رهسپار خانه سالمندان
این مقاله در اینترنت باعث تفکر راجع به زندگی شده است.مقاله توسط یک خانم نویسنده بازنشسته نوشته شده که احساسش را زمان انتقال به خانه سالمندان به نگارش در آورده است:
دارم به خانه سالمندان میرم.مجبورم.وقتی زندگی به نقطه ای میرسه که دیگه قادر به حمایت از خودت نیستی ،بچه هات به نگهداری از فرزندان خودشان مشغولند و نمی توانند ازت نگهداری کنند،این تنها راه باقیمانده است.
خانه سالمندان شرایط خوبی داره،اتاقی ساده.همه نوع وسایل سرگرمی داره،غذا خوشمزه است،خدمات هم خوبه.فضا هم بسیار زیباست اما قیمتش ارزان نیست.
حقوق بازنشستگی من به سختی می تونه این هزینه رو پوشش بده.البته اگه خونه خودم رو بفروشم به راحتی از پس هزینه اش برمیام.می تونم در بازنشستگی خرجش کنم تازه ارث خوبی هم برا پسرم بذارم.پسرم این را خوب می فهمه:«پولها و اموالت باید به خودت لذت بده.ناراحت ما نباش.»
حالا من باید برا رفتن به خونه سالمندان آماده بشم.
به هم ریختن خانه به خیلی چیزها برمی گرده.جعبه ها،چمدانها،کابینت و کشوها که پر از لوازم زندگیست:لباسها و لوازم خواب برای تمام فصول.
از جمع کردن خوشم میامد.کلکسیون تمبر ،صدها نوع قوری دارم.کلکسیونهای کوچک زیاد، مثل گردنبندهای از سنگ کهربا و چوب گردو و از این قبیل. عاشق کتابم.کتابخانه ام پر از کتابه
انواع شیشه بطری مشروب مرغوب خارجی.از هر نوع وسایل آشپزخونه چند ست دارم.دیگ و قابلمه و بشقاب و هر چه که میشه دریک آشپزخانه پر تصور کرد.ده ها آلبوم پر از عکس و...
به خانه پر از لوازم نگاه میکنم و نگران میشم.
خونه سالمندان تنها یک اتاق با یک کابینت ،یک میز،یک تخت،یک کاناپه،یک یخچال یک تلویزیون،یک گاز و ماشین لباسشویی داره.دیگه جایی برای اونهمه وسایلی که یک عمر جمع کرده ام نداره.
یک لحظه فکر میکنم مالی که جمع کرده ام دیگه متعلق به من نیست.در واقع این مال متعلق به دنیاست.ثروتی هم که در آینده خواهد آمد تعلق به کسی ندارد. قصر چه کسی شهر ممنوعه است؟امپراطور فکر می کرد قصر متعلق به خودشه ولی امروز متعلق به مردم و جامعه است.
به اینها نگاه می کنید با آنها بازی می کنید از آنها استفاده می کنید ولی نمی تونید آنها را با خودتون به گور ببرید.
می خوام همه اموالم رو ببخشم ولی نمی تونم.هضمش برام مشکله.از طرفی بچه ها و نوه هایی که برا کارم و جمع آوری اینهمه چیز ارزش قایل باشند کم هستند.می تونم تصور کنم که آنها با اینهمه چیزی که با سختی جمع کرده ام چطور برخورد می کنند:همه لباسها و لوازم خواب دور ریخته می شه.عکسهای با ارزش نابود میشه،کتابها فله ای فروخته میشه.کلکسیونهام چی؟اگه دوستشون نداشته باشی از خودت دورشون میکنی.مبلمان هم با قیمتی بسیار کم فروخته میشه.
درست مثل پایان عمارت قرمز می مونه:تنها یک تکه تمیز سفید به جا می مونه.
از بین کوه لباسی که جمع کرده بودم چند تکه برداشتم،چند تا وسیله آشپزخونه،و چند تا از کتابهای مورد علاقه ام،و چند تا قوری چای.کارت شناسایی و شهروندی و بیمه و سند خونه و البته کارت بانکی.تمام.
این همه متعلقات منه.میرم و با همسایه ها خداحافظی می کنم. سه بار سرم را به طرف درب خانه خم میکنم و آن را به دنیا می سپارم.
بله در زندگی، شما روی یک تخت می خوابید و در یک اتاق زندگی می کنید بقیه اش برای تماشا و بازیست.
بالاخره مردم بعد از یک عمر زندگی می فهمند:ما واقعا چیز زیادی نیاز نداریم.
دور خودتان را برا خوشحال شدن شلوغ نکنید.
رقابت برا شهرت و ثروت خنده داره.زندگی بیشتر از یک تختخواب نیست.
(افسوس که هر چه برده ام باختنیست،
برداشته ها تمام بگذاشتنیست،
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت،
بگذاشته ام هر آنچه برداشتنیست)
دوستان عزیز بالای ۶۰سال به این فکر کنید که در سفر زندگی چه چیزی رو قراره با خودتون ببرین؟
خودتون رو از دست وسایلی که لازم ندارین،خورده نمیشه،پوشیده و استفاده نمی شه نجات بدین.
سالم و شاد باشین.🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
حق الناس مهمتر است یا شهادت در رکاب امام حسین؟!
آیا این حدیث درست است که امام حسین در روز عاشورا به برخی از اصحاب باوفا فرمودند اگر حق الناس در گردن دارید مرا رها کنید و بروید و حقوق مردم را پرداخت کنید ؟! در پاسخ
بله. گرچه بالاترین عملی که میتوان تصور کرد این است که انسان در رکاب حسین بن علی به فوز شهادت نائل شود. اما جایگاه حقوق مردم در آن حد است که سیدالشهدا در دو روایت اصحاب را تشویق به پرداخت حق مردم نمودند.
این مطلب بالا بصورت زیر در روایت بیان شده است:
موسى بن عمیر از پدرش نقل مى کند که امام (علیه السلام)، (در روز عاشورا) به من فرمود:
«نادِ اَنْ لا یُقْتَلَ مَعی رَجُلٌ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَ نَادِ بِها فِی الْمَوالی فَاِنّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: مَنْ ماتَ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ اُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ»؛ (میان همه یارانم اعلام کن هر کس دَیْنى بر عهده دارد با من کشته نشود؛ زیرا که من از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم فرمود: «هر کس از دنیا برود و دَیْنى بر ذمّه داشته باشد، از حسنات وى در فرداى قیامت برداشته مى شود»).
در نقل دیگرى آمده است که عمیر انصارى گفت: امام(علیه السلام) به من فرمود:
«نادِ فِى النّاسِ اَنْ لا یُقاتِلَنَّ مَعی رَجُلٌ عَلَیْهِ دَیْنٌ، فَاِنَّهُ لَیْسَ مِنْ رَجُل یَمُوتُ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ لا یَدَعُ لَهُ وَفاءً اِلاّ دَخَلَ النّارَ»؛ (میان مردم اعلام کن هر کس بدهکار است در رکاب من پیکار نکند، زیرا هر کس از دنیا برود در حالى که دینى بر عهده اش باشد که چاره اى براى آن نکرده باشد گرفتار دوزخ مى شود).
مردى برخاست و گفت: همسرم پذیرفت که از طرف من بپردازد. امام(علیه السلام) پاسخ داد:
«وَ ما کِفالَهُ امْرَاَه، وَ هَلْ تَقْضی اِمْرَاَهٌ»؛ (کفالت آن زن چه فایده اى دارد؟ آیا او قدرت دارد چنین کند؟!)
(احقاق الحق، ج 19، ص 429)
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✍امام صادق علیهالسلام
«هر کس آبی بیاشامد و جدم
حسین علیهالسلام را یاد کند
و بر قاتلین او لعن و نفرین نماید،
✅خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد، و او را در جایگاههای بلند جای دهد و مانند این است که صد هزار بنده را آزاد کرده باشد. پس او در روز قیامت با دلی شاد و چهرهای خندان محشور میشود»
📚منتهی الامال ص ۳۴۳
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
*معنای دقیق کلمات
عاشورا و تاسوعا چیست ؟
اکثر قریب به اتفاق اهل لغت این تصور را داشتهاند که ،
چون عشر و عاشر
از یک ریشهاند
و واقعه کربلا هم
در دهم ماه محرم
اتفاق افتاده است
پس ، عاشورا یعنی دهم محرم ؛
و بر همین قیاس
تاسوعا را نیز که با تسع و تاسع شباهت ظاهری دارند
روز نهم ماه محرم گفتهاند .
اما ،
این معنا به دلایل زیر اشتباه است
آیا ،
واژه عاشورا برای دهم ماههای دیگر نیز به کار میرود ؟
مثلاً ،
آیا شنیده شده است که کسی به دهم ماه رجب
هم عاشورا گفته باشد ؟
یا این مفهوم
مختص دهم ماه محرم است ؟
آیا ،
اگر امام حسین(ع)
مثلاً ، در یازدهم محرم شهید میشدند ،
آنگاه ، تاسوعا با عاشورا عوض میشد
و عاشورا واژه دیگری داشت؟
در ریاضی اعداد قاعده خود را دارند
و هر قاعدهای که بر شمارش اعداد حکم کند
بر سلسله اعداد هم حاکم خواهد بود .
اعداد بر خلاف کلمات استثناپذیر نیستند ؛
به طور مثال ،
در کلام عرب اعداد این گونه شمارش میشوند
اول – ثانی - ثالث - رابع ...
و یا اولاً – ثانیاً - ثالثاً - رابعاً و ...
چنان چه تاسوعا و عاشورا
در زمره اعداد باشند
باید قاعدهپذیر باشند ؛
یعنی باید بتوان بقیه اعداد را هم به همان سیاق تلفظ کرد ،
مثل تاسوعا – عاشورا – ثامونا – سابوعا ....
اما ، میبینیم که بقیه اعداد از این قاعده پیروی نمیکنند ؛
لذا ، نمیتوانیم دلیلی داشته باشیم که ،
تاسوعا و عاشورا عدد هستند
تا از قاعده شمارش پیروی کنند
و این دو روز هیچ ربطی به اعداد ندارد ،
بلکه معنای دیگری دارند .
*عاشورا ،
روز معاشرت با امام(ع)
عشر به کسر عین و عشرت ،
به معنای معاشرت و مصاحبت است .
معاشر به ضم میم ،
یعنی مصاحب و عاشر ،
اسم فاعل عشر است
که خودش ثلاثی مجرد اسم مصدر عشرت است .
خداوند میفرماید :
«وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»
(نساء/۱۹)
با زنان آن گونه که شایسته آنان است ،
معاشرت کنید .
عشیر یعنی همدم و رفیق
«وَ لَبِئْسَ الْعَشِیر ُ»
(حج/۱۳)
چه بد دوستی انتخاب کردهاند
و چه بد معاشر و رفیقی است .
العاشور از ریشه عشر
به کسی گفته میشود که ،
معاشرت خصلت او باشد .
العاشوراء ،
جائی که میل به معاشرت و رفاقت و مصاحبت نمایان میشود
و افراد میل معاشرت خود را با کسی که مورد نظر است عرضه میکنند ،
و عاشورا مبالغه است
از میل به معاشرت
* یعنی ، روزی که میل معاشرت و رفاقت
با امام (ع)
به شدت بالا میرود*
* تاسوعا ،
روزی برای وسعت ظرفیت *
با خارج شدن عاشورا ،
از سلسله اعداد ،
عدد بودن تاسوعا نیز مورد تردید قرار میگیرد
و معنی نهم را از دست میدهد .
اتسع به فتح الف
یعنی ،
گروههای ۹ نفره شدند .
اما ، اتسع به کسر الف
یعنی ، وسعت پیدا کرد - گشاد شد -
فراخ گردید .
اتساع ، یعنی گسترده شدن و گشاد شدن .
بالا رفتن ظرفیت .
اتساع شرائین ؛
یعنی ،
رگها گشاد شدند
و ظرفیت شان برای عبور خون زیاد باشد .
التاسوع ،
چیزی که فراخی و گستردگی و ظرفیت اش زیاد باشد ؛
و بالاخره ، التاسوعا
یعنی ، جائی که بتوان ظرفیت را بالا برد
و فراخی ایجاد کرد ؛
و تاسوعا ،
این معنی را پیدا میکند ،
*روزی که ظرفیت بالا میرود
و در سینهها فراخی ایجاد میشود
و به جای تنگی ، وسعت مییابد*
*این دو نام از ابداعات
امام سجاد (علیهالسلام) است*
و اگر در بعضی از روایات
از پیامبر اکرم
(صلوات الله علیه و آله)
از عاشورا گفته شده است ،
* اکثرا ، جعلیات بنیامیه ،
برای کم کردن اثرات عاشورای
امام حسین (علیه السلام)
است *
اما ، در مورد تاسوعا
تقریباً نداریم که قبلاً از
امام سجاد (علیه السلام)
لغت تاسوعا به کار برده شده باشد
و این معنا از عاشورا و تاسوعا
خیلی عاشقانه است...
*برگرفته از کتاب
«سفری از عاشورا تا اربعین»
تألیف عبدالله مستحسن*
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
*مقبل کاشانی*
شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده.هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته.یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا.در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند.یک عده از افراد بر میگردند کاشان.یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرضمیکنن و سفر رو ادامه میدن .اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری. از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه.همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید .مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن.*مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .پرسیدم توکیستی؟گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند.
*مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید.ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد.حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت،حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود.
حضرت فرمود محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان.و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش :
*کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا*
*در خاک و خون طپیده میدان کربلا*
*گر چشم روزگار بر او زار میگریست*
*خون میگذشت از سر ایوان کربلا*
*نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک*
*زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا*
*از آب هم مضایقه کردند کوفیان*
*خوش داشتند حرمت مهمان کربلا*
*بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید*
*خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا*
*زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد*
*فریاد العطش ز بیابان کربلا*
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد …
حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .*محتشم ادامه داد :
*روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار*
*خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار*
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده.محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله
*این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست*
*وین صید دست و پا زده در خون حسین توست*
*این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی*
*دود از زمین رسانده به گردون حسین توست*
*این ماهی فتاده به دریای خون که هست*
*زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست*
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند. و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند:
*خاموش محتشم که دل سنگ آب شد*
*بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد*
*خاموش محتشم که از این حرف سوزناک*
*مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد*
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد.پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
*مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ،فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🖤🖤🖤🖤🖤🖤 *مقبل کاشانی* شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی
*مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خواندن اشعارم:
*نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت*
*نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت*
*هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید*
*عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید*
*بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد*
*اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد*
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد .مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم .
فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
*التماس دعا*
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💫بچه که بودم
آنقدر از خدا می ترسیدم ،
که بعد از هربار شیطنت ، کابوس می دیدم ...
من حتی ناراحت می شدم که می گفتند خدا همه جا هست !
با خودم می گفتم :
" یک نفر چطور می تواند تمام جاهای دنیا کشیک بدهد و تا کسی کارهایِ بدی کرد ، او را بردارد ببرد جهنم ؟! "
من حتی وقتی می گفتند ؛ خداپشت و پناهت ، در دلم می گفتم کاش اینطور نباشد ...
می دانید ؟!
چون خدایی که در ذهنم ساخته بودند ، مهربان نبود ،
فقط خدایِ آدمهایِ خوب بود و برای منی که کودک بودم و شیطنت هایم را هم گناه می دیدم ، خدایِ ترسناکی بود ...
اما من ، کودکم را از خدا نخواهم ترساند ...
به او می گویم "خدا بخشنده است" ...
اگر خطایی کرد می گویم ؛ خدا بخشیده اما من نمی بخشم ،
تا بداند خدا از پدر و مادرش هم مهربان تر است ...
من به کودکم خواهم گفت خدا ، خدایِ آدم های بد هم هست ، تا با کوچکترین گناهی ، از خوب بودنش نا امید نشود ...
می گویم خدا همه جا هست تا کمکش کند ، تا اگر در مشکلی گرفتار شد ، نجاتش دهد ...
من خشم و بی کفایتیِ خودم را گردنِ خدا نخواهم انداخت ...
من برایش از جهنم نخواهم گفت ...
اجازه می دهم بدونِ ترس از تنبیه و عقوبت ، خوب باشد ،
و می دانم که این خوب بودن ارزش دارد ...
من نمی گذارم خدایِ کودکم خدایِ ترسناکی باشد ...
کاش همه این را می فهمیدیم ...
باورکنید خدا مهربان تر از تصوراتِ ماست !
اگر باور نکرده اید ؛
لطفاً در مقابلِ کودکان سکوت کنید ...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
دو سه تا خاطره تامل برانگیز🌹❤️🌹
درباره حاج آقا سید علی اکبر ابوترابی(ره)، آزادگان نقل می کنند:
هر وقت حاج آقا را با خیزران میزدند؛
بعدش روضه حضرت زینب سلام الله علیها میخواند و گریه میکرد.
می گفت:
«ما مَردیم و بدنمون آماده رزم،
وای به حال زنها و بچهها.»
.
🔶افسر نزار جدی بود.
از آن سنگدلها.
از کنارشان رد میشد؛
که حاجآقا ابوترابی(ره) از صف بیرون آمد؛
و گیوهای که بچهها بافته بودند؛
داد دستش.
تعجب کرد!
پرسید این چیه؟
حاجآقا گفت هدیه است برای شما.
چند لحظهای مکث کرد؛
نگاهی به حاجآقا انداخت؛
و نگاهی به گیوه،
دستش را بالا آورد؛
احترام نظامی گذاشت؛
و بیرون رفت.
🔶یک نهجالبلاغه به ما دادند.
حاجآقا گفت:
«فردا صبح این کتاب را میبرند؛
بیاین حفظش کنیم»
نهجالبلاغه ۸۰۰ صفحهای را بین ۲ هزار نفر تقسیم کرد.
صبح فردا یک نهجالبلاغه در دل ۲ هزار نفر بود.
.
🔶حاج آقا فیروز عباسی،
خاطره ای از رفتار حاج آقا ابوترابی در ایام اسارت با سرباز دشمن زیر شکنجه نقل می کند؛ که تامل برانگیز است:
“سربازهای عراقی دو طرف راهرو ایستاده بودند؛ و بچه ها که می خواستند؛
از جلوی آنها رد بشوند؛
با کابل می زدند.
حاج آقا هم در بین بچه ها بود.
… لحظه ای، زیر شکنجه تا کابل یکی از سربازها از دستش افتاد؛
حاج آقا ایستاد؛
خم شد؛
کابل را از زمین برداشت؛
و به دست او داد.
سرباز عراقی چند لحظه خیره خیره به حاج آقا نگاه کرد.
بعد کابل را به زمین انداخت؛
و رفت.
آن سرباز بعد از آن،
هیچ وقت با کابل به جمع اسرا نیامد.”
.حاج آقا ابوترابی(ره) فردی است؛
که میشل مسیحی،
رئیس هیئت صلیب سرخ جهانی در عراق،
درباره شخصیتش اینگونه گفته است:
“اگر دنیا بر محور وجودی ابوترابی بچرخد؛
عالم گلستان می شود.”
.
🔶حشمت الله برچلو،
مترجم نیروهای صلیب سرخ در اردوگاه موصل، خاطره ای از گفت و گویش با پی یر،
رئیس صلیب سرخ،
که پس از ملاقات یک ساعت و نیمه با حاج آقا ابوترابی انجام شده،
بیان می کند:
“ایشان حدود یک ساعت و نیم با حاج آقا صحبت کرد؛
وقتی حرفهایش تمام شد؛
از او پرسیدم:
بزرگ ما را چطور دیدید؟
گفت:
اگر ما در دنیا فقط ۵ نفر سیاستمدار مثل ایشان داشتیم؛
دنیا اصلاح می شد.
ایشان واقعا مرد بزرگی هستند؛
و من نظیرشان را در هیچ اردوگاهی ندیده ام.”
.
🔶سید یاسر ابوترابی،
خاطره ای از آیت الله العظمی بهجت،
در واکنش به رحلت حاج آقا ابوترابی را تعریف کرده و گفته است:
در دیداری که پس از ارتحال پدرم با مرحوم آیت الله بهجت(ره) داشتیم؛
به ما فرمودند:
مبادا ناراحت شوید؛
که پدرتان از دنیا رفته است؛
پدر شما از اولیاءالله بوده،
و مرگش هم اختیاری بوده است.!
🤲❤🤲روحش شاد🤲❤🤲
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
*تقدیم به آزادگان عزیز*❤️💚❤️
ما چه میدانیم معنای اسارت چیست؛
باید با تن مجروح و دستان بسته،
همرزم شهیدت را لگدمال کنند؛
و یا زیر شنی تانک له کرده باشند؛
و تو فقط توانسته باشی هق هق گریه سر دهی😭
باید پیکر مطهر همرزم شهیدت را در آبهای هور برای خوراک ماهیان انداخته باشند؛
و تو فقط با دستان بسته غصه خورده باشی😢
باید در پیش رویت،
دشمن ملعون پرچم کشورش را در سینه شکافته شده دوست شهیدت فرو کرده باشد؛
فقط تو توانسته باشی از ته دل نفرینش کنی🤲
باید پای مجروح و شکسته ات را،
افسر بعثی زیر کفشش له کرده باشد؛🙈
و تو فریاد بزنی،
و او قهقهه سر داده باشد.😞
باید نوجوان باشی و بجای دست نوازشگر پدر،
صورتت با سیلی نامردی که دستش سه برابر دست توست؛
سرخ و گوشَت کر شده باشد.🤭
باید با شلاق و کابل سیمی بر پیکر نحیف و مجروحت نواخته باشند؛😱
باید در اردوگاه تنگ و تاریک و نمور بوده باشی،😞
باید به خاطر ایستادگی در برابر ظلم تو را در سلول انفرادی تنگ و تاریک انداخته باشند؛😢
باید برای حتی نماز خواندن و دعا خواندنت هم کابل بعثی بر سرت خورده باشد؛😭
باید غذایت فقط رنگ غذا داشته باشد؛🤭
باید دوست اسیرت را بی رحمانه در جلویت شهید کرده باشند؛😭
باید حتی دیدن یک انسان غیر از خودت و یارانت یا حتی یک پرنده یا یک درخت آرزویت باشد؛🙈
باید در دل گرمای تابستان حسرت وزیدن یک نسیم خنک بر دلت مانده باشد؛😢
و در زمستان حسرت یه دوش آبگرم آرزوی دست نیافتنی برایت باشد؛😩
باید شب و روزت یکی باشد؛😞
و حتی اسمی از تو نباشد؛🤭
و برایت مراسم ختم گرفته باشند؛😭
باید بجای حتی کلمه ای محبت آمیز،😱
شب و روز حرف زشت و توهین بشنوی،🙊
و تو را مجوس و کافر بدانند؛😢
و خودشون را عارف خداپرست،😱
باید بجای سفر زیارتی به خاطر برپایی مجلس عزای امام حسین(علیه السلام)،
کابل خورده باشی،😢
و دو سه روز آب را بر تو بسته باشند؛😞
باید صبر را در برابر استقامتت شرمنده کرده باشی.👌
باید....
تا بدانی معنای اسارت چیست.👌👍👌
والا ما که بجای سیلی بعثی دست نوازشگر پدر چشیده ایم؛
ما که غذایمان با مهر و محبت مادری مزه دار شده است؛
و الا، ما که در سرای زمستانمان گرم و سرای تابستانمان سرد و خنک بوده است؛
ما که گشت و گذار و ییلاق و قشلاق و مسافرتمان براه بوده است؛
ما که سفر زیارتی مان به مشهد و قم و مکه و مدینه مان سرجایش بوده است؛
ما که آبمان سرد و نانمان گرم بوده است؛
و الا ما که ..... کجا
و فهمیدن معنای اسارت و دربند بودن کجا.
۲۶ مردادماه سالروز افتخار آفرین بازگشت آزادگان سرافراز به میهن اسلامی را به همه آزادگان عزیز تبریک عرض میکنیم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💎«گفتگو» کلید گنج روابط همسران
🔹یکی از شکایتهای رایج زنان اینه که همسرم با من صحبت نمیکنه و دفاع مردان هم اغلب اینه که حرفی برای گفتن نداریم🙁
🔸بعضیهام میگن ما با هم صحبت میکنیم. مثلا همین امروز من ازش پرسیدم: « غذا کی حاضر میشه؟😳
🧔🏻🧕🏻 صحبت کردن زن و شوهر موقعی مفیده که برای اون زمان گذاشته بشه؟ «خسته نباشید» گفتن زن به مرد یا « چای بیار با هم بخوریم» از طرف مرد، صحبتهای روزمرهای هست که اتفاقا بیشتر رابطه رو به سردی و تکراری شدن میکشونه.
🧔🏻🧕🏻 حتما تو زمان مشخصی که خودتون روش توافق دارید، موضوع مشخصی که اغلب میدونید محل اختلاف یا دلخوری و یا حتی موضوع مورد علاقه برای صحبت از طرف همسرتون هست رو انتخاب کنید و دربارهش گفتگو کنید.
🧔🏻🧕🏻 به خواستههای هم گوش بدید. تو صحبتها دنبال مقصر و یا اثبات خودتون نباشید. با هم همدلانه برخورد کنید و حتی اگه نیش و کنایه شنیدید عصبانی نشید. این کنایه شنیدن ناشی از وقت کمیه که تا به حال برای صحبت با هم گذاشتید. همین گفتگوی ساده کلید حل خیلی از اختلافات زناشوییه که حتی تصور نمیکنیم حرف زدن اونا رو برطرف میکنه
🌿🌾🌹🌴🌳🌷🌾☘🌷
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#استاد_عباسی_ولدی
📌اگر با انتقاد به دنبال تغییر در همسرتان هستید، در جمع به او انتقاد نکنید؛ زیرا بسیاری از افراد، حتّی آنهایی که مشتاق شنیدن عیبهای خود هستند، از انتقاد در جمع، عصبانی شده، واکنش منفی از خود نشان میدهند.
📌برخی، عقدههای خود را به بهانۀ انتقاد، خالی میکنند؛ یعنی در جمع، عیب فرد را میگویند تا شخصیت او خُرد شود، بعد هم اسم این عمل را انتقاد میگذارند!
📌اگر انتقاد را اهدای عیب به همسر بدانیم، باید در هنگام انتقاد، رویی گشاده، گفتاری دوستانه و لحنی مهربان داشته باشیم. در غیر این صورت، انتقاد، تأثیر خود را نخواهد داشت.
📌برخی انتقاد خود را با زبانی سرزنشآمیز مطرح میکنند. این کار، بیش از این که شخص را تغییر دهد، ناراحت میکند. پس باید مراقب باشیم که انتقاد ما شکل زخمِ زبان یا سرزنش به خود نگیرد.
📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۲۱۹
#آداب_همسرداری
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨🌸✨🌸✨🌸✨
هنر رها کردن به موقع را بیاموزیم
✨🌸✨🌸✨🌸✨
تا به خود و دیگران لطمه نزنیم
رها نکردن به موقع از وابستگی ناایمن خبر میدهد.
✨پسرتان را رها کنید اولویت او باید همسرش باشد.
🌸دخترتان را رها کنید اولویت او همسر و زندگیاش هست با شام و ناهار هر روزه او را پیش خود نگه ندارید.
✨نوهها شیرین هستند اما آنها را رها کنید قرار نیست نقش فرزندان شما را بازی کنند بگذارید در کنار پدر و مادرشان بزرگ شوند.
🌸عشقتان را رها کنید،
اگر دوستاش دارید و او به کس دیگری علاقه دارد.
✨کارتان را رها کنید اگر دوستاش ندارید و مدام در کارتان تحقیر میشوید و شما را در محل کار نمیخواهند.
🌸لباسهایی که مدتی ست نمیپوشید را رها کنید و به کسی هدیه بدهید.
✨کینه خواهر و برادر را رها کنید در شرایط ناگوار آنها به داد شما خواهند رسید.
🌸باورهای غلط را رها کنید تا جایی برای افکار و ایدههای خوب باز شود.
کسی را که دوست دارید رها کنید تا آزادانه در کنار شما بماند.
"✨پرنده زیبا در قفس خواهد مرد"
چسبیدن مدام شما به کسی یا چیزی که دوستاش دارید شما و رابطهتان را از بین خواهد برد.
🌸به یک عقیده انقدر نچسپید که تنها او درست است، شک کنید، تحقیق کنید، انگاه اگر درست بود، عمیقش کنید اگر نبود رهایش سازید.
✨به افکار خود نچسپید، افکار خود را با مطالعه نو کنید.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d