💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🎞 چرا گرفتار بلا میشویم؟
🎤 حجتالاسلام عالی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
وقتى که حاتم.طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد.
حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت.
هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد.
برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند!
مادرش گفت:
تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى،
بیهوده خود رابه زحمت مینداز...!!
برادر حاتم توجه نکرد.
مادرش براى اثبات حرفش،
لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست.
وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست.
برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد.
چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد،
برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تودوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟
عجب گداى پررویى هستى!
مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟
من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و او هر بار مرا رد نکرد.
🍃بزرگان زاده نمیشوند٬ ساخته می شوند...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍁
✨من راه رفتن را از یک سنگ آموختم
دویدن را از یک کرم خاکی
و پرواز را از یک درخت
✨بادها از رفتن به من چیزی نگفتند
زیرا آن قدر در حرکت بودند
که رفتن را نمیشناختند
✨پلنگان دویدن را یادم ندادند
زیرا آن قدر دویده بودند
که دویدن را از یاد برده بودند
✨پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند
زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند
که آن را به فراموشی سپرده بودند
✨اما سنگی که درد سکون را کشیده بود
رفتن را می شناخت
✨و کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود
دویدن را می فهمید
✨و درختی که پاهایش در گل بود
از پرواز بسیار می دانست
✨آنها از حسرت به درد رسیده بودند
و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت
✨وقتی راه رفتن آموختی
دویدن بیاموز
✨و دویدن که آموختی
پرواز را . . .
💠💠https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍁
خردمند پیری در دشتی پوشیده از برف قدم میزد که به زن گریانی رسید، پرسید: چرا میگریی؟
زنگفت: چون به زندگیام میاندیشم به جوانیام به زیباییای که در آینه میدیدم و به مردی که دوستش داشتم.
خداوند بیرحم است که قدرت حافظه را به انسان بخشیده است، میدانست که من بهار عمرم را به یاد میآورم و میگریم.
خردمند در میان دشت برف آگین ایستاد، به نقطهای خیره شد و به فکر فرو رفت.
زن از گریستن دست کشید و پرسید:در آنجا چه میبینید؟
خردمند پاسخ داد: دشتی از گل سرخ، خداوند آنگاه که قدرت حافظه را به من میبخشید بسیار سخاوتمند بود.
میدانست در زمستان همواره میتوانم بهار را به یاد آورم و لبخند بزنم.
💠 💠https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️ادامه آموزشهای دوران خواستگاری
👇👇👇
🔰ازدواج و راست گویی و صداقت
🔹 اگر فکر می کنید و باور دارید در زندگیتون عشقی هست و عاشق زندگی و همسرتون هستید، هرگز و هرگز دروغ نگید.
🔸عشق بدترین و سخت ترین و دردناک ترین راست ها و واقعیت ها رو میگیره و هضم میکنه، جذب میکنه و دفع میکنه. اگر نمیتوانید راست بگید و راست بشنوید کارتون تمومه..
🔹یادتون باشه ما به دو دلیل اصلی دروغ می گیم:
🔸یکی اینکه آسیب کودکی خوردیم و به این نتیجه رسیدیم هر وقت از ما چیزی میپرسند باید فکر کنیم که چه باید بگیم نه اینکه حقیقت چه هست!
🔹دوم وحشت و ترس از تنبیه..
اون کسی که از گفتن حقیقت می ترسه می تونه دروغ بگه. بنابراین اگر مشکل در صداقت و راستگویی دارید و فکر میکنید باید پنهان کاری کنید و سیاست داشته باشید، زندگیتون مدام با ترس و اضطراب همراه هست لذتی هم نخواهید برد و حتما از پا در میاید. نتیجتا مواظب مساله صداقت و راستگویی باشید
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d