💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🎥 #فیلم_شیرینی_فوری
✍ کامل با تمام نکات
🍩🍩🍩🍩🍩🍩🍩
😍👏
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺💫🌺💫🌺💫🌺
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
# نان کماج اصفهان
نان کماج هم یکی نان های سنتی اصفهان هست در زمان های قدیم این نان را برای عروس و داماد ها میبردند این نان خوشمزه قدیم با تنور پخته میشد الان در فر هم میشه بپزیم
شیر ۱ لیوان
اب گرم نصف لیوان
تخم مرغ ۳ عدد
شکر ۱ لیوان
ترکیب روغن مایه و کره اب شده نصف لیوان
مایه خمیر ۱/۵ق غذاخوری
ارد ۴ الی ۵ لیوان
کنجد گردوبادام برای تزئین
زعفران دم کرده ۲ ق غذاخوری
ابتدا اب گرم و ۱ قاشق از شکرها و مایه خمیر را مخلوط میکنیم در اون را میگذاریم جای گرم میذاریم تا مایه خمیر عمل بیاد
شیر را کمی گرم کرده زغفران و شکر را اصافه کنید خوب حل کنید حرارت را خاموش کنید بذارید خنک شه بعد ۲ تا از تخم مرغ ها و را اضافه کنید خوب مخلوط کنید یه تخم مرغ دیگه را زرده را جدا بذارید سفیده را به مواد اضافه کنید تو این مرحله اگر دوست داشتید می تونید زیره یا رازیانه هم اضافه کنید حالا ارد را کم کم اضافه کنید تا جایی مه خمیر به دست نچسبه خمیر را خوب ورز بدید تا جایی که به دست نچسبه میتونید هر وقت خیلی چسبناک بود کمی دست خود را چرب کنید
خمیر را استراحت بدید تا ور بیاد بعد چونه بگیرید ۱۰ دقیقه چونه ها را استراحت بدید
زرده تخم مرغ ۱ق زعفران و ۱ ق شیر یا ماست را خوب مخلوط کنید
چونه ها را به قطر ۱۵ سانت باز کنید روی اون را از مواد رومال و کنجد بزنید گردو بادام میتونید در صورت دلخواه روش بذارید با حرارت ۱۸۰ درجه سانتی گراد تو فر از قبل روشن شده به مدت ۲۰ دقیقه بذارید تا روی اون طلایی شه
توی فر ۲ کاسه اب بذارید تا نون ها خشک نشه
همچنین در صورت دلخواه میتونید داخل خمیر گردو یا کشمش هم بریزید
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
تزیین کیک😍
ّ
خیلی زیبا
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🎂 کیک اسفنجی 👌
4 تخم مرغ
یک پیمانه پلوپز شکر
یک و یک چهارم پیمانه آرد
یک چهارم پیمانه روغن مایع
یک چهارم پیمانه آب ولرم مایل به داغ
وانیل و بکینگ پودر هر کدام نصف قاشق چایخوری
پیمانه پلوپز باشه حتما.
همه مواد حتما دمای محیط رسیده باشن. فر از نیم ساعت قبل روشن بشه 180 درجه. بعد شروع به کار
آرد سه بار الک شده با با بکینگ پودر
وانیل با شکر مخلوط بشه.
تخم مرغ ها رو در ظرف استیل بشکنید بعد شکر و وانیل روش بریزید. بعد با دور تند همزن اینقد بزنید تا غلیظ و کشدار بشه و حباب های زیادی توش مشخص باشه. بستگی به قدرت همزن داره. من معمولا شش هفت دقیقه میزنم. بعد روغن و آب را اضافه کنید با هم. بعد فقط 30 ثانیه با دور تند همزن بزنید. بعد همزن رو کنار بذارید و آرد و بکینگ پودر از قبل الک شده رو قاشق قاشق بریزید و با لیسک بصورت دورانی و آرام در یک جهت هم بزنید تا پف کیک نخوابه. بعد از آخرین قاشق آرد که اضافه کردید و هم زدید باید حباب ها داخل مواد کیک دیده بشن وگرنه قطعا کیک سنگین میشه یا اینکه به اندازه کافی پف نمیکنه.
سریعا مواد رو داخل قالب که به اندازه کف قالب کاغذ روغنی انداختید، بریزید و بره داخل فر طبقه وسط. من میذارم روی طبقه ای که توری مانند هست، یعنی روی سینی فر نمیذارم. برای اینکه حرارت به همه جاش یکنواخت برسه. بمدت یک ساعت با همون درجه 180(درجه فرها با هم فرق داره. چند بار درست کنید تا دستتون بیاد با چه درجه ای بهتر میشه) میذارم. تو این مدت اصلا در فر باز نشه. بعد از یک ساعت خاموش میکنم و درمیارم میزارم روی گاز یه نیم ساعت بمونه تا خنک بشه. بعدم پلاستیک میکشم میذارم یخچال که روز بعد خامه کشی کنم.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#داستان 📜
📌پادشاهی قصد کشتن اسيری کرد. اسير در آن حالت نااميدی شاه را دشنام داد.
شاه به يکی از وزرای خود گفت: او چه می گويد؟
✨وزير گفت: به جان شما دعا می کند.
شاه اسير را بخشيد.
📌 وزير ديگری که در محضر شاه بود و با آن وزير اول مخالفت داشت گفت:
ای پادشاه آن اسير به شما دشنام داد.
✨پادشاه گفت:
تو راست می گويی اما دروغ آن وزير که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.
📚«گلستان سعدی»
✨جز راست نباید گفت✨
✨هر راست نشاید گفت✨
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_نهم بعد از اون روز تنها همراه من معصومه بود که تمام زندگی منو میدونست معصومه دوست دوران دبیرست
#قسمت_دهم
حمید که میومد کنارم حالم بد میشد ،از این همه پنهان کاری خسته شده بودم هر روز به این فکر میکردم چجوری مچ حمیدو بگیرم
تا اینکه بعد از دو سه هفته معصومه بهم زنگ زد و گفت ماجرای تو رو برای خاهرم تعریف کردم اون یک دوست مجرد توی تهران داره که اون جا کار میکنه دنبال یه هم خونس گفتم شاید دوست من یکی دوماهی بخاد اونجا رفت و امد کنه اونم از خدا خاسته قبول کرده به شرطی که تو یکم اجاره بدی ،گفتم یعنی برم اون جا زندگی کنم؟ معصومه گفت نه به حمید بگو یه هفته میری شهرستان ولی تهران بمون ،گفتم نمیشه هم زنگ میزنه خونمون هم به مادرش باید سر بزنم ،غیر ممکنه
معصومه گفت بگو با من داری میای مسافرت ،از حرفش خندم گرفت و گفتم مسافرت؟؟؟ من تا حالا تنهایی غیر از شهرستان جایی نرفتم ،حمید میدونه،عادت به اینکار ندارم که تنهاش بزارم ،شهرستانم قبل از این ماجرا فقط یکی دوبار تنها رفته بودم اونم به خاطر مامانم ،معصومه گفت حالا با قبلا فرق داره اونم از خداشه که تو از پیشش بری تو بهش بگو ولی بگو من نمیخام برم ببین حمید خودش چی میگه
ته دلم راضی به این قضیه نبودم نمیدونم چرا ولی دلم میخاست بفهمم که حمید بهم وفاداره یا نه،عین ادمی شده بودم که خودشو گول میزنه
شب به حمید گفتم معصومه میگه بیا بریم مشهد زیارت کنیم ،ولی من گفتم نمیام حمید اینجا تنهاست،ته دلم منتظر بودم تا حمید بگه نرو
گفت چرا نری؟ حتما برو تو اینجا افسردگی گرفتی برو حال و هوا عوض کن بعدش هم با همدیگه میریم برات دنبال کار میگردیم
گفتم نه من دلم نمیخاد تو رو تنها بزارم یه وقتی باشه که دوتایی باهم بریم مشهد
ته دلم هنوز امیدی به حمید و زندگیم داشتم حمید گفت نه حتما برو نگران پولش نباش من یه مقدار پس اندازدارم بهت میدم
گفتم تو این اوضاع مالی خوب نیس بریم
گفت تو چکار به اوضاع مالی داری؟؟؟
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ادامه_دارد👇👇👇
#قسمت_یازدهم
سفر رفتن برات از هر چیزی مهمتره،بغض کرده بودم به زور جلو اشکامو گرفتم تا نریزن و گفتم باشه پس من هفته دیگه میرم مشهد زیارت
حمید خندید و گفت ان شالله وقتی برمیگردی حالت خیلی بهتر بشه
بهش گفتم قول میدم وقتی برگردم هیچ کدوم از این ماجراها نباشه و حالم برای همیشه خوب بشه حمید گفت امیدوارم.
قرار بود اخر هفته برم مشهد شروع کردم به جمع کردن چمدونم به حمید گفته بودم که پنج شش روز اونجا می مونم حمید گفت هر چقدر دوس داری بمون سر کار که نمیخای بری منم که مدام شیفتم نمیتونم ببینمت پس بهتره اونجا باشی و حال و هوات عوض بشه
ادرس خونه ی دوست معصومه رو گرفتم و رفتم پیشش دختر خوبی بود،و تازه اومده بود تهران تا کار کنه ،ماجرا رو که بهش گفتم گفت میخای چکار کنی ؟؟ گفتم کشیک وایمیستم حمید که رفت میرم داخل خونه گوشیمو روی ضبط فیلم میزارم و میام بیرون و دفه بعد میرم ببینم چی ضبط کرده که بتونم به عنوان مدرک ازش استفاده کنم
واسه اینکه حمید شک نکنه بلیطمم گرفته بودم و خودش با آژانس منو رسوند ترمینال و تا وقتی که سوار نشدم خیالش راحت نشد و برگشت
وقتی ماشین حرکت کرد گفتم صبر کنه یه وسیله جا گذاشتم و از ماشین پیاده شدم و رفتم خونه دوستم ،تمام اون شب تا صبح گریه کردم چ فهمیه بهم دلداری میداد و میگفت گریه نکن درست میشه
صبح زود از خونه زدم بیرون تا ببینم حمید شیفته یا نه ولی شیفت نبود و از خونه در نیومد ،تمام مدت توی پارک روبه روی خونه نشسته بودم و از سرما میلرزیدم تا اینکه حدود دوازده ظهر بود که دیدم حمید از اپارتمان درومد و چند لحظه بعدش یه دختر با موهای بلوند از خونه درومد به اون قیافه و آرایشش نگاه میکردم و یاد حرف حمید که میگفت چکارش داری میره دهاتشون و میره سر کار فکر میکردم ،مطمئن که شدم حمید از خونه رفت بیرون ،رفتم داخل خونه گوشی رو گذاشتم رو حالت هواپیما و بعد هم ویدیو و پشت آینه قایمش کردم ،از قبل براش یه جایی درست کرده بودم توی جا دستمال کاغذی گذاشتمش طوری که اصلا بهش شک نکنه
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ادامه_دارد