه رو گاهی مهربونه و میگه دوسم داره گاهی ام میگه ن بریم طلاق بگیریم دو هفته پیش ک قول موندن بهم داد و خیلی محبت کرد و گفت ک میمونه و ابنطوری رازی کرد منو که کامل باهم باشیم و زن و شوهر باشیم
.و تا دو روز همه چی خوب بود ولی باز عوض شد و شد همون مرد سختگیر و بی اعتماد و ک دائم حرف طلاق میزنه و گف ک تو باید تاوان میدادی تاوان اعتمادی ک بهت کردم رو
ولی چ تاوانی واقعا .
من موندمو ی گذشته داغون ی ابرویی ک پیش پدر مادرم رفته و همسری ک منو نمیخواد .
پدر مادرم هنوز نمیدونن و نمیدونم اگر متوجه بشن چی میشه خیلی میترسم
چیکار کنم سه ماهه مدام دارم تلاش میکنم .در ضمن توی زندگیم ب همسرم خیلی وفادار بودم و ب خاطر وضعیت مالیشون چیزی نخواستم ازشون .و وقتی ازدواج کردم ب کل تغییر کردمو حجابم خیلب سفت و سخت رعایت کردم و توبه کردم .
حالا تصمیمشون جدی . من نمیدونم چیکار کنم .
کسی هست بتونه راهنماییم کنه ک بهترین تصمیم رو بگیرم برای زندگیم .
ب جدایی رازی باشم .
یا بازم تلاش کنم .چیکار کنم 😔😔😔
••-••-••-••-••-••-••-••
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔔 منتهای آموزنده وکوتاه 👇
آدم ها اصلا عجیب غریب نیستند فقط گاهی عشقشان تمام میشود مثل سوی چشم هایشان، مثل شنواییشان، مثل اشتهایشان، مثل اعصاب و حوصله شان.
گاهی عشقشان تمام میشود. آدم وقتی عشقش ته میکشد کمتر عصبانی میشود، کمتر غصه میخورد،کمتر شب ها بی خواب میشود،کمتر راه گلویش بسته میشود،کمتر زیر چشم هایش گود می افتاد، کمتر میبوسد، کمتر پیش می آید دلش برای کسی برای صدایی برای حرکتی ضعف برود.
آدم بعد از رفتن ِ بعضی ها تمام میشود...
"مریم بهزادی"
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱
هیچ وقت باورمان نمیشود که
شاید آنقدر که بقیه به چشم ما مهماند، ما برایشان مهم نباشیم!
"گراهام گرین"
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱
معشوقه بودن بلد نیستم
بلد نیستم بگویم عزیزم
با همه می خندم
همه را می خندانم
به تو که می رسم
دست و پایم را گم می کنم
زبانم مى ميرد
تمامم می میرد
فقط قلبم می تپد
آن هم که حرف زدن بلد نیست.
"دلارام باقری"
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
تقصیرِ ما نبود
عشق بی مقدمه پا در کفشمان کرد
بی آنکه بپرسد دنیایمان حرفهایمان
باورمان یکیست یا نه ؟
که بپرسد این من و تو
ما می شود یا نه ؟
چه بی فکریست این عشق
که نمی سنجد و بی مقدمه می آید
و جا خوش می کند
و می ماند💚
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
آدم گاهی، آنقدر تنها میشود و با خودش حرف میزند که
تبدیل میشود به دو نفر.
📗 برادران سیسترز | پاتریک دوویت
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
بارون آدم رو به دیوونگی میرسونه، چیزی فراتر از الکل، خوب میتونه هواییت کنه تا از آشفتگیهای زمینی رها شی، حلاله حلال!
📗 قهوه سرد آقای نویسنده | روزبه معین
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
از ما حتی تکەهایِ استخوان هم باقی نخواهد ماند. جز بویِ خوبی که میتوان سخت به سینه فشرد و دوستداشت و نگرانش بود.
قدر بویاییتان را بدانید. مبادا مثل ما یکهو از دست برود و تا مدتها بویِ خوب کسیرا نشنوید.
"الهام اسدی"
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
محبت برای این دنیا مثل شاخه گلها برای گلدان شیشه ای روی میز داخل اتاق است، تا آنقدر زیبایش کنند که خورشید هم برای دیدنش، از پس پردهها به داخل سرک بکشد ، مثل صدای اذان مغرب است برای کوچهپسکوچههای محله قدیمیمان،وقتی که پدربزرگ، گلدانهاو درختان را آب میداد و بوی خاک در فضا میپیچید تا پر از حال خوبش کند یا مثل شنیدن صدای قلب مادر است برای من،وقتی دلم میگیرد تا آرام شوم.
میدانی جان دلم ،
محبت که نباشد سنگ روی سنگ بند نمیشود.
هرچقدر بقیه چیزها خوب و بینقص باشند، هرچقدر تو بگویی و من بخندم، هرچقدر ما بزنیم و زندگی برقصد،باز چیزی کم خواهد بود.
مثل غذایی که همه چیز داشته باشد الا نمک.
لذیذ نیست ، به دل نمیشیند.
زندگی بدون محبت کردن و محبت دیدن، هیچ وقت کامل نمیشود
#محدثه_محبوبی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#دردو_دل_اعضا ❤️ #پرسش سلام پیام منم قرار بدین . خودم بیست و یک سالمه همسرم ۲۷.توی دوران نامزدی
#پاسخ_اعضا ❤️
خدمت دختر خانمی که قبلا اشتباهاتی داشتن و الان همسرشون فهمیدن بگم که خب اول نباید آتو دست اون پسر غرببه میدادی ولی خب حالا گذشته...من فکر میکنم شوهرت نمیتونه این مسئله رو برای خودش حل کنه و زمان میخواد اما بهش بگو برای آخرین بار میگم من بچه بودم و نمیفهمیدم درست و غلط رو یه اشتباه کردم و خودم رو از اون باتلاق کشیدم بیرون و توبه کردم و مدت هاست دست از پا خطا نکردم چون تو رو دوست دارم و میدونم اون کارم اشتباهه ولی اگر به من اعتماد نداری و نمیتونی اعتماد کنی بهتره تمومش کنی چون منم نمیتونم با بی اعتمادی زندگی کنم...بنظرم شما اینقد خودت تحقیر کردی اونم پیش خودش هزاران فکر میکنه اشتباهت مربوط به گذشته خودته و خدای خودت...بنظرم خودت بی ارزش نکن به اشتباهت اقرار کن بگو کارم اشتباه بوده و بچگی کردم ولی قرار نیس ازش چوب درست کنی و بکوبی به سرم
❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت همه شما عزیزان
در مورد خانم ۲۱ساله ای که قبل ازدواج با پسری دوست بودی خودتم فهمیدی که اشتباه کردی واین خیلی خوبه انشالله خدا ازت بگذره وبدون عزیزم که شوهرت هیچ وقت نمی تونه فراموش کنه و همیشه از این موضوع عذاب میکشه
مثل من شوهرم تو مجازی با خانومهاست وبرای من قسم میخوره که نیست
هرگز بهش اعتماد ندارم
چون جایی رو ندارم مجبورم باهاش بمونم
وبه خاطر بچم مجبورم تحمل کنم
خدا همه اونایی که وارد زندگی یکی دیگه میشن را لعنت کنه من همیشه نفرین میکنم
واز خدا عذاب بی پایان براشون میخوام
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ا نّ الله یحب توّابین درجواب خانمی که شوهرش اون روبه خاطرگذشته اش داره پس میزنه می خوام بگم صادقانه به درگاه خداروی بیاروتوبه واقعی بکن نیمه شب به درگاه خداپناه بیاربگوخدایااشتباه کردم وعاجزم نمی تونم سایه گذشته رواززندگیم پاک کنم خودت کمکم کن وزندگیم روسروسامان بده خداخودش موانع ومشکلاتت روحل میکنه سعی کن نمازشب بخونی تامحبوب شوهرت بشی خداوندتوبه کنندگان رودوست داره وخودش کمکت می کنه سعی کن باکارهای نیک مخصوصاخدمت به پدرومادرت اثرگناهان گذشته ات روپاک کنی مطمعن باش خداتنهات نمیذاره چون به شدت توبه کنندگان رودوست داره
❤️❤️❤️❤️
سلام دوست عزیز که توبه کرده
از خدا بخواه که خود خدا به دل شوهرتون بندازه بهتون اعتماد کنه
نماز استعاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها رو بخون تو حاشیه مفاتیح هست
خیلی حاجت میده
البته اگه صلاح هست که با این اقا تا اخر عمر خوشبخت باشید
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان داستان زندگی سمانه رو که خوندم خیلی به فکر فرو رفتم بارها هم در این مورد فکر کردم که چرا ما ادما با این که میدونیم هیچ ظلمی زمین نمیمونه و هر ظلمی به کسی کنی تاوانش رو تو همین دنیا باید پس بدی پس چرا باز هم به دیگران بدی میکنیم چرا مانع خوشبختی دیگران میشیم با دخالتهای بیجامون چرا سرمون تو زندگی خودمون نیست دنبال چی هستیمهم دیگران رو ازار میدیم هم خودمون باید ازار ببینیم چرا دنبال هدفها و برنامه های خودمون نیستیم 😔ادم دلش به درد میاد از این ستمهایی که ادما به هم میکنن منم اوایل ازدواجم پونزده سالم بود خیلی بدی از خانواده شوهرم دیدم اما خدا به سر کسی نیاره تاوانهای خیلی سنگینی دادن خوشحال نیستم اما خدا هواسش به همه چی هست دنیا نگهبان داره اینجوری نیست که هرکاری که دلمون خواست انجام بدیم دیگران رو له کنیم بشینیم سرجامون خداوند خودش هممون رو هدایت کنه که هواسمون به شدت به کارامون حرفامون باشه 🙏🙏
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد اون خانمی که بچه شون کم حرف میزنه خواهرمن بچه شما سه سالشه بچه من چهار سالش بود فقط چهار کلمه میگفت مامان بابا اب جیش یه روزم بردمش دکتر تا گفتم حرف نمیزنه دکتر با حالت نگرانی پرسید هیچی نمیگه وقتی گفتم فقط این چارتا کلمه رو میگه با خیال راحت نفس کشید وگفت که نگران نباش همین چن تا کلمه یعنی که بچه سالمه فقط شرایط صحبت رو براش فراهم کن اومدم بچه رو گذا شتمش مهد کودک اونجا چون با بچه های همسن خودش بود راحت یاد گرفت که حرف بزنه یعنی تا اخر سال تحصیلی که مدارس ومهد کودک تعطیل شد بچه در حد سنش صحبت میکرد ویه کار دیگه که کردم هر وقت که وقت داشتم با کارتونا وفیلمهای بچه گونه مشغولش میکردم و خودمم پا بپاش نگاه میکردم هی میگفتم اینا چیکار میکنن وازش میخواستم بگه اولاش مقاومت میکرد ولی یواش یواش راه افتاد وحرف زد الان دخترم دانشجو هستش فقط اگه بچه افتاد رو حرف زدن ولش نکن وادامه بده وزمان مدرسه رفتن اگه دیدی کمتر از همسناش هست یه سال دیرتر بفرست مدرسه من اشتباه کردم همون سالی که وقتش بود فرستادم کلی اذیت شد بچه
••-••-••-••-••-••-••-••
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#داستان
📚#ماجرای_پنجاه_غلام_متوکل
درثاقب المناقب، محمدبن حمدان از ابراهیم بن بطلون و او از مادرش روایت کرده است که:《پرده دارمتوکل بودم، او پنجاه غلام به من سپرده شد وبه من دستوردادند که آنهارا مسلمان وبه آنهانیکی کنم، وقتی یک سال تمام شددرحالی که نزداو ایستاده بودم ابوالحسن علی بن محمد النقی"ع" براو وارد شدند ودرجایگاهشان نشستند. به من دستوردادند غلامان را ازخانه هایشان خارج کنم ومن نیز چنین کردم. چون ابوالحسن رادیدند، تمامی آنهابه سجده افتادند. متوکل نتوانست درآنجابماند، بلندشدوپشت پرده پنهان گشت وامام برخاستند.
وقتی متوکل فهمید بیرون آمدوگفت: وای برتو بطلون! این چه کاری بود که غلامان کردند؟
گفتم: بخداسوگندنمیدانم.
گفت: ازآنهابپرس.
ازآنان درمورد کاری که کردندسوال کردم. گفتنداین مردی است که هرسال نزدما می آمدودین رابرماعرضه می کرد و ده روز نزدما می ماند. اوجانشین پیامبر برمسلمانان است.《متوکل دستورداد تاهمه ی آنها را تا آخرین نفر بکشند.》
وقت عشاءبه نزد ابی الحسن "ع" رفتم. غلامی درآنجابود؛ به من نگاه کردندوفرمودند: داخل شو، وارد شدم وایشان نشسته بودند. فرمودند: ای بطلون، باقوم چه کارکردند؟
گفتم: ای فرزندرسول خدا همه را تاآخرین نفرکشتند!
فرمودند: تمامی آنهاراکشتند؟!
گفتم: آری، بخدا سوگند.
فرمودند: میخواهی همه آنهارا ببینی؟
گفتم : بله، ای فرزند رسول خدا.
بادست به پرده اشاره کردند. واردشدم ودیدم همه نشسته اند و میوه میخورند
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
☘ #خیلی_جالبه_بخونید_و_برای_دوستانتان_بفرستید 👇👇👇
روحانی مسئول مشاوره به زندانیان محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر خاطره جالبی دارد:
🔸حدود ۲۳ سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در یک کبابی مشغول کار میشود، شبی پس از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع میکند و میرود در بالکن مغازه تا استراحت کند. درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه میکند و در جریان سرقت پولها، صاحب مغازه به قتل میرسد. او متواری میشود؛ اما مدتی بعد، دستگیرش میکنند و به اینجا منتقل میشود.
🔸حکم قصاص جوان صادر می شود، اما اجرای آن حدود ۱۸-۱۷ سال به طول میانجامد؛ میگویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به قول معروف پوست انداخته و اصلاح شده بود. آنقدر تغییر کرده بود که همه زندانیها قلبا دوستش داشتند.
🔸پس از این ۱۸-۱۷ سال، خانواده مقتول که آذری بودند، برای اجرای حکم میآیند؛ همسر مقتول و سه دختر و ۷ پسرش آمدند و در دفتر نشستند، فضا سنگین بود و من با مقدمهچینی و شرح احوالات فعلی قاتل، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرفنظر کنند. همسر مقتول گفت: " من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کردهام" و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچکترین برادرمان واگذار شده است. بههرحال برادر کوچکتر هم زیر بار نرفت و گفت :"اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمیگذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سالها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم."
🔸بههرحال روی اجرای حکم مصر بود. با خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آنها روبهرو شود، چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی را بیاورند. یادم هست هوا بهشدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛. او هم آرام رو به من کرد و گفت:"درخواستی ندارم."
🔸وقت کم بود و چاره دیگری نبود. مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و ۹ برادر و خواهر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند. جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آنها گفت که اگر از قصاص صرفنظر کنند شیرش را حلالشان نمیکند. بههرحال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد همهچیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت: "من یک خواسته دارم" من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه دارید تا آخرین خواستهاش را هم بگوید.
🔸 شاگرد قاتل، گفت: "۱۸ سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کردهاید، حالا تنها ۹ روز تا محرم باقیمانده و تا #تاسوعا، ۱۸ روز. میخواهم از شما خواهش کنم اگر امکان دارد علاوه بر این ۱۸ سال، ۱۸ روز دیگر هم به من فرصت بدهید. *من سالهاست که سهمیه قند هر سالم را جمع میکنم و روز #تاسوعا به نیت حضرت #عباس (علیه السلام )، شربت نذری به زندانیهای عزادار میدهم. امسال هم سهمیه قندم را جمع کردهام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت #ابوالفضل (علیه السلام ) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم
🔸 حرف او که تمام شد فضا عوض شد. یکدفعه دیدم پسر کوچک مقتول منقلب شد، رویش را برگرداند و با بغض گفت من با #ابوالفضل درنمیافتم من قصاص نمیکنم. برادرها و خواهرهای دیگرش هم با چشمان اشکبار به یکدیگر نگاه کردند و هیچکس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد.
🔸 وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص میکردید شیرم را حلالتان نمیکردم. *خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس(علیه السلام ) ختم به خیر شد و دل ۱۱ نفر با نام مبارک ایشان نرم شد و از خون قاتل پدرشان گذشتند.
🌷صلی الله علیک ایها العبد الصالح
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
تقدیم با یک دنیا مهرودوستی💗
برای تک تکتون آرزوی سلامتی و خوشبختی دارم درکنارعزیزانتون.
💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗
🌸دنیــا هفت رو دارد
🌷۱- خوشی و سرور
🌸۲- ناخوشی و اندوه
🌷۳- عافیت و تندرستی
🌸۴- موفقیت و کامیابی
🌷۵- بخشـش و آمـرزش
🌸۶- احترام و محبت
🌷۷- چشم پوشی از بدی ها
🌸من در این هفته پیش رو
🌷از خدا می خواهم
🌸که اولی را نصیب شما کند
🌷دومی را از شما دور کند
🌸با سومی شما را بپوشاند
🌷چهارمی را در مسیرتان قرار دهد
🌸و پنجمی قسمتتان
🌷ششمی از طرف من تقدیم شما
🌸و هفتمی را هم از شما درخواست دارم 🙏🌼🙏
🤚سلام صبح آدینه ی همگی بخیر و شادی ان شاءالله 🤲☺️
🙏📿🙏👁
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#انرژی_مثبت_صبحگاهی☀️
🌸اگه امروز بتونی یک تفاوت کوچک
در زندگیت ایجاد کنی،
امروز تبدیل به یکی از
متفاوتترین روزهای عمرت میشه ...🌺
یک ذره مهربونتر باشی،💖
یک ذره آرومتر باشی🥰
یا یک ذره بیشتر به خداوند اعتماد کنی😌
یا یک ذره بیشتر قدر خودت رو بدونی😇
ِیا یک ذره شکرگزار تر باشی🙏
امروز خیلی ساده و صمیمی به خدا بگو:
💖خدایا امروز بهم انرژی و عشق بده💖
میخوام تا شب به چند تا از بندههات
کمک کنم و دل چند نفر رو تا شب شاد کنم🥰
بگو :
🌸خدایا ممنونم که امروز هم لیاقت زندگی
کردن رو به من هدیه کردی ...
کمکم کن تا حضور دلنشینت رو احساس کنم💖
آدینه تون بی نظیر 👌
صبحتون بخیر ☀️
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#مهدےجان💚
تو را میجویم فراتر از انتظار
و آنچنان دوستت دارم
که نمی دانم کدامیک از ما
غایب است...
ولی در آخر به این نتیجه میرسم؛
که غایب من هستم!
زیرا تو همیشه بوده ای؛
ولی چشمان من تو را نمی بینند!!!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
صبحت بخیر همه داروندارم
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#یوسف_زهرا❤️
خودم را به تو
منسوب می دانم با لفظ"شیعه"
نمی دانم این "انتساب"را
از جنس یعقوب بدانم
یا از جنس برادران یوسف؟
منتظر دلسوخته ات هستم
یا باعث و بانی
به چاه غیبت افتادنت!
وای بر من اگر اینگونه باشم...
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌼
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
سلام پدر مهربانم ، مهدے جان
هر روز صبح سلامتان میکنم
بسان درختان که به خورشید یا گلها که به نسیم یا پروانه ها که به آسمان ، سلام میکنند.
و از تشعشع پاسخ گرمتان غرق شکوفه میشوم
اوج میگیرم
امیدوار میشوم و پرواز میکنم ...
من به امید همین سلام ها هر صبح چشم مےگشایم و دلخوشم به یاد و نام زهرایے شما....
آقا جان تنها امید ادامهے زندگےمان
تپشهاے قلب شماست
بےقرارے دلهاے ما از شوق دیدار شماست
آقا بگو كه آمدنت نزدیک است
بگو كه به زودے
هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید مےدهد؛
بگو كه مےآیے و مرهم
دلهاے شكسته و خستهے ما میشوے.
در افق آرزوهایم
تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج»را میبینم...
#مولاےمهربانغزلهاےمنسلام
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چه زیبا گفت فروغ فرخزاد :
اگر مستضعفی ديدی ،
ولي از نان امروزت
به او چيزی نبخشيدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر چادر به سر داری ،
ولي از زير آن چادر
به يک ديوانه خنديدی
به انسان بودنت شک کن!
اگر قاری قرآنی ،
ولي در درکِ آياتش
دچارِ شک و ترديدی ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر گفتی خدا ترسي ،
ولي از ترس اموالت
تمام شب نخوابيدي ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر هر ساله در حجّي ،
ولي از حال همنوعت
سوالي هم نپرسيدي ،
به انسان بودنت شک کن!
اگر مرگِ کسی ديدي ،
ولي قدرِ سَري سوزن
ز جاي خود نجنبيدي ،
به انسان بودنت شک کن .
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❣راز موفقیت ثروتمندان؛
افراد ثروتمند آگاهانه یا ناآگاهانه بواسطه باورهایشان بر روی مدار فراوانی قرار دارند.
▪️ آنها باور دارند پول مایه خوشبختی است و به آن عشق می ورزد.
▪️ آنها باور دارند پول به آسانی وارد حسابش میشود و نیاز به تلاش زیادی نیست.
▪️ آنها باور دارند که داشتن آن مقدار پول حق الهی اوست و خود را لایق ثروتمند شدن می دانند.
▪️ آنها باور دارند هیچ عاملی جز خودشان در ساخت پول دخالتی ندارد و هر کجا روند پول بدنبال آنها به راه می افتد.
آنگاه که ساعتها در مورد بدهی و اقساط عقب افتاده خود صحبت میکنید و لحظه ای از فکر کردن به آن دست بر نمیدارید در حقیقت دارید ارتعاش فقر و نیازمندی را به کائنات ارسال میکنید و اتفاقی که می افتد این است که بدهی بیشتری را به خود جذب میکنید،از همین لحظه عاشق پول شوید و شکرگزار باشید
💪💪💪پس با خودت قدرتمند و زیبا تکرار کن
با خودت تکرار کن
💰💰💰زندگی من با عشق یک ثروت وموفقیت باشکوه است 💰💰💰
خدایا عاشقانه سپاسگزارم 💰💰💰💎💎💵💷💶💷💰💰💰
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سپاس وتشکر از هم وطنی که متن زیر را تهیه کرده است
از این پس هرگز
👈از بچه ها نپرسیم پدرت را بیشتر دوست داری یا مادرت ؟
👈هرگز به بچه هایتان بیشتر دو سال شیر مادر ندهید و شخصیت آنها را وابسته دهانی نسازید.
👈از بچه های فامیل راجع به معدل درسیشان نپرسیم.
👈سرزده به خانه کسی نرویم.
👈راجع به متراژ و قیمت خانه صاحبخانه از او سوال نپرسید .راجع به قد و وزن و سن اشخاص و مسایل شخصی انها مثل ایا نماز میخوانید ایا روزه اید سوال نپرسید.
👈وقتی برایمان مهمان می آید تلوزیون را خاموش کنیم .
👈از عروس و داماد خود به فرزندانمان بدگویی نکنیم.
👈وقتی پدر یا مادری فرزندش را تنبیه کرده جلوی بچه طرفداری بچه را نکنیم.
👈در تربیت فرزند دیگران حتی نوه هایمان هیچ دخالتی نکنیم.
👈هرگاه برای تولد بچه ای کادو میبرید اگر خواهر ,برادری دارد حتما برای آنها هم چیزی ببرید.
👈هدایایی را که برای ما مناسب نبودند به دیگران هدیه نکنیم.
👈بدون اجازه همسایه مهمانی با صدای موزیک بلند در منزل نگیریم.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
👈«« مهــم »»:👉
👈در مکان های عمومی اگر فرد سالمندی ایستاده شما ننشینید.
👈در مترو و اتوبوس به افراد زل نزنید.
👈موقع رانندگی داخل ماشین بغلی را نگاه نکنید.
👈وقتی چراغ سبز میشود با بوق اعلان نکنید.
👈وقتی پیاده راه میروید اخم نکنید.
👈وقتی دوستانتان را بعد مدتی میبینید,هرگز
نگویید :چقدر پیر شدی؟
👈یا ازبین رفتی.راجع به ظاهر کسی قضاوت نکنید.
👈به آرامی غذا بخورید.مخصوصا وقتی مهمان هستید بیشتر از کنار هم غذا خوردن لذت ببرید تا خود غذا.
👈باران که می آید کنار پیاده رو ها آهسته برانیم
👈هنگام برف شاخه درختان جلو خونه را تکون دهیم
👈به رستورانهای فست فود که میروید خودتان ظرف غذایتان را داخل سطل بیندازید.
👈همیشه زباله های خود را تفکیک کنید.همیشه در پله برقیها در سمت راست بایستید و سمت چپ را همیشه برای مردمی که عجله دارند خالی بگذارید.
در متروها و اتوبوسها بدانیم حق تقدم با کسانی هست که قصد پیاده شدن دارند سپس افرادی که سوار میشوند.
👈تمام وقتتان را صرف سریالهای بی سر وته ترکی نکنید.به ورزش و مطالعه و یا دیدن فیلم های روز سینما بها دهید.
👈پولهای شما برای بانک های شهر نیستند.بیشتر خرج خودتان کنید و تا جایی که امکان دارد به مسافرت بروید.
👈اگر متاهل هستید هرگز بدون اطلاع همسرتان به جایی نروید.همیشه او را در جریان بگذارید.
👈همیشه حلقه ازدواج در دستتان باشد.اگر کوچک شده در اسرع وقت سایز آنرا درست کنید و به دست کنید.
👈در محیط کار لباس رسمی بپوشید و هرگز صندل راحتی به پا نکنید یا صندل تابستانه با جوراب نپوشید.
👈هرگز بدون ادکلن به سر کار نروید مخصوصا اگر شغل شما طوریست که با ارباب رجوع زیاد سروکار دارید.
👈هر سال به دندانپزشکی بروید .اگر سالی یک دندان خراب را هم درست کنید.دندانهایتان همیشه سالم میمانند.
👈به افراد بیمار یا معتاد یا اقلیت ها به چشم یک انسان عادی نگاه کنید و با آنها رفتار عادی و محترمانه داشته باشید.
👈خرافات ها را دور بریزید و مانند انسانهای به روز و محترم تفکر داشته باشید.
👈هرگز کشور خود را با تمام کاستی هایش مسخره نکنید و اجازه ندهید دیگران نیز حرمت شکنی کنند.
👍برای دعا کردن از زبان عادی و خودمانی استفاده کنید نیاز نیست زیاد آن را پیچیده کنید.
👏🏼👏🏼👏🏼
هرگز میزان حقوق ماهیانه کسی را نپرسی
هرگز شماره عینک کسی را نپرسید
👏🏽👏🏽👏🏽👏🏽
جهت فرهنگ سازی لطفا نشر دهید
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ناصر:
🌷 مرحوم حاج اسماعیل دولابی(ره) :
✔️ مؤمن مانند بچهی دو سه سالهای است که روی پاهای پدر و در بغل او نشسته است...
✔️ بچه پس از آن که برخاست و مقداری این طرف و آن طرف دوید، خسته میشود و درمییابد که هیچ جا بهتر از دامان پدرش نیست...
.
🔹 مؤمن نیز پس از آن که مقداری به اتّکای اختیار خود و برای رسیدن به خواستههایش تقلا نمود و خود را خسته کرد، پی میبرد که هیچ جا بهتر از دامان خدا و اولیائش نیست؛ لذا به اختیار خود به آغوش خدا و اولیائش باز میگردد و به مقدرات الهی تن میدهد و به قضای الهی تسلیم میشود. ارزش اختیار ما به این است که با اختیار خود، خود را تسلیم خدا و اولیائش کنیم.
📚 مصباح الهدی صفحه 71
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
👈 زنگ تامل
👈روزی لقمان به فرزندش گفت :
🌱از فردا یک کیسه با خودت بیاور
و در آن به تعداد آدمهایی که دوست نداری
و از آنان بدت میآید پیاز قرار بده
روز بعد فرزند همین کار را انجام داد
و لقمان گفت : هرجا که میروی
این کیسه را با خود حمل کن...
فرزندش بعد از چند روز خسته شد
و به او شکایت برد که پیازها گندیده
و بوی تعفن گرفته است و این بوی تعفن
مرا را اذیت میکند...!!
لقمان پاسخ داد :
👈این شبیه وضعیتی است که
تو کینه دیگران را در دل نگه داری .
این کینه ، قلب و دلت را فاسد میکند
و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد...
┏━✨🕊✨🕊✨┓
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
آدمیزاد در هر سطح و سوادی که باشد میپرسد و میپرسد از هرچه که دم دستش است.
از چرایی وجود کوهها
از راز هستی
از رهاشدگانی که میدانند آنسوی قصه چه خبر است...
آدمهای غمگین این دوران هرچه بیشتر میفهمند سردتر،خشکتر و خشنتر می شوند.عطشی که ثمره ی هرچه بیشتر نوشیدن از دانستن است.
جدای از تمام دانستههای انسان عصر امروز به نظرم یک "برو" باید میبستند به انتهای عبارت بیا و خوبی کن و میدادند به خورد خلایق.
بیا و خوبی کن و برو.ساده،مختصر،مفید.
سالها پیش #ابوعلی_سینا مردی که سرامد دانش دورانش بود در روزهای آخر عمرش نسخه ای پیچید برای انسان مدرن در یک بیت :
تا بدانجا رسید دانش من
که بدانم همی که نادانم
پ.ن : عکس دوم مربوط میشه به شماره ی سوم مجله #دانستنیها چاپ شهریور ۱۳۵۸.
#سیاوش_رنجبر
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
درمان فراموشی
✴️ مخصوصا برای افراد سالخورده
🔷 گل گاوزبان 3 گرم
🔷سنبلالطیب 2 گرم
🔷 لیموی عمانی 1 عدد
✍ مواد بالا را در یک فلاکس آب جوش ریخته و بعد از 5 دقیقه به جای چای بخورید
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
رفع جوش های غرور جوانی
🍃 صد گرم گیاه همیشه بهار را در پنج
لیوان آب بجوشانید سپس از صافی
بگذارنید و روزی دو لیوان میل کنید
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
درمان چاقی ناشی ازکم کاری تیرویید
🏵 دمنوش بابونه
🏵 دمنوش به لیمو
🏵دمنوش بادرنجبویه
🏵 دمنوش اسطوخودوس
مصرف این دمنوش ها در بهبود چاقی ناشی از کم کاری تیرویید بسیار موثر است
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
کاهش فشارخون
✍️برای پایین آوردن فشارخون 30 گرم برگ خشک آفتابگردان را دم کنید و 3فنجان در روز بنوشید
👌دم کرده برگ زیتون
دم کرده برگ جعفری و
شنبلیله هم فشارخون را کاهش میدهند
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
گرفتن تلخی آب لیمو تازه 🍋👇
این روزها لیمو بصورت ماشینی و با دستگاه آب گرفته میشه و دیگه خانوما سنتی اینکارو انجام نمیدن، در نتیجه هسته های لیمو هم کمی له میشه و باعث تلخی آب لیمو میشه. برای رفع این مشکل بعد از گرفتن آب لیمو دو تا سه عدد هویج، بستگی بمیزان آبلیمو داره، برای 15 کیلو لیمو 4 عدد هویج متوسط پوست کنده درسته بندازید تو لیمو 24 ساعت بمونه بعد صاف کنید؛ هویجها تلخی آب لیمو رو بخودش میگیره.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d