💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🍺نوشابه به دلیل اسیدی بودن مانند ترشی میباشد و البته مضرتر..،☝️
🍷 و استفاده زیاد از نوشابه سبب سرد شدن و تنبل شدن معده شده، عمل هضم را کند میکند و علاوه بر نفخ، شکم نیز بزرگ میشود
🖍پس کسانی که نوشابه و نوشیدنیهای گاز دار مصرف میکنند، معده تنبل و توان هضم ندارد
🖍اعصاب ضعیف میشود
🖍ریه ضعیف میشود، چون به دلیل اسیدی بودن مانند ترشی، مضر ریه هستند
🖍نوشابه و ترشی مضعف قوای جنسی هستند، مایع مَنی رقیق میشود و زودانزالی را نیز در پی دارد
🖍سبب ضعف مغز و حافظه میشود
🖍مضر دندان و استخوان
🖍مضر کبد و کلیه
⬅️استفاده از ترشیها با شیره و ادویه گرم و سیر در هوای سرد و همراه با غذاهای چرب خوب است
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#آروماتراپی/ رایحه درمانی⬅️بوییدن میوه
بوییدن میوه هم یک روش درمان است که شاید ملحق به بوییدن گل و عطر بشود.
🔮در روایت آمده است:
«پیامبر(ص) هنگامی که میوهی جدید میدید آن را میبوسید و روی چشمان خود قرار میداد سپس فرمود اللَّهُمَّ كَمَا أَرَيْتَنَا أَوَّلَهَا فِي عَافِيَةٍ فَأَرِنَا آخِرَهَا فِي عَافِيَةٍ.»
👌بنابراین بوسیدن و گذاشتن روی چشم و دعای خاص، اثر بر روی سلامتی دارد.
🔮در روایت دیگر آمده است:
«هنگامی که خواستی سیب بخوری، آن را بو کن و بخور زیرا اگر این کار را انجام دهی، تمام بیماریها و مشکلات را از بدنت خارج کردهای و هرآنچه از درد وجود دارد ساکن میشود.»
🔮در روایت دیگر آمده است:
«بوی انبیاء بوی بِه است و بوی حورالعین بوی یاس است و بوی ملائکه بوی گل سرخ است و بوی دخترم فاطمه بوی به و یاس و گل سرخ است و خداوند پیامبری را مبعوث نکرده است مگر اینکه با آن بوی به قرار داده است پس به بخورید و به زنان باردار خود بخورانید تا اولاد شما زیبا شوند
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🥃 چند نکته در مورد #ترشی
🍱طب سنتی ایرانی خیلی موافق مصرف ترشیها و ترش مزهها نیست
🍱ترشیها روی اعصاب اثر ضعیفکننده دارند
🍱از بین ترشیها نارنج تا حدی اثرات سوء کمتری روی بدن دارد
🍱مصرف ترشیها با غذا ممنوع است
⬅️استثنا، در مصرف غذاهای خیلی چرب(آبگوشت پر دنبه) است که اگر بعد از آن خوراکی تند و تیزی خورده شود، قابل قبول است
🍱بعضی ترشیها مثل ترشی پیاز،دسیر ترشی، ترشی کبر و...اثرات درمانی دارند و در درمان مشکلات مفصلی و کبد چرب و....طبق تشخیص و توصیه پزشک، مصرف میشوند که البته در این مواقع بهتر است سرکه تا حد امکان از آن جدا شود و همراه غذا هم خورده نشود
⬅️ترشی کبر، پاکساز طحال است
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🥣#شیربرنج و #فرنی😋 غذای دارویی
🎾برنج قلیل الغذا بوده ولی همراه شدن آن با شیر و شکر ترکیبی کثیر الغذا ایجاد میکند
🌕و برای افرادی که دچار ضعف عمومی و کمخونی هستند و کودکان در حال رشد بسیار مفید است👌
🎾شیر برنج و فرنی سریع الهضم هستند، اگر دنبال غذای دارویی مناسب برای فرزندانتان در فصول امتحانات هستید میتوانید از این غذاها استفاده کنید
🌕به دلیل سهلالهضم بودن به عنوان یک غذای دارویی مناسب، تقویت کنندهی قوای جنسی و زیاد کنندهی مَنی قابل مصرف است
🎾افرادی که از #زخم_معده رنج میبرند میتوانند از فرنی و شیربرنج به عنوان یک غذای دارویی مناسب استفاده کنند
🌕افراد لاغر، یا با مزاج خشک و سوء مزاج خشک توصیه میشود شیر برنج یا فرنی را به عنوان یک غذای مناسب در وعدههای خود قرار دهند
🎾افراد دارای اضافه وزن و یا رطوبت اضافی معده و یا افراد مبتلا به سنگ کلیه از مصرف بیرویه شیر برنج پرهیز نمایند
🌕افرادی که به شیر حساسیت دارند، بهتر است شیر برنج را به همراه عسل و گلاب میل نمایند
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🤔 چگونه به وسیله مو بیماریها را درمان کنیم؟
🔺در روایات مادهی تشکیل دهنده مو به داء(بیماری) که در خون جاریست مربوط شده است؛ با خارج شدن مو از منافذش، بیماریها و دردها از بدن خارج میشوند(دردهایی همچون کمر درد، زانو درد، سردرد و....)
✍🏻اگر موها زود به زود کوتاه شوند سریعتر رشد کرده و دردها هم سریعتر از بدن خارج شده و سبب پیشگیری از بیماریهاست، ولی اگر مو و ناخن بلند شد و کوتاه نکردید رشد آنها متوقف شده و درد در بدن محبوس میماند
🔮چند روش روایی برای سریع تر رشد کردن مو : 👇
1️⃣ استفاده از #نوره و تراشیدن زود به زود موها
🔺کسانی که موهایشان را مداوما میتراشند موهای پرپشتتر، قویتر و درشتتری دارند.
🔮 از خواص نوره:
🌱 سودا را از بدن خارج میکند
🌱 آب کمر را زیاد میکند (یکی از بهترین درمان های #ناباروری)
🌱 شحم کلیه را تقویت میکند
🌱 بدن را تقویت و سستی را از بدن میبرد انسان را چاق میکند ( چاقی و لاغری از نظر قوهی بدنی در روایت مطرح است)
2️⃣ #شانه_زدن سر با شانه چوبی سبب رویش مو در سر است و صفرا و سودا را میبرد.
3️⃣ خوردن #انجیر در روز سبب رویش مجدد موها میشود و بیماریها را میبرد.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#حنا_درمانی
🌷پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: حنا رنگ اسلام است.
🔮خواص و نحوه ی درمان با حنا:
🔸 حنا بستن سر، #میگرن را برطرف می کند.
🔹 #بینائی را تقویت می کند و #ضعف_چشم ها را می برد.
🔸 #قدرت_جنسی را زیاد می کند.
🔹 باد را از گوش ها خارج و #التهاب_گوش را برطرف می کند، و همچنین خضاب کردن درمانی برای #صدای_گوش است.
🔸 سینوس ها را نرم و دهان و بدن را خوشبو و #لثه را تقویت می کند.
🔹 وسوسه ی شیطان را کم می کند(وسوسه یعنی ناراحتی و هَم وغم، مثلا انسان را وسوسه می کند چرا دیگران دارند و تو نداری و...، این سبب مکدر شدن زندگی انسان می شود).
🔸خصاب کردن سر با حنا هفته ای دوبار، #یائسگی_زودرس و #قطع_قاعدگی را برطرف می کند.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
⚛#قرص_نخورید
✴️↫ قرص استامینوفن:
شایعترین علت نارسایی کبد در جهان مصرف بیرویه استامینوفن است. این قرص جنبه درمانی ندارد و فقط درد را تسکین میدهد !
🔰↫جایگزین طبیعی استامینوفن:
🔸دم کرده نعنا
🔸دم کرده دارچین
🔸دم کرده زنجبیل
🔸مصرف زردچوبه
🔸مصرف گیلاس
🔸چای گل گاوزبان
🔸دم کرده پونه کوه
🔸مصرف انگورقرمز
🔸دم کرده اویشن شیرازی
🔸کدو حلوایی بخارپز با دارچین
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
کم خوني و آلزایمر
💁مشخص شده که اکثر زنان مبتلا به آلزایمر، در جوانی مبتلا به کم خونی بودهاند.
👈فقر آهن موجب پایین آمدن اکسیژن مورد نیاز سلولهای مغزی و تخریب زود هنگام آنها میگردد.
◍⃟👩🏻⚕•●❥●❥◍⃟🍎
#زیبایی•.•💓🌱
برای کاهش ریزش مو چه کنیم؟
...................................
• آرام برس بکشید 🍊🏳🌈>
• استرس نداشته باشید 💆🏻♀>
• موها خود را نکشید 🦋>
• از کلاه گیس استفاده نکنید 🦚>
• حوله را روی موها نمالید 🍭💕>
• غذاهای سالم بخورید 🥘>
• بعد از شامپو زدن و استخر موها را کاملا آب بکشید 🍄🧡>
• موهایتان را رنگ نکرده و از فر کردن موها خودداری کنید 🧁🍃>
◍⃟👩🏻⚕•●❥●❥◍⃟🍎
چطور درد و خستگی پاها رو از بین ببریم؟
روی صندلی بنشینید
و 1 توپ تنیس زیر پایتان قرار دهید
و کف پایتان را روی توپ به جلو و عقب حرکت دهید تا درد وخستگی پاها سریعا رفع شود
◍⃟👩🏻⚕•●❥●❥◍⃟🍎
حداقل روزی 5 دقیقه در معرض نور خورشید قرار بگیرید
این کار با جذب ویتامین D موجب سلامت روده می شود و از بیماری های عفونی جلوگیری می کند
◍⃟👩🏻⚕•●●❥◍⃟🍎
🔆 چرا #دوبار_در_ماه_پریود_میشوم؟
🔅🔅اگر پریودتان دوبار در ماه باشد یعنی همه چیز غیر طبیعی است. طول دوره قاعدگی به طور متوسط بین 21 تا 35 روز است و در این فاصله 3 تا 7 روز احتمال پریود شدنتان وجود دارد.
♥️ #پولیپ یا فیبروم رحم
♥️ #عفونت واژن یا رحم
♥️ تغییرات هورمونی
♥️ درست کار نکردن تیروئید
♥️ سندروم تخمدان پلی کیستیک( #تنبلی_تخمدان)
♥️ سلول های سرطانی یا پیش سرطانی
♥️ استرس بیش از حد
♥️ مسافرت و تغییرات آب و هوا
♥️ #یائسگی
♥️ تغییر وزن
🤱🤰👼🤱🤰👼🤱🤰👼
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🍏
🍎خواص برگ به :
📚علائم کم خونی را کاهش می دهد: کم خونی نوعی ناراحتی است که به دلیل کاهش مقدار آهن در بدن شما ایجاد می شود. و در واقع مصرف برگ درخت به نیازهای آهن شما را برآورده می کند. در نتیجه ، برگ درخت به می تواند به شما در درمان کم خونی نیز کمک کند. اگر به وضعیتی مانند کم خونی مزمن مبتلا هستید ، می توانید با مصرف برگهای به مقدار زیادی آهن دریافت کنید.
📚سرماخوردگی را درمان می کند: از آنجایی که برگ درخت به ماده ضد ویروسی را آزاد می کند ، توصیه می شود هنگام سرماخوردگی ، چای برگ به بنوشید. چای گرم برگ درخت به ، به شما کمک می کند تا ضمن تسکین علائم سرماخوردگی مانند سرگیجه ، تب ، سرفه و عطسه ، احساس بهتری داشته باشید.
📚می توانید لیمو ، زنجبیل و عسل را به چای خود اضافه کنید. زیرا سایر مواد طبیعی که برای رهایی از سرماخوردگی مفید هستند زنجبیل ، لیمو و عسل هستند.
◍⃟👩🏻⚕•●❥●❥◍⃟🍎
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_80 _ ميخواى؟ _ نيكى و پرسش؟ باقى مانده بسته سيگارم را به او دادم _ دمت گرم
#این_مرد_امشب_میمیرد_81
ميدانستم در فكر تعبيه همان جهنمى است كه وعده داده بود !!! در اتاقش بود كه با صداى بلند نامم را صدا زد:
_ يلدا
نگاه من و عمه خيره در هم شد كه دوباره صدايم زد ، سريع خودم را به اتاقش
رساندم روى تختش نشسته بود دستهايش را پشتش ستون كرده بود نگاهم كرد و باز با
اين نگاهش قلبم در دست انداز بدى افتاد!
_ نميتونم
با تعجب پرسيدم: چى رو؟
_ كاش همه چيت مثل چشمهات معصوم و صادق بود. از او دلخور بودم از شب مهمانى از سيلى از تهديد هايش .ولى دوستش داشتم
غرورم را در كفه ترازو گذاشتم و عشقم را در كفه ديگر عشق خيلى سنگين تر بود!!!
ميتوانستم غرورم را فدا كنم؟!
_ معين
و اين اولين بار بود كه قلبم به زبانم جسارت هجى اسم زيبايش را داد ، نگاهم كرد اين نوع نگاهش را دوست داشتم سكوت كرده بود كه دوباره صدايش كنم؟!
_ معين ميخوام حرف بزنم باهات
سرش را پايين انداخت:
_ قبلش به حرفهاى من گوش كن
_ خواهش ميكنم اول من بگم چون ميدونم اگه تصميمتو به زبون بيارى ديگه عوضش نميكنى حتى اكه مطمئن باشى اشتباهه دستش را روى كتف مخالفش گذاشت و شروع به ماساژ كتفش كرد ولى حرف
نميزد و اين به معنى اذن صحبت به من بود
_ من خيلى بد بودم بدى زياد ديدم بدى زياد كردم خودمو تو وجودم كشتم كه بتونم با هر بدى كه آشنا ميشم از خودش بدتر باشم تو همه زندگيم نه هدف داشتم نه اميد فقط از زندگى قسمت بى خيالى و كيف و حالشو ميخواستم نميدونم هنوز نميدونم از كجا يهو تو مسير زندگيم قرار گرفتى كمكم كردى اذيتم هم كردى ولى بهت مديونم نه به خاطر اون
٥١١ ميليون به خاطر حضورت اولين باره كه حس ميكنم سقفى كه بالاسرمه ٢ ستون محكم داره كه هر لحظه از خراب شدنش روى سرم نترسم اينقدر بهت نزديك شدم كه يادم رفت من فقط كسى ام كه تو لطف كردى بهش يادم رفت كارمندتم يادم رفت حد و اندازمو. عمادو دوست دارم همه آرزوم بود شب تولدش كنارش باشم كنارتون باشم من اشتباهى نكردم كه مستحق اون سيلى باشم چه برسه به اين كه بخواى با قهرت يا هرچى
كه تو ذهنته تلافيشو كنى پس بگذر من با بودنت كنارم دارم حس ميكنم بايد زندگيمو
درست به سر انجام برسونم تو رو خدا اذيتم نكن نگاهم نميكرد دل توى دلم نبود آن طور كه كتفش را محكم فشار ميداد ميدانستم
درد دارد سكوتش را شكست:
_ اومدن توى اون مهمونى اول از همه به تو آسيب ميزد و من اينو نميخواستم چون ممكنه خودم تو گوشت هم بزنم اما اگه كسى تو بهت بگه مطمئنم زنده نميزارمش
_ كى قراره آخه به من حرفى بزنه؟
_ تو جواب منو بده اول . قراره تا چرخ روزگار طبق ميلت نچرخيد راه بيوفتى تو خيابون و سيگار بكشى؟
_ نه ديگه نه رئيس
_اينقدر به من نگو رئيس
طعم معين شنيدن به مزاجش خوش آمده بود...
_ قول ميدم حالا ميبخشى؟
_ نه به اين زودى فقط ميتونم بهت تخفيف بدم
_ باشه قبول فقط ۱ چيزى بگم
_ ميشنوم؟
_ آقاى دكتر دواى درد كتف چپ چيه؟
چشم هايش را ريز كرد و گفت:
_ ۱ اعصاب راحت
_ چه طورى راحت ميشه آخه؟ زيادى سخت ميگيره تازه فكر كنم البته فكر كنما
دكترا همه با سيگار مخالفن مخصوصا متخصصاى قلب
خنده كوتاهى كرد و گفت:
_ هشتاد درصدشون سيگارى ان. متخصص ها پوس و مو كچلن متخصص چشم
عينكيه متخصص تغذيه شكم داره روانپزشك ها هم روانى ان
_ چه قدر بد كاش واسه ديگران ميگن بده خودشونم رعايت ميكردن
_ ديگه زياد زبون نريز هنوز نبخشيدمت
_ اگه ماساژت بدم كه كتفت خوب شه چى؟
_ برو بچه من با اين چيزها خر نميشم برو اتاقت بشين به كارات فكر كن
_ ٣ روزه فكر كردم بس نيست ؟!
_ بيشتر بهتره
_ خيلى بد اخلاقى
_ تو هم خيلى لوس شدى
_ نخير كجام لوسه
_ قبلنا اشكت دم مشكت نبود
_ خوب قبلنا دلم اينقدر نازك نبود حالا كى ميريم كيشى كه قول دادى
_ اون واسه قبل اين بود كه دختر بدى بشى فعلا شما مجبورى درس بخونى چون
درسى زير ۱۵ داشته باشى ديگه نميرى دانشگاه
_ من نخونده زير ۱۵ نميشم خيالت راحت پس ميريم؟
_ اينطوريه پس حدشو ميزاريم ۱۸
_ ا مگه من بچه مدرسه ايم
_ نه فقط بايد سعى كردن و هدف داشتن رو بيشتر تمرين كنى
هدف؟ من هيچ وقت حتى به داشتن هدف فكر نكردم
_ تمرين ميكنم
محكم و جدى گفتم من قول دادم و ميدانستم در مرامم بدقولى نيست...
_ و يه مسئله ديگه
_ چى
اشاره كرد كنارش بنشينم با كنجكاوى قبول كردم
_ بگو ديگه
_ سر هر مسئله اى سريع به هم نريزى و زود تصميم نگيرى يكم محكم باش تا
بتونم بهت اعتماد كنم
_من توقع نداشتم آخه فكرشم نميكردم من نبايد بيام
_ من اينجورى صلاح ديدم تو فكر ميكنى من كارى كه به ضررت باشه انجام ميدم ؟
_ نه ولى...
_ ببين يلدا ولى و اما اينا رو بزار كنار به من اعتماد كن ضرر نميكنى باور كن با عذابت عذاب ميكشم و با دردت درد باهات تا تهش ميام همه كارم ميكنم كه خودتو نجات بدى
از اين همه بار منفى كه اين همه سال واسه خودت ساختى ولى اگه ببينم ۱ قدم فقط ۱ ....
ادامه دارد...
https://eitaa.com/
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_80 _ ميخواى؟ _ نيكى و پرسش؟ باقى مانده بسته سيگارم را به او دادم _ دمت گرم
joinchat/2776694803Cd161204d6d
#این_مرد_امشب_میمیرد_82
قدم كج برى و بزنى زيرش رو به روتم ديگه نه كنارت اونوقته كه اون سفته ها به كارم ميان. حرفهايش كه تمام شد دلم ميخواست به تلافى همه تلخى هاى اين چند روز بغلم
كند مظلوم سكوت كرده بودم و سرم پايين بود
_ پاشو حاضر شو بريم يه دور بزنيم كم كم زخم بستر ميگيريم
ذوق كردم آنقدر كه نفهميدم چه گونه بغلش با شتاب پريدم كه خوابيد و من هم
روى سينه اش افتادم نفسم به شماره افتاده بود چه قدر نزديكش بودم عطر نفس هايش
را دوست داشتن
_ باز ديوونه شدى آخه دختر اينقدر خل ميشه؟ پاشو ببينم. دلم نميخواست بلند شوم دلم نميخواست فرار كند معلوم بود از حال خودش ميترسد
_ پا نميشم مگه كتفت درد نميكرد ؟ بزار بمالمش خوب شه
_ دارى فعلا ميشكونيش بچه پاشو
_ من بچه نيستم بعد من زورم به تو ٢١١ كيلويى ميرسه؟
_پدر سوخته مگه من فيلم؟
_ فيل نه غول ، غوله بداخلاق چراغ جادوى من
_پا نميشى؟
_ نچ ؟
_ خودت خواستيا
در ثانيه بعدى جايمان عوض شد جيغ كوتاهى كشيدم و گفتم
_ الان مثل يه سوسك كه با دمپايى پلاستيكى زدنش پرس ميشم
اينبار برعكس هميشه بلند خنديد ، قلبم و قلبم روى هم و با هم مينواختند هر دو
ريتميك و خاص،
سعى كردم قلقلكش دهم كه بلند شود اما فايده اى نداشت و خودم هم دوست
نداشتم برود، در نيمه باز بود و عمه بيچاره از همه جا بى خبر براى آوردن آب ميوه به اتاق
معين آمده بود !!!
عمه مبهوت ما مانده بود و خدا ميداند چه قدر دلم ميخواست زمين باز شود و من از
شرم در آن فرو روم و بيچاره معین.....
با رفتن و در واقع فرار عمه بیچاره ،کم مانده بود هر دو از شرم ذوب شويم . معین
مستأصل از این سر اتاق به آن سر اتاق میرفت و پوف میکشید و پنجه در موهایش
میکشید
- یلدا، یلدا، یلدا، از دست تو
میدانستم مقصرم اما نمیدانم چرا خنده ام گرفت با صدای خنده ام خیز برداشت
سمتم، کاملا معلوم بود عصبی است من هم سریع فرار کردم و دیگر دنبالم نیامد فکر کنم
از شرم ترجیح میداد در اتاق بماند. عمه که مویم را کشید جیغ کشیدم
- هیس ذلیل مرده ، بیا اینجا ببینم
دستم را گرفت و به سمت آشپزخانه کشاند
- آی عمه چته؟
- تو چته؟ چه غلطی میکردین؟
- به خدا هیچی شوخی بود فقط
- این چه شوخیه که روی تو بود هان؟
- اوه عمه اوه از دست تو
- از دست تو !!! نه از دست من، نه به اون سه روز عنق بازیتون نه به این کارا!
حلالت نمیکنم یلدا حلالت نمیکنم خودتو راحت...
دستم را جلوی دهانش گذاشتم و گفتم:
- عمه نگو نگو هیچوقت نگو من دختر آذر هستم ولی اصلا شبیه آذر نیستم اینو
حتما توی گوشت فرو کن
عمه که خیالش راحت شده بود پیشانی ام را ب*و*سید و گفت:
- الهی دورت بگردم من میرم خونه همسایه قدیمی مون چند ساعت این بچه هم
خجالت میکشه بلکه بتونه از اتاق بیاد بیرون
- نمیخواد بری ما داریم میریم بیرون
- کجا به سلامتی؟
- نمیدونم عمه بالاخره میخواد منو ببره با خودش بیرون
- یلدا این پسره خیلی باهات داره راه میادا
- آخه رگ خوابش دستم اومده روی دمش پا نذاری کاریت نداره منم دیگه یاد گرفتم
عمه باز قربان صدقه ام رفت، از خوشحالی گردش دو نفره با معین در پوست خودم
نمی گنجیدم، هر چند که مجبورم کرد سه بار لباسهایم را عوض کنم و رژ کمرنگ بزنم ولی
بازم ارزشش برای من اندازه همه دنیا بود، معین با شلوار جین و کاپشن اسپرت خیلی
خواستنی تر از تیپ رسمی همیشه اش شده بود. وقتی پرسیدم کجا قرار است برویم از
اینکه تصمیم را بر عهده من گذاشت کم مانده بود ذوق مرگ شوم
- هرجا بگم نه نمیگی؟
- حالا بگو تا ببینیم
- شهربازی
- من با این سن و هیکل بیام سوار تاب شم بچه؟!
- نمیشه بریم مثلا یه مرکز تجاری یه دور بزینم خرید کنبم .آره چه اشکالی داره
- نه من خرید دوست ندارم، باشه نبر من همیشه دوست داشتم برم شهربازی ولی
بابام هیچوقت منو نمیبرد عمه هم که میبرد از ترس نمیذاشت چیزی سوار بشم، بیچاره یلداحتی باید حسرت شهربازی هم به دلش بمونه لپم رو کشید و گفت:
- ای ای ای پدر سوخته خوب بلدی چی بگی تا به هدفت برسیا، میریم ولی قول بده به کسی نگی
- نه به کسی نمیگم فقط عکس میگیرم میذارم توپیجم .اخم کرد و گفت:
- بیخود از فردا میشم مضحکه عام و خاص من تا حالا مهرسام رو هم نبردم شهربازی
- بریم دنبالش اونم ببریم
- یادت رفته کیشه
- إ راست میگی همه جز من و غول عزیزم رفتن
- یکم پس به حرف این غول عزیزت گوش بده و سر به راه شو
- إ سر به راهم دیگه ارواح عمه ات امشب رو نصیحت نکن
- یلدا مؤدب باش و یادت نره تو یه خانومی
- خوب چشم چشم بریم دیگه
به محض اینکه رسیدم حس کردم تمام آرزوهای به گل نشسته کودکی ام دوباره در
دلم جوانه زده است مثل یک کودک بی پروا از این سمت به آن سمت می دویدم بالا و
پایین میپریدم و با صدای بلند میخندیدم هرچقدر معین چشم غره میرفت که آرام باشم و جلب توجه نکنم نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم ...
https://eitaa.com/joinchat
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_82 قدم كج برى و بزنى زيرش رو به روتم ديگه نه كنارت اونوقته كه اون سفته ها به ك
#این_مرد_امشب_میمیرد_83
نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم به زوردست معین را میکشیدم و مثل بچه ها پا میکوبیدم تا با هم سوار تاب شدیم موقع سوار شدن نگاه حسرت بار دخترها را می دیدم که به غول جذاب من دوخته شده بود و من این غول را فقط برای خودم میخواستم و محکمتر به او میچسبیدم، وقتی میخواستم سوار وحشتناکترین وسیله پارک شوم معین
مخالفت شدیدی كرد و من سمج تر شدم
_ميخوام سوار شم اصلا دلم ترشح آدرنالین میخواد من عاشق هیجانم
- یلدا میگه دیوونه ایم بریم تو اون ارتفاع وارونه نگهمون دارن که چی بشه؟ حالت
بهم میریزه
- نه نه من تو جامپینگ هم حالم بد نشده پس خودت میترسی اصلا تنها میخوام
سوار شم
- اونوقت صندلی دو نفره است کنارتون كى میشينه خانوم؟
چند لحظه به حالت تفکر انگشتم را روی سرم چرخاندم و گفتم:
- اون آقا کچل جذابه وای شبیه پیت بالهاخم هایش در هم رفت و گفت:
_بیشتر شبیه صفدر کچکولیه
- حسود اصلازشته ولی جذابه همین که شجاعه و تو صف سوار شدنه واسم کافیه
الان میرم ببینم افتخار همراهی بهم میده
بازویم را کشید چشمهایش را به حالت مخصوص همیشه اش ریز کرد
- هیچوقت با غیرت یه مرد شوخی نکن این دفعه آخر بود باشه؟
با خجالت گفتم: - چشم
سرم پایین بود که دیدم برای خرید بلیط رفت از ذوق یادم رفت همه در حال نگاه
کردن ما هستند باز پریدم و بغلش کردم سرخ شد و گفت:
- یلدا تو خونه نیستیما
- آقا دوست دارم رییس جونمو بغل کنم به کسی چه مربوطه؟!
وقتی که سوار شدیم تازه فهمیدم چه غلطی کردم از ترس سرم را در سینه معین
فشردم و چشمانم را بستم فشارم افتاده بود و معین کلی دعوایم کرد پیاده که شدیم روی
صندلی نشستم معین برای خرید آب میوه رفت درحال خودم بودم که حس کردم کسی کنارم نشسته است
- خانوم خوشگله تنهاست چرا؟
جوانک بد ریخت چنان با چشمانش نگاهم می کرد که حس می کردم در حال قورت
دادنم است
- برو رد کارت بچه
- چه بد اخلاق خانوم به این نازی نمیاد بهت بد اخلاق باشی هاصدای معین نفسم را در سینه حبس کردبه من چی میاد خوش اخلاق باشم؟
جوانک با دیدن هیبت معین میخکوب شد معین یقه اش را از پشت گرفت و مثل پر
کاه از جایش بلندش کرد و چند قدم آن طرف تر طوری رهایش کرد که نزدیک بود زمین
بیوفتد
- هرجا که جای خالی بود دلیل نمیشه جای تو باشه برو خدارو شکر کن که حالم خوبه و نمیخوام حال خوب امشبم خراب بشه
جوانک معذرت خواهی کرد و با سرعت برق و باد رفت
- خوبی دختر؟
- اگه واسم بستنی می خریدی بهترم می شدم
- اینو بخور فعلا فشارت بیاد سر جاش ، بستنی رو می برمت یه جای خوب بخوری
- کجا؟
- بخور فعلاسریع لیوانم را سر کشیدم و دور دهانم را با دستم پاک کردم:
- بریم لوطی؟
- یلدا چند بار بگم این مدلی حرف نزن
- منم چند بار بگم امشب گیر نده؟
- باید درست حرف زدنو یاد بگیری
- خوب یاد میگیرم اول بذار بستنی بخورم
با هم توچال رفتیم و ماست بستنی خوردیم هر چه اصرار کردم فقط با قول اینکه
کسی عکس را نبیند اجازه داد یه عکس با هم بیاندازیم.
معین همان اندازه که گاهی بد بود میتوانست صد برابر خوب باشد و آن شب عجیب
خوب بود و من آرزو میکردم همیشه همین معین در کنارم بماند ولی می دانستم آرزوی
محالی است، تا زمانی که یلدایی که او می خواهد باشم می توانم روی خوشی از او ببینم،
کاش همیشه عاقل و مطیع می ماندم کاش...
در راه بازگشت این بار بی هیچ شرمی سرم را روی شانه اش گذاشتم و گفتم:
- بوسم کن دیگه
سرم را بوسید دستم را میان دستش فشرد:
- نمیذارم کسی اذیتت کنه حتی خودت یلدا قول بده نترسی و جا نزنی معنی حرفش را نفهمیدم چشمهایم را بستم و گفتم:
- تو باشی نمی ترسم از هیچ چی.
"یک زن،گرانبهاترین اعجاز خداست.....
برای داشتنش باید وضوی باران گرفت؛
و بر محراب رویش سجاده ای از گلبرگ یاس گسترد؛و به نام عشق شبنم وار بر عطر او سجده کرد؛و هزاران هزار گل سرخ را تسبیح لحظه هایش نمود؛
او اجابت میکند عشقی بالاتر از خورشید و زیباتر از مهتاب؛و تنها یک زن میداند آیین دوست داشتن را ... و آنقدر زیبا هدیه میکند این عشق را که سیراب شوی.....
که او سردار عشق است.....
و بهشت کمترین سرزمین او....."...
ادامه دارد...
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_83 نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم به زوردست معین را میکشیدم و مثل بچه ها پا م
#این_مرد_امشب_میمیرد_84
امشب عجيب با پيام ناشناس عزيز موافقم!! زن بودن چه قدر دلنشين بود دخترانه
خرج كردن براى اويى كه سر حد جان ميپرستى چه قدر زيبا بود و من سال ها از اين
زيبايى گريزان بودم شايد ميدانستم همه را بايد جايى براى معين اندوخته كنم
از سر شوق بى خواب شده بودم با ديدن چراغ روشن اتاق معين با ذوق به آشپزخانه
رفتم و با ليوانى شير قصد ورود به اتاقش را كردم در كه زدم با شنيدن جمله بيا تو وارد
شدم درب تراس اتاقش باز بود و بوى سيگار خاصش در فضا پيچيده بود خودش هم روبه
روى مانيتورش سرگرم بود
_دختر تعطيلات تموم شده صبح بايد بريم سر كار چرا نخوابيدى؟
_ واست شير آوردم
_ ممنون بزار كارم تموم شه ميخورم
_ نميشه فردا تو شركت انجامش بدى؟
_ نه امشب فكرم مشغول باشه خوابم نميبره
_ واسه همين سيگار كشيدى؟
چشم از صفحه مانيتورش برداشت و با اخم نگاهم كرد:
_ به شما ياد ندادن تو كار
بزرگتر دخالت نكنى؟
_ حداقل در رو ببند سرما نخورى
خودم به سمت در رفتم كه در را ببندم هوا، هوايى ام كرد و به سرم زد به تراس
بروم ، متوجه ام كه شد با صداى نسبتا بلندى گفت:
_ يلدا با اون لباسات بيا تو ببينم دختر
_ ا تو اين ارتفاع و اين وقت شب كسى نيست كه
_ميگم بيا تو يه حرفو يه بار ميزنن هميشه زور ميگى با حرص در را بستم و روى تختش نشستم
_ عماد باهام قهره جوابمو نميده بهش بگو آشتى كنه
_ من بگم؟
_ آره روى حرف شما حرف نميزنه
_ از منم قطعا دلخوره
_ ولى جرات نداره قهر كنه كه يعنى جز من همه ازت ميترسن
_ تو نميترسى نه؟
_ نچ
از جايش بلند شد و سمتم آمد
_ كه نميترسى؟
مگر ميشد ازآن هيبت نترسيد؟
_ نه نميترسم اصلاچرا بايد بترسم
نزديك تر شد و در يك حركتش ميان زمين و هوا معلق بودم
_ ولم كن ولم كن ميزنما
_ بزن ببينم
هرچه مشت به شكمش كوبيدم فقط ميخنديد و باورم نميشد من يلداى كمربند
مشكى در مقابل زور اين مرد هيچم..._ديدى زورت نميرسه
_ ميرسه حالا ببين الان جيغ ميزنم عمه كه بياد ميفهمى روى تخت رهايم كرد و گفت:
_ اين اسمش زور نيست اين ٢ مبارزه ناجوانمردانه است
خنديدم و گفتم: _ نامدار قبول كن كه باختى
_ پرى ما باالخره از اين خونه خارج ميشه تا ابد كه نميمونه
_ راستى پرى ما يعنى چى؟
_ داستانش طولانيه
_بگو
_ حالاسر فرصت ميگم
_ خواهش ميكنم لطفا
_ بچه كه بودم بهش ميگفتم پرى مامى ، ولى پدر بزرگم هربار عصبانى ميشد منم
يادم ميرفت گاهى اوقات و تا ميومدم صداش كنم وسطش يادم ميومد و تا پرى ماشو
ميگفتم ديگه كم كم اسمش موند پرى ما
دلم براى معين سوخت ، براى بى مادرى اش كه به عمه پناه مى آورده در كودكى ...
_ منم مادر نداشتم مادرم يعنى مادر نبود عمه هم مادر من بود
_ دلت واسش تنگ ميشه
_ واسه كى؟
_ آذر؟ اسمشو از كجا ميدونى
_ از پرى ما شنيدم ، نگفتم مادرت چون اون زن لياقت اسم مادرو نداره
_ نه دلم واسس اصال تنگ نميشه خيالمم راحت تره ازش بى خبر باشم البته اونم
همين حسو داره
_ تو خيلى با ارزشى يلدا هيچ وقت اينو فراموش نكن
در پس اين جمله اش هزار هزار جمله نهفته بود!!!
** *
آن روزها همه چيز خوب ميگذشت پروژه ويونا آنقدر بى نقص و كامل به اتمام
رسيد كه حتى خودمان هم فكرش را نميكرديم در تدارك جشن بزرگى به همين مناسبت
بوديم معين تلفن زد كه به اتاقش بروم،
در اتاقش مشغول بستن كراواتش بود جلو رفتم و به زور روى پنجه پايم ايستادم و
خودم مشغول بستن كرواتش شدم
_ من نبودم كى كراواتتو ميبست؟
_ يگانه
_ ايش پيرى
_ يلدا مودب باش مودب
_ چشمممم
كارم كه تمام شد با وسواس موهايش را مرتب كردم و كمى عقب رفتم و از دور براندازش كردم مشغول مرتب كردن وسايل كيف سامسونتش بود كه گفتم:...
ادامه دارد...